سرویس فرهنگ و هنر مشرق - پویان عسگری از معدود منتقدان آلترناتیو سینمای ایران که بر خلاف همتایانش نقش روابط عمومی فیلمهای و تهیه کنندگان سینمای ایران ایفا نمیکند نقدی متفاوت در مورد شنای پروانه را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد. در نقد پویان عسگری میخوانیم:
«شنای پروانه» محمد کارت تازهترین نمونه از سنت «ناله گرافی» ایرانی؛ مشتمل بر عربدهکشی مردان و ضجه زنان و استعمار وقایع اجتماعی است که ماهیت «سوپاپ اطمینان» گونهاش در نسبت با واقعیت ملتهب، دلالت بر بیخطر بودن آن دارد. یک فیلم زیر متوسط با پیرنگی یادآور «کیفر» که تفاوت ظاهریاش با فیلم حسن فتحی به میزان جوگیری اهالی سینمای ایران در ترسیم اجتماع مرتبط است.
از پویان عسگری بیشتر بخوانیم:
از بچهکشی تا بچهخوری در سینمای ایران به روایت یک منتقد سینما
اگر در اواخر دهه هشتاد شمسی نمایش بالای شهر و توجه به زیست ثروتمندان مد بود، ده سال بعد و در اواخر دهه نود ترسیم پایین شهر و نمایش فلاکت و فقر مد شده و به همین سبب فیلم به سفری توریستی در جنوب شهر میرود و عاجز در ایجاد طوفان واقعی به پرواز مگسی میرسد!
با فیلمنامهای پیشپاافتاده و بارها عقبتر از فیلمنامه علیرضا نادری در «کیفر» که محرک درام و بزنگاهها و منزلگاههای داستانش نه تابع یک ساختار سنجیده دراماتیک که ماحصل نابلدی در روایت «درام معمایی» است.
اولین فیلم محمد کارت تنها یک افتتاحیه گیرا دارد و بعد به تکرار همان مکرراتی بدل میشود که بارها در این سینما دیدهایم. اطلاق صفت قهرمان به شخصیت اصلی فیلم یک شوخی زشت است.
کاراکتری منفعل و توسریخور که نه توان تغییر شرایط پیرامونش را دارد و نه صاحب ژستی قهرمانانه است که به او شمایل یک قهرمان سینمایی بخشد. او بجای حل مسئله و بهبود اوضاع خانواده، فقط روی مشکل حاد سرپوش میگذارد و فیلم دقیقا جایی به پایان میرسد که تازه باید وارد پرده سوم شود.
از پویان عسگری بیشتر بخوانیم:
قصرشیرین فیلم بیخاصیت دیگری از میرکریمی
مقایسه «شنای پروانه» با «مغزهای کوچک زنگ زده» به ضرر فیلم کارت است. صرفنظر از گرتهبرداری و تقلید همهجانبه او از فیلم ستایششده هومن سیدی، آن چیزی که بین دو فیلم تفاوت اساسی ایجاد میکند منش متفاوت دو شخصیت اصلی است.
در فیلم سیدی کاراکتر اصلی برای اولین بار در یک «فیلم اجتماعی» ایرانی با رویکردی فردی و دست راستی در تغییر مسائل، خواهرش را راهی زندگی مثبت میکند و خود مقابل نکبت تازه و خشونت نوپا میایستد.
فیلم سیدی بعنوان نقیض دو فیلم روستایی «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» در باتلاق جبرگرایی و ذکر مصیبت متوقف نمیشود و برای نخستین بار در فیلمهای چپگرا ایرانی، آگاهی فردی و فردگرایی عاقلانه را برجسته میکند.
برخلاف فیلم کارت که دوباره به همان انگارههای قلابی رو میآورد و البته کیلومترها عقبتر از فیلم متمایز سیدی و آثار متوسط روستایی قرار میگیرد. فیلمی زمخت و کممایه در نمایش زیست لاتها که ناتوان در ایجاد زاویه دید تازه در نگریستن به وضعیت فرودستان، حقیقت اجتماعی را بر طبق پسند سیستم و اذهان سادهانگار جعل میکند