به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
عباس آرگون به روزنامه آرمان گفت: ثبات مدیریت بحث بسیار مهمی است و متاسفانه در مدتی که از دوره مدیریت دولت دوازدهم گذشته عملا وزارت صمت که باید بخش عمدهای از اقتصاد یعنی تولید، واردات، صادرات و بازار را باید تنظیم کند، خودش از ثبات لازم برخوردار نبوده است و دیدیم که تا الان چهار نفر سکاندار این وزارتخانه شدند. زمانی که خود وزارت صنعت، معدن و تجارت از ثبات لازم برخوردار نیست قطعا به تنظیم بازار، تهیه مواد اولیه و صادرات و... آسیب میزند. این وضعیت در حالی رخ داده که ما در جنگ تمام عیار اقتصادی با شدیدترین تحریمها هستیم، از آن سمت شیوع کرونا را که پدیدهای منحصربهفرد در یک صد سال گذشته است را تجربه کردهایم که همه اقتصادهای جهانی را درگیر خودش کرده، در این شرایط ما به جای اینکه بتوانیم با موضوعاتی که حادث شده و میشود مقابله کرده و خودمان را با این حوادث تنظیم کنیم و برای عبور از آنها برنامهریزی داشته باشیم و راهی را پیش پای فعالان اقتصادی، تجار و بازرگانان و تولیدکنندگان قرار دهیم، با بلاتکلیفی وزارت صمت مواجه هستیم! وزارتخانهای با این اهمیت از اوایل اردیبهشت ماه با سرپرست به صورت سه ماهه اداره میشود و حالا هم که سرپرست جدیدی در این وزارتخانه مستقر شده آن هم در دولتی که در یکچهارم پایانی عمر مدیریتی خود قرار دارد، نیازمند ثبات مدیریتی بیشتری در این وزارتخانه هستیم.
بیشتر بخوانید:
پشتپرده به هم ریختگی همزمان بورس، مسکن، خودرو و ارز چیست؟
وی در پاسخ این سؤال که آیا سرپرست میتواند وزارتخانهای با این اهمیت را اداره کند؟، اظهار داشت: قطعا یک سرپرست نمیتواند آن اختیاراتی که وزیر دارد را داشته باشد و مانند وزیر تصمیمگیری کند، وقتی یک بلاتکلیفی در سطح یک وزارتخانه باشد عملا همین مشکل به سطوح پایینتر هم رسوخ پیدا میکند و آنها هم از این موضوع آسیب میبینند. ضمن اینکه فرد مدیر نمیداند برای ادامه مدیریت حضور دارد یا خیر. امسال سال جهش تولید است و نیازمند کارآمدی مدیریتی هستیم تا به روشهای مناسب تامین مالی کند و صادرات را افزایش دهد ولی با این شرایط کار بسیار سخت است.
آرگون ادامه میدهد: قرار نیست سرپرست جدید سه ماه سرپرست بماند و باید در سریعترین زمان ممکن وزیر معرفی شود، بیثباتی در مدیریت پیامدهای متعددی دارد. یکی از آنها ناتوانی مدیران در برنامهریزیهای بلندمدت است، افزایش هزینههای ناشی از جابهجایی مدیران رخ میدهد یعنی فردی وارد و معاونی را تعیین میکند فرد بعدی تغییرات دیگری میدهد که اینها باعث افزایش هزینههای ناشی از جابهجایی مدیران میشود. در این شرایط بحث بیارزش شدن سیستمهای ارزشیابی مدیران و کارکنان و همچنین تردید در اتخاذ تصمیمهای کلان برای آینده بهوجود میآید. فردی که نمیداند سه ماه آینده هست یا نه، وزیر میشود یا نه، چطور باید برای آینده تصمیم بگیرد. اشراف به محیط و ایجاد انگیزه کاری بین کارکنان و مدیران زمان میبرد و افزایش هزینههای تصمیمات آنی و آزمون و خطا رخ میدهد.