به گزارش مشرق، مهدی جهان تیغی فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت:
«سیدحسن نصرالله؛ به امام خامنهای میگویم که ای فرزند حسین (ع) ما تو را تنها نمیگذاریم.» از کنار این سخنان عاشورایی سیدحسن نصرالله خطاب به رهبر معظم انقلاب به راحتی گذشتن هم جفا به نصرالله است و هم به آیت الله خامنه ای. این نوع ادبیات آنهم در شرایطی که محور مقاومت در دوران پیروزهای کم نظیر خود به سر می برد، بسیار قابل توجه است. جفاست اگر این ادبیات را صرفا به یک نطق احساسی و یا صرفا به علت مصادف بودن با ایام محرم دانست.
بیشتر بخوانید:
چرا نصرالله با ادبیات عاشورایی با رهبرانقلاب سخن گفت؟
سید حسن نصرالله به عنوان فردی که دربیست سال گذشته خود یکی از تاریخ سازان خاورمیانه بوده و فرمانده مستقیم جنگهای مهم سالهای اخیر بوده و همچنین صحنه های مختلف سیاسی و بینالمللی را تجربه کرده، احساساتی صرف سخن گفتنش، بسیار دور از ذهن است. بنابراین پاسخ به این سوال که چرا و چگونه آیت الله خامنه ای حسین زمان شد را باید از دریچه همین شخصیت بی نظیر دید. به تعبیر دیگر خود سیدحسن نصرالله بهترین گزینه برای پاسخ دادن به این سوال مهم است.
در وهله اول پاسخ به این سوال ساده است و آن اینکه جواب را باید در اعتقادات مذهبی نصرالله جستجو کرد و آن اینکه در منظر او آیت الله خامنه ای ولی فقیه زمان و نائب امام عصر(عج) است و بنابراین اظهارات عاشورایی او نیز ذیل همین اعتقاد معنا پیدا می کند. اما در کنار این اعتقاد مذهبی مهم، دو جواب راهبردی ذیل را نیز می توان بیان کرد:
اولین استدلال این است که سیدحسن نصرالله به عنوان فردی که چند دهه در خط مقدم مقابله شمرها و یزیدهای زمان بوده، بالتبع بیشترین شناخت را از جبهه حق و باطل و رهبران این دو جبهه در منطقه را دارد. کسی که در تشخیص شمرها و یزید های زمانه راه درست رفته و علاوه بر آن صادقانه و با همه وجود به جنگ آنها نیز رفته، معرفت درونی او بزرگترین حجت برای شناخت و شناساندن حسین زمان است.2️⃣ تشخیص شمر و یزیدهای زمانه و جنگیدن تمام عیار با آنها، همان نقطهای است که امامین انقلاب را از بسیاری از عالمان دینی و چهرههای سیاسی جهان اسلام در تاریخ معاصر متمایز کرده است. اگر به قضایای چند سال اخیر منطقه نگاهی دوباره بیاندازیم، این هنر بزرگ بیشتر خود را نشان میدهد. نمونه بارز آن حوادث سوریه بود. حادثه بسیار پیچیدهای که حتی برخی بزرگان سیاسی و مذهبی در داخل کشور را گیج کرد و کار برخیشان نیز به اتخاذ مواضع عجیب رسید و بشار اسد را با یزید اشتباه گرفتند و نه تنها در کمک به دولت او دچار تردید شده بلکه برخی سنگ اندازی هم کردند. در جهان اسلام نیز همین مساله کما و بیش اتفاق افتاد. از سران همیشه رفوزه برخی کشورهای عربی خلیج فارس که بگذریم، افرادی مدعی همچون مثل اردوغان و مرسی و حتی برخی مجاهدین همراه انقلاب اسلامی در منطقه نیز تشخیص راه برایشان بسیار سخت شد.
این در حالیست که آنروزهای اول که رهبر ایران محکم پای دفاع از دولت سوریه به عنوان حلقه محور مقاومت و دفاع از حرم حضرت زینب سلام علیها ایستادند، هنور خبری از ساخت مجسمه های یزید در برخی شهرهای سوریه و مناطق تحت تصرف داعش و دیگر گروه های تکفیری نبود. بماند که آنقدر خون مدافعان حرم در سوریه و عراق ریخته شد تا یواش یواش برخی داخلیها متوجه شدند که با کربلا و شمرها و یزیدهای جدید روبه رو هستند و ایضا باید یکبار دیگر به حسین زمانه اعتماد کنند!
از این منظر آن چهره ای که همواره زودتر از بقیه در جهان اسلام از شمرها و یزیدهای زمانه پرده برداری کرده و در جنگیدن با آنها نیز دچار هیچ تردیدی نشده، بالتبع عیاری حسینیاش با دیگران قابل قیاس نیست. حال منصفانه چه کسی از رهبر ایران عیار حسینیاش در سی سال اخیر در جهان اسلام و حتی در داخل کشور بالاتر و والاتر بوده؟!
پی نوشت: سید حسن نصرالله ناگفته های زیادی درباره حسین زمان دارد. باید آروز کرد که او روزی بخشی از این ناگفته ها را برای امت اسلامی بگوید...