به گزارش مشرق، «عبدالله متولیان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
نامه سرگشاده موسوی خوئینیها خطاب به رهبری که بر اساس پروژه کهنه و قدیمی نامهنگاری به رهبری (LTL یا Letters to the Leader) صورت گرفت بهانه خوبی است تا در سالگرد فتنه ۷۸ به بررسی زوایای پنهان و اهداف بلند مدت آن پرداخته شود. یادآوری میشود که نامه ۱۲۷ تن از نمایندگان مجلس ششم به رهبری که در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۸۱ نگاشته شد، یکی از مهمترین نامههای طرح امریکایی LTL به شمار میرود.
فتنه ۱۸ تیرماه ۷۸ موسوم به فتنه کوی دانشگاه تهران که به بهانه تعطیلی روزنامه سلام، بنا به اذعان خانم تاچر (نخست وزیر وقت انگلیس) توسط امریکا و انگلیس طراحی و توسط اصلاحطلبان اجرا شد، اگر چه از خطرناکترین، ماندگارترین و پیچیدهترین فتنهها در تاریخ چهار دهه گذشته به حساب میآید، اما کمتر مورد نقادی، ریشهیابی و واکاوی اصحاب قلم و دلسوزان نظام قرار گرفته است.
بیشتر بخوانید:
امثال خوئینیها درصدد انتقام از نظام هستند
آقای خوئینیها! حداقل نصف عمر انقلاب در دست دولتهای همفکر شما بوده است
این فتنه با الگوگیری از مدل فروپاشی اتحاد جماهیری شوروی بر بستر تجزیه ایران عملیاتی و اجرا شد لیکن به هشت دلیل مشخص (که پنج مورد آنرا حضرت امام خامنهای در سالگرد فتنه مذکور در ۱۹ تیرماه ۷۹ در جمع کارگزاران نظام بیان فرمودند) با شکست خفت بار و مفتضحانه مواجه شد:
۱ - اشتباه غرب در تکیه به خاتمی بهعنوان گورباچف ایران درحالی که خاتمی به هیچ وجه واجد ویژگیهای علمی، ضریب هوشی، توانمندیها و ظرفیتهای گورباچف نبود.
۲ - اشتباه غرب در ندیدن مردم ایران که برخلاف شوروی که با دیکتاتوری پرولتاریا اداره میشد، ایران یک نظام کاملاً مردمی بود.
۳ - طراحان بالکانیزه کردن ایران تصویر روشنی از اسلام و ظرفیتهای شگرف آن نداشته و با همان نگاهی که به کمونیسم داشتند، اسلام را در برآوردهای خود محاسبه کرده بودند.
٤ - برخلاف اتحاد جماهیری شوروی که از جمهوریها و سرزمینهای نامتجانس و به هم سنجاق شده شکل گرفته بود، نظام اسلامی در ایران یک نظام کاملاً مردمی بوده و مردم بهعنوان صاحبان اصلی کشور تمام نقشههای غرب را خنثی کردند.
۵ - بزرگترین اشتباه راهبردی غرب در عدم برآورد نقش بیبدیل، معنوی و دینی رهبری (ولایت فقیه) در محاسبات براندازانه خود بود.
۶ - فضای حاکم بر کشور متأثر از انقلاب اسلامی، فضایی کاملاً یکپارچه و ضد امریکایی بوده و هست.
۷ - ظرفیت بسیج بهعنوان معجزه امام خمینی.
۸ - مدیریت عملیاتی بینظیر و فوقالعاده سپاه پاسداران در کنترل کودتاها، اغتشاشات، انفجارات، ترورها و تحرکات تجزیه طلبانه گروهکهای معاند بهویژه در دهه اول انقلاب در برآورد غرب دیده نشده بود.
آنچه که بیان شد صرفاً بازخوانی آن واقعه بود، اما مهمتر از خود طرح، استفاده از نام اصلاحطلبی بهعنوان محمل و بستر اجرای طرح بالکانیزه کردن ایران بوده است که اتفاقاً نامه خوئینیها و سایر نامههایی که در قالب طرح LTL نوشته میشود دقیقاً مرتبط به اهداف انتخاب نام اصلاحطلبی است.
مقام معظم رهبری در اولین سالگرد فتنه ۷۸ در جمع کارگزاران نظام به موضوع اصلاحطلبی اشاره کرده و میفرمایند: «افراد زیادی دم از اصلاحات می زنند و برای آن تلاش می کنند. اصلاحات چیست؟ راه رسیدن به اصلاحات کدام است؟ اولویتهای اصلاحات چیست؟ اینها مسائل بسیار مهمی است».
