آمريكا گول اصلاح طلبان را خورد و از غرور ملت ايران غافل ماند
رسانه هاي غربي معتقدند برنامه هسته اي با شخصيت ملي ايرانيان پيوند خورده و تعطيل كردني نيست. اين رسانه ها مي گويند عدم فهم درست از شرايط داخلي ايران باعث شد تا آمريكا فرصت به دست آمده در دوره حضور اصلاح طلبان براي مهار ايران را از دست بدهد.
روزنامه واشنگتن پست نوشت: داشتن برنامه هسته اي، به آرمان هاي انقلاب ايران و احياي غرور و عظمت ملي بازمي گردد. فرهنگ باشكوه ايراني به تدريج جاي خود را به فرهنگ غربي داد اما اين باعث نشد درك ايرانيان از جايگاه خود تغيير پيدا كند. آنها همواره خود را سزاوار اقتدار و برتري در منطقه ديده اند انقلاب ايران اين نگرش را تعميق و دو قطبي مستضعف- مستكبر را پيش كشيد. تعصب پايدار انقلاب ايران بيشتر به يك معما مي ماند. وقتي سخن از انقلاب مي شود ما انقلاب چين را به خاطر مي آوريم اما اين انقلاب به مرور از ايدئولوژي و آرمان هاي خود كوتاه آمد. اين امر درباره انقلاب اسلامي ايران صدق نمي كند.
اين روزنامه مي افزايد: در دوره رياست جمهوري فرد عمل گرايي مانند هاشمي و اصلاح طلبي مثل خاتمي تلاش شد از ايدئولوژي [امام] خميني خارج شوند اما اين روند پيش نرفت.
واشنگتن پست مي نويسد: پيشرفت هسته اي، حساسيت و غرور و عظمت ملي را همراه خود ساخته است. عجين شدن اين پيشرفت و عظمت ملي دردسرآفرين است و عقب نشاندن رژيم اسلامي را دشوار مي سازد.
راديو فردا نيز از قول كارشناسان خود تصريح كرد: غرب در مسير چالش هسته اي با ايران، اشتباهات زيادي داشته است هنگامي كه توافق نامه سعدآباد امضا شد تيم وقت پرونده هسته اي با غرب چانه مي زد كه آقا ما همه چيز را تعليق خواهيم كرد از نطنز و اراك ولي اجازه بدهيد 20 سانتريفيوژ فعال داشته باشيم براي فعاليت هاي آر اند دي. غرب نپذيرفت. دولت ايران حتي كوتاه آمد گفت 5 تا سانتريفيوژ و باز هم غرب نپذيرفت. اين نكته اي است كه آقاي خامنه اي چند بار سركوفتش را زده. اما همين دنياي غرب و گروه 1+5 دو سال بعد از دولت آقاي احمدي نژاد در حالي كه ايران، 3000 سانتريفيوژ در نطنز در حال كار داشت رسما اعلام كرد خيلي خوب ما حاضريم ايران همين نقطه اي كه هست بماند يعني 3000 سانتريفيوژ را داشته باشد، بيشتر نكند. غرب با برخي اشتباهات مقطعي كه ناشي از عدم شناخت درست از شرايط سياسي داخل ايران و اهداف آيت الله خامنه اي بود باعث شد كه نيروهاي راديكال در ايران قدرت مانور بيشتري پيدا كنند.
راديو فردا كه سعي مي كرد پيشرفت هاي اتمي ايران را كوچك جلوه دهد درباره ساخت سانتريفيوژهاي پيشرفته در كشورمان گفت: موتور اين سانتريفيوژ را اينها نمي سازند و خريده اند. آن چيزي كه اينها تهيه كرده اند و انواعش را خريده اند لوله هايي است كه مي چرخد. و در واقع امروز مدرن ترش كرده اند به اين شكل كه كربن فاز درست مي كنند كه بسيار سبك است و در نتيجه بسيار بسيار سريع كار را مي توانيد انجام دهيد. خلاصه يك چيز مخلوطي است از چيزهايي كه خودشان درست مي كنند و چيزهايي كه خريده اند. ولي اين هم هست كه موفقيت هاي بسيار بزرگي را هم كسب كرده اند. اين را بايستي قبول كرد(!)
