فوتبال ایران حرفهای شده اما در این فوتبال حرفهای ارزشها رنگ باخته یا کم رنگ شده است. شاید به همین دلیل است که منشوریهای فوتبال ایران هموار در صدر اخبار هستند و اسم و عکسشان از روی جلد روزنامهها و نشریات کنار نمیرود. شاید قحطی آمده، آن هم از نوع بدش...
اما زمانی که فوتبال ما آماتور بود، زمانی که عشق و تعصب به پیراهن باشگاهی و هواداران و فوتبالدوستان حرف اول را میزد فوتبال این مرز و بوم پرستاره بود.
پس بی دلیل نیست که این روزها نام برخی از ستاره های حرفه ای را با نام همان آماتورها در ورزشگاه فریاد می زنند بلکه بر ابهت و محبوبیت شان افزوده شود.
در این فوتبال به اصطلاح حرفهای چقدر یافتن مرد اخلاق و اسطوره سخت است! پیدا کردن ورزشکار مردمی چه دشوار شده و گویی گام های اخلاقی به جای پیشرفت، پسرفته کرده اند.
عاطفه ها همچنان به اندازه همان سال های نه چندان دور دوست داشتنی هستند.
مردم این سرزمین محبت را دوست دارند و بی دلیل نیست که اهدای پیراهن یک ورزشکار به پسری که با عشق به ورزشگاه می آید، مانند گذشته در دلها می نشیند و مردم هم قدردان چنین حرکتی می شوند.
مرحوم سیروس قایقران، کاپیتان پیشین تیم ملی ایران نیز چنین ویژگی هایی داشت و گاها رفتارهای پر محبتش فراتر از اینها بود. او مردم را دوست داشت و مردم هم او را از ته دل دوست داشتند و اگر نامش را در ورزشگاهها فریاد میزدند به خاطر لیدرها یا افرادی خاص نبود. مردم دوستش داشتند و در کنار فوتبال با او زندگی می کردند.
سیروس از زمینهای خاکی کلویر بندر انزلی به سطح اول فوتبال ایران رسید همان جایی که حالا مزار خودش و پسرش است.
قایقران ماهر و با صلابت انزلیچیها، اولین کاپیتان شهرستانی تیم ملی ایران بود. مرحوم پرویز دهداری همان مربی که او را بعد از مرگش! اسطوره اخلاق نامیدیم بازوبند را در سال ۱۳۶۶ بر بازوی قایقران بست.
قایقران در یکم بهمن ماه 1340 در بندرانزلی به دنیا آمد و در 100مسابقه ملی که 43بازی آن رسمی بود حضور داشت.
قایقران در 21بازی کاپیتان تیم ملی بود و 14گل نیز برای تیم ملی به ثمر رساند. قایقران در سال 1369 تیم ملی ایران را با گلهای زیبایش پس از 16 سال به قهرمانی در بازیهای آسیایی پکن رساند.
اما آنچه سیروس را محبوب فوتبالدوستان کرد افتخارات ورزشیاش نبود، بلکه اخلاق و مردمداریاش بود که قایقران را جاودانه کرد. او یک ورزشکار کامل بود.
فوتبالیستی که بدون حضور در پرسپولیس و استقلال محبوب فوتبالدوستان ایرانی شد و این خود نشانگر منحصر به فرد بودن قایقران است.
بهمن صالحنیا که زمانی مربی قایقران در ملوان بود و اکنون مدیرعامل این باشگاه است در مورد قایقران میگوید: "من همیشه قایقران را مثل فرزندم دوست داشتم. او با آن چهره خندان و سیه چهرده خود به ما پیوست. بچه بسیار محجوب و خجالتی بود. او افتخار زیادی برای ما آفرید اما متاسفانه هرگز از تمام توان خود استفاده نکرد. به او گفتم تهران نرو. آنجا آدم ها همدیگر را نمی شناسند و رقابت ناجوانمردانه زیاد است. پیشنهاد کردم به لیگ ترکیه برود.من نمی بخشم آنهایی را که با راه انداختن تیمهای کذایی و بی هویتی چون کشاورز و بانک تجارت و...راه تاسیس کردند و تیمهای ریشهدار را به دردسر و سختی انداختند."
پسر سر به زیر فوتبال ایران و آسیا اکنون سالهاست که در کلویر انزلی در کنار پسرش در خاک خوابیده است.
۱۸ فروردین ۷۷ او در جاده تهران رشت در یک تصادف رانندگی دار فانی را وداع گفت. سیروس قایقران و پسرش راستین به دیار باقی شتافتند. تا فوتبال انزلی برای اینکه به داشتن چنین اسطورهای افتخار کند هر ساله تندیس قایقران را به بهترین بازیکن انزلی اهدا میکند.
یاد سیروس گرامی باد او قایقرانی بود که محبوب فوتبال ایران شد. قایقرانی که با رفتنش از قدرت بالهای قدرتمند قوی سپید کاسته شد و فراغش دل میلیون ها ایرانی را به درد آورد.
او از میان ما رفت،اما پس از گذشت 14 سال از رفتنش همچنان یاد و خاطره
میان ایرانیها به ویژه هواداران ملوان زنده است. او به عشق قوهای سپید
فوتبال را شروع و با همین عشق پروازش را ابدی کرد تا مرد شماره 9 و تاریخ
ساز فوتبال کشورمان در تاریخ جاودانه شود.