کد خبر 997095
تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۳۹۸ - ۲۳:۴۲

ما در نقطه عطف تاریخ ایستاده‌ایم. «روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید- حالیا چشم جهانی نگران من و توست».

به گزارش مشرق، محمد ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی و فعال رسانه‌ای طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- در عالم ریاضی 2+2 به نتیجه 4 ختم می‌شود. اما مکرر اتفاق می‌افتد که جمع 2 به علاوه 2، به نتیجه 5 یا بالاتر ختم شود. این، خاصیت تعاون و هم افزایی (Synergy) است. گفته شده «زمانی که دو یا چند عنصر، جریان یا عامل، همیاری و تعامل داشته باشند، اثری به وجود می‌آید که اگر از مجموع اثرهای جداگانه هر کدام از آن بیشتر شد، هم‌ افزایی رخ داده است». و نیز، «هم افزایی یعنی اینکه چند منبع یا چند ظرفیت در کنار هم قرار بگیرند و ظرفیت جدیدی ایجاد کنند که فراتر از حاصل جمع آن منابع یا ظرفیت‌هاست».


۲- تصور کنید رشته‌های ماکارونی چقدر وزن و مقاومت دارند؟ اما وقتی رشته‌ها درست کنار هم چیده می‌شوند، سازه‌ای می‌شوند که وزن 790 کیلوگرمی را تحمل می‌کند. این قاعده طلایی، کاربرد فراوانی در حوزه مدیریت و تعاملات اجتماعی دارد. «یدالله مع الجماعه». چه بسیار مردمانی که با اتحاد به اقتدار دست یافتند یا با فقدان آن، به قهقرا افتادند. فراتر از این، خداوند با مومنان وعده کرد که اگر 20 نفر صابر باشند، بر 200 نفر از سپاه کفر غلبه کنند. موحدان متحد در جنگ بدر، با وجود اینکه یک سوم سپاه دشمن بودند، پیروز شدند. اما یک سال بعد در جنگ اُحُد و در حالی که پیروزی قطعی می‌نمود، به خاطر اختلاف اهواء، شبیخون خوردند. قتل عام بزرگی اتفاق افتاد و بزرگانی مانند جناب حمزه به شهادت رسیدند.


۳- ما در نقطه عطف تاریخ ایستاده‌ایم. «روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید- حالیا چشم جهانی نگران من و توست». هر کس می‌خواهد مدارج بالای هم افزایی را مرور کند، باید بالندگی انقلاب اسلامی و شاخ و برگ گستراندن آن در منطقه به رغم تیر و تبر مستکبران را ببیند. «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ الله مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةًً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ. تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا». اکنون مقاومت مظلوم یمن، فاصله ضربات راهبردی به متجاوزان سعودی را به هفته رسانده است. هنوز دود انهدام تاسیسات نفتی آرامکو از سر حاکمان سعودی بلند بود که سه تیپ ارتش سعودی را منهدم کردند و هزاران نفر را به اسارت گرفتند. تحلیلگران مدتهاست فقط درباره زمان عقب‌نشینی متجاوزان حرف نمی‌زنند بلکه معتقدند با این ضربات راهبردی پیاپی، باید منتظر سقوط قریب‌الوقوع حکومت سعودی بود.


۴- ضربات سختی که دشمنان از جبهه مقاومت در منطقه خورده‌اند -و ضربات بزرگ‌تر، ان‌شاء‌الله در راه است- از حد شمارش خارج می‌شود. برخی از این ضربات نظیر اسقاط پهپاد آمریکایی، توقیف نفتکش انگلیسی و انهدام پایگاه‌های نظامی و پالایشگاه‌های متجاوزان، آن قدر مهم بوده که تحلیلگران غربی، آغاز دوران تازه «پسا غرب» نامیدند. ما در متن جنگ تمدنها و در بحبوحه بازسازی تمدن اسلامی، به موفقیت‌های معجزه آسایی دست یافته‌ایم که وامدار بصیرت و حلم و ایثار رزمندگان خط مقدم است. در عین حال بیم آن می‌رود که اگر اولویت‌ها، اصلی- فرعی‌ها، و خط خودی و دشمن را درست تشخیص ندهیم، یا گرفتار برخی اختلافات شویم، سرنوشت جنگ اُحُد و حُنین و صفین تکرار شود. اکنون افکارعمومی ما مطابق واقعیات مسلّم، به درس‌ها و عبرت‌های مهمی نزدیک شده که می‌تواند پشتوانه مقاومت مقتدرانه در دیپلماسی، و انتخاب مدیران جهادی باشد.
 