اين راديو درباره كمك اصلاح طلبان به آمريكا در اشغال افغانستان از قول تريتا پارسي نوشت: آنها حاضر شدند پايگاه هاي هوايي در اختيار آمريكايي ها قرار دهند، به خلبان هاي هواپيماهاي سرنگون شده آمريكايي كمك كنند و بين ائتلاف شمال افغانستان و آمريكايي رابط شوند. مدت كوتاهي بعد جرج بوش، با ناميدن ايران در محور شرارت، اصلاح طلبان را در مقابل تندروها خلع سلاح كرد. اما آنچه دولت وقت ايران خبر نداشت اين بود كه پيش از مذاكره با آمريكا در مورد افغانستان، طبق آنچه «قوانين هادلي» نام گرفت، واشينگتن مي توانست با كشورهاي ياغي در جنگ با ترور همكاري كند ولي استراتژي آمريكا در مورد اين كشورها تغيير نمي كرد.
در همين حال روزنامه وال استريت ژورنال در تحليلي به قلم ريچارد هاس و مايكل لوي تاكيد كرده است: بسياري از مردم ايران، برنامه هسته اي را نمادي از عظمت ملي و تضميني در مقابل تهاجم ها مي بينند. اين برنامه از حمايت بسيار گسترده ايرانيان برخوردار است و هيچ دولتي در اين كشور نمي تواند از حق غني سازي صرف نظر كند. بنابراين برنامه هسته اي در ايران رهاكردني نيست.
يك بام و چند هوا...؟!
سه شنبه شب هفته گذشته آقاي سعيد ذاكري، مسئول صفحه سياسي هفته نامه 9 دي در محل دفتر اين نشريه بازداشت شد. بازداشت وي كه گفته مي شود از سوي دادگاه ويژه روحانيت صورت گرفته در پي انتشار مقاله اي با عنوان «افت محبوبيت و هزينه كردن از رهبري» بوده است كه در آن مواضع آقاي علي لاريجاني، رئيس مجلس به نقد كشيده شده بود.
صرفنظر از متن مقاله ياد شده و يا مواضع هفته نامه 9 دي كه در اينجا مورد بحث نيست، بازداشت شبانه آقاي سعيد ذاكري كه طلبه اي مؤمن و انقلابي است نه فقط غيرقابل انتظار، بلكه سؤال برانگيز است. بازداشت وي در حالي صورت گرفته است كه از مدتها قبل و هم اكنون نيز تعداد قابل توجهي از نشريات بي آن كه با كمترين مانعي روبرو شوند، بسياري از آموزه هاي اسلامي و انقلابي را نه در قالب نقد و بررسي، بلكه با توسل به انواع دروغ ها و شانتاژها مورد حمله قرار مي دهند و در همان حال، آزادانه منتشر مي شوند و از سوي مراجع ذيربط و مسئول، از جمله دستگاه محترم قضايي، حتي يك تذكر خشك و خالي نيز دريافت نمي كنند. بنابراين معلوم نيست آقاي سعيد ذاكري چه گناه بزرگي مرتكب شده است كه دادگاه محترم ويژه روحانيت تأخير در بازداشت ايشان را جايز ندانسته و به جاي اخطار و احضار و تذكر و مقدمات ديگري از اين دست، اقدام به بازداشت وي كرده است؟!
هم فتنه و هم انحراف
هفته نامه محترم 9 دي در آخرين شماره خود يادداشت روز چهارشنبه 3 اسفندماه مديرمسئول كيهان را با عنوان «شريعتمداري: مدعيان مقابله با فتنه و انحراف بايد نشانه هاي قابل استناد داشته باشند» باز نشر داده است كه روال تعريف شده اي در خانواده مطبوعات است. اما اين نشريه در تيتري كه براي يادداشت شريعتمداري در صفحه اول خود برگزيده كلمه «انحراف» را حذف كرده و آورده است «حسين شريعتمداري: مدعيان مقابله با فتنه بايد نشانه هاي قابل استناد داشته باشند»! اصل خوش بيني و قاعده «حمل بر صحت» درباره دوستان و مؤمنان ايجاب مي كند حذف قيد «انحراف» از تيتري كه همكاران محترممان در 9 دي براي يادداشت مديرمسئول كيهان برگزيده اند را «تصادفي» و ناشي از «كم توجهي» تلقي كنيم ولي در يادداشت كيهان بر مقابله با هر دو گروه فتنه و حلقه انحرافي به عنوان دو اصل غيرقابل تغيير براي گزينش نامزدها تاكيد شده بود بنابراين، حذف قيد «انحرافي» مي تواند- خداي نخواسته- عامدانه! تلقي شود و اگر چنين باشد- كه انشاءالله نباشد- بايد از دوستان 9 دي و جبهه پايداري پرسيد؛ چرا قيد مزبور را حذف كرده اند؟ و آيا حذف قيد «انحراف» به اين ترديد دامن نمي زند كه برخي از نامزدهاي معرفي شده سند و نشانه اي براي اثبات مقابله خود با حلقه انحرافي ندارند؟!