اصلاحطلبان تا کنون هیچ تعریف قابل قبولی از اصلاحات مورد نظر خود را که قابل انطباق با قانون اساسی و در چارچوب نظام باشد ارائه نداده اند، اما قرائن و شواهد بسیاری وجود دارد که نقش پررنگ اپوزیسیونی اصلاحطلبی را تأیید میکند. بر اساس «مستندات فتنه ۷۸»، «تحرکات و رفتار و مواضع حزب منحله و برانداز مشارکت و حزب غیرقانونی مجاهدین انقلاب»، «نقش اصلاحطلبان در فتنه ۸۸ و ۹۸» و «مواضع نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم» تردیدی نمیماند که اصلاحطلبی عکس برگردانی کاریکاتورگونه از گلاسنوست گورباچف بوده و به رغم شکست فتنه ۷۸ کماکان اصلاحطلبان بر اساس همان تعریف گلاسنوستی و براندازانه ادامه حیات داده و همواره بر طبل تلاش برای عبور از جمهوری اسلامی میکوبند.
اصلاحطلبان هنوز حاضر نیستند از رؤیاها و توهمات عبور از نظام دست بردارند. مواضع اخیر تاجزاده، حجاریان، علوی تبار و... به خوبی اهداف تند، رادیکال و ضد نظام اصلاحطلبان را برملا میسازد. در واقع اصلاحطلبان حضور در حاکمیت را در تمام سه دهه گذشته وسیلهای برای تحقق اهداف به ظاهر اصلاح طلبانه خود قرار داده اند. در همین رابطه علوی تبار میگوید «ما باید تلاش کنیم قدرت ما در حاکمیت بالا برود. اگر به قدرت نرسیم حتماً ضربه میخوریم».
امروز طیف تندرو اصلاحات نسخه ایجاد تنش و التهاب و عصبانی کردن مردم را برای بازگشت به حاکمیت تجویز میکند. طیف تندرو اصلاحات که از تحولات اعتمادساز در قوه قضائیه و شکل گیری مجلسی همسو با اهداف گام دوم انقلاب به شدت عصبانی بوده و معتقدند شکل گیری قوه مجریه همسو با دو قوه مذکور و جلب اعتماد عمومی و غلبه بر مشکلاتی که دولت فعلی یا عامل موجده آن بوده و یا از حل آنها عاجز بوده سبب تنفر عمومی از آنان شده و بازگشت آنان را به حاکمیت به شکل جدی تهدید میکند به همین دلیل قویاً نسخه عدم برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ را با تجویز راهکارهایی نظیر «رهاسازی امور کشور»، «رهاسازی لجام گسیخته قیمتها»، «پخش شایعات محرک در رفتارهای هیجانی و ساختارشکن»، «بحران نمایی و تحریک صنوف به اعتصابات»، «بحران سازی ذهنی و عصبانی کردن مردم»، «تحرکات شرارت آمیز نظیر آتش سوزیهای عمدی»، «کمک به دشمن در ایجاد انفجارات و انجام عملیات سایبری»، «طرح نامه به رهبری با هدف فرافکنی و دادن آدرس غلط و مقصر معرفی کردن نظام در مشکلات کشور»، «ایجاد گسلهای اجتماعی و امنیتی» و «کشاندن مردم به کف خیابان و به اصطلاح آمریکائیزه کردن کشور» برای اعمال فشار از پایین و گرفتن امتیاز مذاکره مجدد با امریکا در بالا دنبال میکنند. تندروهای اصلاحات معتقدند اگر نظام با طرح مذاکره مجدد آنان موافقت نکند از تمام ظرفیتهای در اختیار برای عدم برگزاری انتخابات سال آینده استفاده خواهند کرد.
توصیه اکید به سران معتدل اصلاحات این است که تکلیف خود را با نظام اسلامی روشن نموده و چنانچه مایل به ماندن در حاکمیت با حفظ چارچوبهای قانونی و منطبق با قانون اساسی هستند لزوماً باید دست به پالایش جدی و طرد عناصر رادیکال و تندرو نموده و ساحت اصلاحات را از نفوذ جریانی سرویسهای جاسوسی دشمن پاک سازند که در غیر این صورت در گام دوم انقلاب و در آینده نظام هیچ جایگاهی نخواهند داشت.