۵- آذر 94 (سه ماه مانده تا انتخابات مجلس) دبیرکل یک حزب‌اشرافی در مصاحبه با روزنامه شرق، از سربازگیری سخن گفت و با نام بردن از برخی اصولگرایان تصریح کرد «دولت از طرف مقابل یارگیری می‌کند. در برجام، برخی از دوستانی که در انتخابات، مقابل روحانی یا رقیب او بودند، الان به نوعی حامی هستند. در مجموع بازی طرفداران دولت به واسطه همین سربازگیری‌ از جبهه مقابل بوده و در مجلس نیز همین اتفاق می‌افتد». همچنین 21 شهریور 95، نشریه «صدا» به قلم «عباس-ع» نوشت «مهم‌ترین هدف اصلاح‌ طلبان، تعمیق شکاف در حاکمیت است. مهم‌ترین عاملی که در شرایط کنونی به عنوان پیشران فرآیند ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت اصولگرایان تندرو با سایر اصولگرایان است. نهایی کردن شکاف میان جناح حاکم، به لحاظ تاریخی مهم است. اصلاح‌طلبان باید نقش گُوهِ را بازی و این شکاف را به جدایی کامل برسانند». نکته تلخ اینکه سخنگوی حزب ‌اشرافی، اخیرا درباره همان افراد یارگیری‌شده گفت «روی اسب بازنده در انتخابات آینده شرط‌بندی نمی‌کنیم»!


۶- نقابداران بی‌اعتقاد به انقلاب، غیر از یارگیری مذکور، دامن زدن به منازعات میان طیف‌های انقلابی را ولو با واسطه پی می‌گیرند. نمی‌خواهیم ادعا کنیم هر اختلاف نظری محصول نفوذ است. تفاوت نگرش و تحلیل در بسیاری از موارد، اقتضای آزاداندیشی است و چه‌بسا در صورت تدبیر، از متن آن، امکانات تازه بجوشد. اما اختلافاتی که به حرمت‌شکنی، فرسایش یکدیگر و غفلت از اولویت‌ها منتهی شود یا مانند زخمی مزمن تداوم یابد، نه مبارک است و نه طبیعی. و چون از مدار انصاف و مصلحت خارج شده، مستقیم یا غیرمستقیم مورد طمع اغیار است. یا روزنه تحریک هیجان‌های منفی را باز می‌کند.


۷- رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان فرمودند «اتحاد نیروهای انقلاب بسیار مهم است و اختلاف سلایق افراد با یکدیگر، نباید به مخالفت و معارضه منجر شود». باز کردن باب دلخوری و تخطئه هم در فضای عمومی -به هر بهانه‌ای- جفاکاری است. اختلاف نظر، عادی است اما وقتی در قالب معارضه و هم‌فرسایی ادامه‌دار، وارد حوزه عمومی می‌شود، نه طبیعی است و نه پذیرفتنی. اصل در تلاقی نیروهای مومن، بر حسن ظن و اعتماد و هم‌پوشانی است، و نقد و آسیب‌شناسی در کنار آن قرار می‌گیرد. وگرنه، با کاریکاتوری از رفتار انقلابی مواجه خواهیم شد که اصل را بر نفی و تخطئه و فاصله‌گذاری نهاده است. جبهه نیروهای انقلاب قطعا بدون نقد، دعوت به خیر و امر به معروف، دچار نقصان می‌شود. اما همین هم، آدابی دارد.


۸- با بی‌تقوایی و بی‌انصافی نمی‌توان حق‌طلبی کرد؛ داشتن نقد به دیگری، مجوز عبور از مرز انصاف و عدالت و اخلاق درباره دشمن هم نیست؛ چه رسد به نیروهای خودی که تصور می‌کنیم خطایی دارند. «وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلی «أَلّا تَعدِلُوا، اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوی» وَاتَّقُوا اللَهَ إِنَّ اللهَ خَبیرٌ بِما تَعمَلونَ». متاسفانه در برخی شبه نقدها، غفلت از این مهم دیده می‌شود که موجب نقض غرض و آسیب‌های بزرگ است. امیر مومنان علیه‌السلام درباره ضرورت انصاف فرمود «الإنصافُ یَرفَعُ الخِلافَ و یُوجِبُ الایتِلافَ. انصاف، اختلاف را از بین می‌برد و موجب الفت و همبستگی می‌شود». «الإنصافُ یَستَدیمُ المَحَبَّهًْ. انصاف، به دوستی دوام می‌بخشد» و «الإنصافُ یُؤلِّفُ القُلوبَ. انصاف، دل‌ها را به هم نزدیک می‌کند». اگر همین یک تکلیف، در انتقادها میان طرفین رعایت می‌شد، بسیاری از اختلافات برطرف می‌شد و به دلخوری و تعارض نمی‌انجامید.