گفتني است شماره بعدي هفته نامه 9 دي بعد از انتخابات منتشر مي شود و اگر چنين نبود اين توضيح را برعهده دست اندركاران محترم نشريه 9 دي مي گذاشتيم ولي از آنجا كه كيهان ضمن احترام به هر دو جبهه متحد و پايداري، هيچ يك از فهرست هاي ارائه شده از سوي آنان را بي عيب و نقص و غيرقابل تجديدنظر ارزيابي نمي كند، توضيح ياد شده را ضروري دانستيم با اين منظور كه تلقي حمايت كيهان از اين يا آن جبهه در ميان نباشد.
ترجمه عبري به فارسي سخنان شيمون پرز در بروكسل!
پسر رجب مزروعي از بروكسل نامه اي با امضاي جعلي و محتواي فريبكارانه خطاب به علي مطهري نوشت.
در حالي كه رجب مزروعي طي يك سال گذشته، نوشته هاي شخصي خود را با امضاي حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب منتشر مي كند، حنيف مزروعي پسر وي نيز در اقدامي مشابه، اقدام به انتشار متن هايي با امضاي «جمعي از جوانان اصلاح طلب» مي كند!
در آخرين نوشته ها از اين دست كه خطاب به علي مطهري و در «كلمه» منتشر شده، آمده است: جناب آقاي دكتر علي مطهري! ما و شما مي دانيم كه جمهوري اسلامي آن هم نه يك كلمه كمتر و نه يك كلمه بيشتر، آن چيزي نيست كه امروز شاهد آن هستيم. علي رغم همه اينها امروز ما و همه دلسوزان نظام و كشور، نگران ارزش هاي مطلوب انقلاب و مردم هستيم و نه نگران هزينه هايي كه تاكنون دراين راه داده ايم. نگران حاكم شدن تفكري هستيم كه همه داشته هاي انقلاب را تنگ نظرانه مي بلعد... علي رغم همه اظهارات جبهه پايداري ها و رسايي ها و فدايي ها، در صورت حمله بيگانه، اين سينه ماست كه سپر حفظ استقلال و آزادي كشور قرار خواهد گرفت... در خاتمه بار ديگر رادمردي و مروت جنابعالي را با همه اختلاف نظرهايي كه با يكديگر داريم مي ستاييم و اميدواريم بهره اي و درسي از اين سلوك ستوده، نصيب همه فعالان سياسي و اجتماعي ما باشد.
آنچه كه عنوان «منافقانه» و «فريبكارانه» را سزاوار نامه و نويسنده آن مي كند، دروغ هاي چند لايه نهفته در متن است. جا دارد نويسنده اين نامه پاسخ دهد: 1- ادعاي «جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد» كجا و خط زدن كلمه اسلام از تابلوي جمهوري اسلامي در آشوبگري خياباني كجا؟! 2- نگراني ارزش هاي انقلاب چه نسبتي با بي حرمتي روز عاشورا، هتاكي به ساحت امام و رهبري و ركن قانون اساسي (ولايت فقيه) دارد. و دريافت ستايش هاي مكرر سران آمريكا و رژيم صهيونيستي را چگونه مي توان با دلسوزي براي كشور و انقلاب جمع كرد؟3- پدر و پسر مزروعي غير از دريافت يوروهاي خيانت به ملت در بروكسل، كدام هزينه را پرداخته اند؟ و اين دون پايگان مدعي نگراني براي «داشته هاي انقلاب» و تنگ نظري ها» را كدام ويژگي به آمد و شد در محافل و نشست هاي سلطنت طلبان و منافقين و گروه هاي ورشكسته ديگر ترغيب مي كند 4- آيا گزاره « در صورت حمله بيگانه، اين سينه ماست كه سپر حفظ استقلال و آزادي كشور قرار خواهد گرفت»، ترجمه همان عبارت عبري است كه شيمون پرز گفت و به فارسي مي شد «سبزها به نيابت از ما مي جنگند و جنگ با جمهوري اسلامي از داخل مرزهاي آن آغاز مي شود»؟!
حال بايد ديد مراد اين جماعت از رادمردي و مروتي كه به آقاي علي مطهري نسبت مي دهند كدام است؟!
