در روحانیت تنها کسی که می بینم این حمایت، معرفی و تبیین را انجام می دهد، فقط خود "آقا" هستند؛ یک روحانی دیگر سراغ ندارید که در سخنرانی اش اسم یک کتاب را آورده باشد، اسم یک هنرمند را آورده باشد، یک روحانی متنفذ دیگر سراغ نداریم که با کارگردان ها جلسه گذاشته باشد.

گروه فرهنگی مشرق- شب گذشته در مجموعه سینما فلسطین مراسم تقدیری از فیلم های ساخته شده در گفتمان انقلاب اسلامی صورت گرفت. در این مراسم که در انتهای آن فیلم قلاده های طلا نیز اکران شد، سعید مستغاثی، ناصر هاشم زاده و وحید جلیلی در میزگردی حدودا پانزده دقیقه ای! نکاتی را درباره اینکه چرا سینما رابطه ای درست و جدی با گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی ندارد مطرح کردند. آنچه در ادامه می خوانید سخنان وحید جلیلی در این باره است.
****
بیایید بررسی کنیم و ببینیم که جریان های اجتماعی که نسبت به ارزش ها حساس هستند، نسبت شان با سینما چه بوده است؟ آن زمانی که سید مرتضای آوینی آنطور فریاد می زد بسیاری از کسانی که امروز از فضای موجود انتقاد می کنند کجا بودند؟ ما می توانستیم حتی با همین مدیران فرهنگی وضعیتی بهتر از این داشته باشیم، مشروط بر اینکه این پشتوانه های اجتماعی را یک عده ای از امثال آوینی ها دریغ نمی کردند و آوینی شهید شد در حالی که لا اقل چهار، پنج سال بود که در حوزه سینما هم دیدگاه جدید فلسفی ارائه کرده بود و هم تا سطح مطالب انتقادی فرهنگی هم ورود کرده بود و انبار مهمات خوبی برای مدعیان ایجاد کرده بود.
آن کسانی که من اسمشان را می گذارم دشمن شناسان دوست فراموش، یعنی به جای اینکه بر اساس ظرفیت ها و فرصت های موجود تلاش کنند و خلاء ها و آسیب ها را پر کنند، صرفا به سیاهی ها نگاه می کنند. آوینی هم تحلیل بسیار دقیق و عمیقی نسبت به هم سینمای غرب و هم سینمای ایران ارائه می داد، ولی تمام نگاهش، و رویکردش محدود به کاری که دشمنان انجام می دهند نبود، یک بخش عمده اش زیر بال و پر گرفتن عناصر جوانی بود که داشتند به سینما وارد می شدند و آن فضای رسانه ای و آکادمیک محفلی و روشنفکری، این ها را نمی دید. آوینی بود که این ها را با آبروی خودش حمایت می کرد. اگر ما نسبت به ارزش ها حساس هستیم در دو بعد باید این حساسیت خودش را نشان بدهد، یک باید اگر کاری بر خلاف ارزش های ما صورت می گیرد نسبت به آن حساس باشیم و نسبت به آن واکنش بهنگامی البته در اندازه نشان دهیم. بعد دوم این است که آن هایی که نسبت به ارزش ها حساس هستند، گاهی اوقات که می بینند نقطه ی نورانی پیدا می شود، به همان میزان بر سر شوق بیایند. اگر فیلم خوبی هم ساخته می شود به همان اندازه باید سر شوق بیاییم و از آن اثر دفاع کنیم... در طول سی سال گذشته آیا فیلم خوب ساخته نشده است؟
بار ها من این را مثال زده ام؛ در این کشور هر هفته، چهارصد نماز جمعه برگزار می شود؛ تا حالا شده است که در یکی از آنها گفته شده باشد که این فیلم، فیلم خوبی است و مردم بروند و آن را ببینند. جریان روشنفکری غرب زده، هم تولید کنندگان خودش را دارد و هم در کنارش رسانه ها و رسانه ای های خودش و در کنار این ها نظریه پردازان و اساتید دانشگاه خودش را و چرخه کاملی را تشکیل داده اند.
فیلم "بچه های آسمان" را ببینید؛ این فیلم با بالاترین کیفیت ساخته و اکران شد، اما بارها و بار ها در محافل مختلف مانند مساجد من از مخاطبان پرسیدم، دیدم حتی کسی اسم این فیلم را هم به گوشش نخورده است. در حالی که اگر مجید مجیدی در همان سال یک فیلم ضد انقلاب ساخته بود، جزء مشهور ترین آدم های سینمای ایران می شد. اگر بولتن های مجامع حزب اللهی را ورق بزنید و بعضی از نشریات را بخوانید با صد ها چهره ضد انقلاب اعم از فیلم ساز، فیلمنامه نویس و ...آشنا می شوید اما با پنج تا حزب اللهی آشنا نمی شوید؛ در حالی که این ها هستند، نمی خواهم بگویم که از لحاظ داشتن این نیروها به ایده آل نزدیکیم، اما واقعیت این است که این ها هستند.
به طور مثال بهزاد بهزادپور، سی سال است که در این سینما حضور دارد، کارگردان خوبی هم هست، نه یا ده سال پیش یک فیلم ساخت به نام "خداحافظ رفیق"، لااقل از این فیلم قشر ارزشی خوششان آمد، اما هیچ کس سوال نکرد که چرا در این ده سال، بهزاد پور هیچ فیلمی نساخت.یک نفر از من و شما در این باره سوال کردیم؟ این یک نمونه اش است.


به نظرم اگر بخواهیم به راه حلی برسیم باید هر دو طرف را محکوم کنیم، همه نسبت به مدیریت های منفعل و واداده و هم نسبت به کسانی که نفوذ اجتماعی در بدنه ارزشی کشور دارند ولی حاضر نیستند تا این ظرفیت را برای معرفی و تبیین هنر انقلاب به صحنه بیاورند؛ در روحانیت تنها کسی که می بینم این حمایت، معرفی و تبیین را انجام می دهد، فقط خود "آقا" هستند؛ یک روحانی دیگر سراغ ندارید که در سخنرانی اش اسم یک کتاب را آورده باشد، اسم یک هنرمند را آورده باشد، یک روحانی متنفذ دیگر سراغ نداریم که با کارگردان ها جلسه گذاشته باشد یا با شاعران جلسه گذاشته باشد؛ معلوم است که با این وضعیت اوضاع به اینجا می رسد."آقا" که این جلسات را من باب تفنن برگزار نمی کنند، ایشان راه را نشان می دهند، ایشان همان کسی است که نسبت به دشمن هم ابراز حساسیت می کند و بیشترین هشدار ها را نسبت به آنها می دهد ولی این طرف ماجرا را می بینند. اما ما این طرف را نمی بینیم، چه بسیار داستان نویس ها و فیلم سازها و شاعران و هنرمندانی هستند که "آقا" آنها را رصد می کند،آنها را حمایت می کنند و حتی در منابر عمومی از آنها نام می برند.
این ها به نظرم موضوعاتی است که باید به آنها پرداخته شود، اگر نه من به اندازه کافی نهادهای مختلف فرهنگی از جمله صدا و سیما و دیگران را نقد کرده ام و ادامه هم خواهم داد، چون این حقی است که آنها به گردن ما دارند تا نقدشان کنیم... اما می خواهم بگویم که باید این فشار از پایین وارد شود، باید این فشار از پایین باید به صورت نهادینه شود.