۹- رسانه، یکی از ظرف‌های نقد است. اما جای برخی از نقد و انتقادهای مدیریتی و تشکیلاتی، اصلا رسانه و فضای عمومی -آن هم در قالب تخطئه و خراشیدن چهره یکدیگر- نیست. در نوع خانواده‌ها می‌توان انواع اختلاف نظر و سلیقه را سراغ گرفت. اما خردمندان نمی‌گویند حالا که نقد در فضای عمومی مُد شده، ما هم اختلافات خانواده خود را وسط خیابان ببریم! اگر کسی یا خانواده‌ای چنین کنند، موجب خدشه در حرمت و اعتبار آنهاست و نه مایه آبرو و تحسین. در عین حال اگر جای یک نقد را فضای عمومی تلقی کردیم، باید مراقب وسوسه‌های رهزن عقل و اخلاق بود. برای مثال مصطلح شده که هیچ کس، مقدس و مصون از نقد نیست. (جماعت مامور حمله مغول‌وار به مقدسات اسلامی، در دوره موسوم به اصلاحات همین حرف را درباره خدا و پیامبر و قرآن و اهل بیت گفتند و حال آنکه منتقدان بر ساخته‌های سیاسی خود را هو می‌کردند). آیا این گزاره مغلوط که هیچ کس مقدس و مصون از نقد نیست، حتی در صورت صحت صد درصدی می‌توانست مجوزی برای حرمت‌شکنی باشد؟ یعنی اگر خود را مجاز به نقد کسانی دیدیم که مقدس نیستند، به مفهوم این است که محترم هم نیستند و حرمت انسانی و اسلامی و حقوقی و سیاسی و اجتماعی هم ندارند؟


۱۰- رویکرد بداخلاقی‌هایی که ابتدا توسط ضد انقلاب و سپس تندروهای مدعی اصلاح‌طلبی گشوده شد، در پی رواج رفتارهای گلادیاتوری در پوشش نقد بود. وقتی هم وارد حوزه سیاست شد، نه تنها در مقابل جمهوریت در سال 88 ایستاد بلکه هتاکی را تا ساحت حضرت سیدالشهدا(ع) گسترش داد. متاسفانه در چند سال اخیر، گونه‌ای دیگر از رفتارهای گلادیاتوری باب شد که رواج‌دهندگان نیابتی آن، برخی منسوبان حلقه انحرافی بودند و در پوشش اینکه فلان نهاد و دفتر و فعال انقلابی مقدس نیستند، به خود اجازه هرگونه بداخلاقی و عقده‌گشایی را دادند، نامش را هم عدالت‌خواهی گذاشتند. این بیماری -که هیچ حرمتی برای خدمتگزاران و پیشکسوتان انقلاب قائل نیست- نباید وارد اخلاق سیاسی نیروهای خودی شود؛ فارغ از نقدهای بجا که می‌توان داشت و گفت. ضمنا برخی نفی و معارضه‌های ناصحیح -فارغ از انگیزه افراد- عملا به اعتبارزدایی از افراد و نهادهای محل رجوع و اجتماع نیروها می‌انجامد. باید مراقب وسواس در فاصله‌گذاری با یکدیگر بود، چرا که امکان سوءاستفاده بدخواهان را فراهم می‌کند. یا دست‌کم، از ظرفیتی که می‌توانست در خدمت انقلاب باشد، دریغ می‌شود. البته یک تکلیف بسیار مهم، متوجه مسئولان مورد نقد است. آنها باید سماحت و حلم به خرج دهند و آنجا که نقد وارد است، استقبال و در رویکرد خود تحول ایجاد کنند.


۱۱- و سرانجام، همه باید خود را مخاطب این خطبه خطیر امیر مومنان علیه‌السلام بدانیم که فرمود؛ «بندگان خدا! از دشمن خدا (ابلیس) بر حذر باشید. نکند شما را به بیماری خویش (کبر و غرور و تعصّب) مبتلا سازد و با ندای خود شما را تحریک کند... به جانم سوگند! او تیر خطرناک را برای شما آماده نموده، در کمان گذاشته و با قدرت تا آخرین حدّ کشیده و از مکانی نزدیک، به سوی شما پرتاب کرده است... تاج تواضع بر سر نهید و تکبر را زیر پا افکنید، فروتنی را سنگری میان خود و دشمنتان، ابلیس و سپاهیانش، قرار دهید... هرگاه به تفاوت حال امت‌ها می‌اندیشید، سراغ اموری بروید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد؛ پرهیز از تفرقه و تأکید بر الفت و اتحاد، و تشویق و سفارش یکدیگر به آن. از هر کاری که ستون فقرات آنها را درهم شکست و قدرتشان را سست کرد، اجتناب کنید: کینه‌های درونی، بدخواهی، پشت به هم کردن و دست از یاری هم برداشتن (تخاذل الایدی)... بنگرید اقوام پیشین در آن هنگام که جمعیت‌هایشان متّحد، خواسته‌ها هماهنگ، دست‌ها پشتیبان هم، دیده‌ها نافذ و تصمیم‌ها یکی بود چگونه بودند؟ آیا زمامدار اقطار زمین نبودند؟ بنگرید پایان کارشان به کجا کشید هنگامی که میان آنها جدایی افتاد؛ الفتشان به پراکندگی گروید. دل‌هایشان از هم دور شد و به معارضه با هم پرداختند. خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون کرد و وسعت نعمت را از آنها گرفت، تنها چیزی که از آنها باقی ماند سرگذشت‌شان بود که درس عبرتی است برای عبرت‌گیرندگان».