اگر وجودش را نداشتيد شكر خورديد كه جلو افتاديد!
سخنگوي شوراي هماهنگي سبز به گروه هاي اپوزيسيون كه وي را متهم به بي عرضگي و وقت كشي در خدمت جمهوري اسلامي كرده اند، پاسخ داد.
اردشير اميرارجمند درباره ناموفق بودن پروژه 25 بهمن به راديو فرانسه گفته است: «بايد واقع بين بود. اگر بعضي ها انتظار داشتند كه امسال همانند 25 بهمن سال گذشته كاري بكنيم، با توجه به سركوب هاي شديد(!؟) و شرايطي كه نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي به وجود آوردند، كار دشواري بود. با اين وجود ما حركت موفقيت آميزي داشتيم و آنها كه آمدند، نيرو گرفتند».
وي مي گويد: در عين حال كساني كه نقد مي كنند بايد راه هاي آلترناتيو را نشان بدهند.
اين در حالي است كه شبكه بالاترين با حمله به اصلاح طلبان و سردمداران فتنه سبز نوشت: اي تف به هيكل و صورت و آبروي همه شما كه با دست و همراهي و كرنش و ترس و سازش و نرمش، همه ظرفيت و سرمايه اعتراضي ما را پشت نام هاي بيهوده تان اعم از خاتمي و [...] و اصلاح طلب و ميانه رو و هزار دوز و كلك مهوع نابود كرديد. حالا هم يا خفه خون گرفته ايد (مثل خاتمي) يا بر جنازه هاي ما مرثيه مي خوانيد. اگر وجودش را نداشتيد، بلانسبت [...] خورديد خودتان را جلو انداختيد؟ شما همه ما را ديوانه مي كنيد با اين خفه شدن ها و خرخر هاي هر از گاه از سرناچاري.
نويسنده پايگاه اينترنتي اخبار روز هم در تحليلي خاطر نشان كرد: اصل قضيه در جاي ديگري است. اگر بخواهم راست بگويم، من چشمم از شوراي هماهنگي سبز چندان (و شما مي توانيد بخوانيد هيچ) آب نمي خورد.
آخر، صرف نظر از تاكتيك هاي آبكي، و آشكار شدن هاي گاه به گاهي و غالبا ديرهنگام يا بدهنگام، و ناپديد ماندن هاي تقريبا هميشگي و اصلا نه ديرهنگام و نه زودهنگام و نه بدهنگام، و با اين پنهانكاري ها و مرموز بودن ها كه نمي شود از اپوزيسيون كه به حق و به درستي، نسبت به همه چيز در سياست سوء ظن پيدا كرده اند طلب اعتماد كرد. وقتي مخالفان نمي دانند كه به جز يك نفر چه كساني در اين تشكل حضور دارند و تصميم گيري مي كنند، چرا بايد از آن ها انتظار داشت كه سرنوشت خود را به دست اين شوراي نامرئي و پوشيده در پرده اي از ابهام بسپارند؟
وي - در حالي كه برادر اميرارجمند عضو مركزيت سازمان منافقين است- «شوراي سبز» را با شوراي مقاومت ملي منافقين مقايسه كرد و نوشت: شوراي ملي مقاومت در سال 1360 به ابتكار ابوالحسن بني صدر، و با دستور رسمي او كه كتبا به مسعود رجوي ابلاغ شد شكل گرفت. راقم اين سطور هم - درست يا نادرست- سال ها چه به عنوان عضو شوراي سردبيري ارگان آن، يعني ماهنامه «شورا»، و چه به عنوان عضو فعال و «دعواگير» و «شلوغ كن» و هميشه ناراضي، و «نامطلوب» شورا با اين شورا همراه بود؛ و در اينجا قصد ورود به كم و كيف قضايا را هم ندارد. اما نيازي نيست كه بگوييم سرانجام آن «جبهه» به كجا كشيد و از اين كجا هم تا كجا خواهيد كشيد...
«اخبار روز» تصريح كرد: كساني كه خود را با دادن چند اعلاميه خشك و خالي و بدون پشتوانه عملي يا امضاي چند اعلاميه از اين نوع، و يا نوشتن چند مقاله و ايراد سخنراني، و مصاحبه، و يا حتي گردهم آيي، دلخوش مي دارند، بايد بدانند كه همانطور كه قبلا هم نوشته ام، كارشان در بهترين صورت، اعلام موضع است. در همين حال آلترناتيوسازي باسمه اي و آلترناتيوسازي هاي امپرياليستي هم در جريان است.