الهام با اشاره به رأی خاتمی در انتخابات دور اول مجلس نهم گفت: علت این کار این است که چنین بن‌بستی ایجاد نشود و یک سرپلی بماند، کما اینکه یک طیف خاصی از آنها هم به‌نحوی در انتخابات حضور پیدا کردند که خود این موضوع هم چندگانگی در درون این جبهه را نشان می‌داد.

به گزارش مشرق؛ غلامحسین الهام مشاور حقوقی رییس جمهور در گفت وگو با رجا درباره جریانات سیاسی کشور، نقش هاشمی در انتخابات 12 اسفند و علت رای دادن سید محمد خاتمی سخن گفت. در ادامه گزیده ای از این مصاحبه می‌آید:
پرسش
پاسخ
اساساً در درون جریان اصولگرایی، کدام تفاوت‏ها به رقابت درون اصولگرایی انجامید؟
الان چیزی که بر فضای سیاسی غلبه دارد، کارآمدی ناشی از رفتار و کارکردهای حکومت است که از دوره آقای احمدی‌نژاد رقم خورده و فضای سیاسی، تحت الشعاع این گفتمان قرار دارد. الان در فضای رقابت‌های عملی، دو جبهه -جبهه متحد و جبهه پایداری- یک رقابت اصولگرایانه با هم دارند. اصل این نوع رقابت به رسمیت شناخته شده، یعنی معلوم است که در صحنه واقعی جامعه، دو جریان غالب در عرصه عمل، این دو هستند، اما هنوز فرصت کافی برای تبیین تمایزات گفتمانی این دو جبهه به دست نیامده است. جبهه پایداری تا حدود زیادی متکی به سرمایه‌ای است که از گفتمان سوم تیر حاصل شده است. به نظرم فضا خاکستری است. ولی قهرمان‏پذیر است، یک نفر با زیرکی و هوشیاری و شناخت کافی از فضای جامعه می‏تواند بر روند حرکت سیاسی اثرگذار باشد.
برآورد شما از آینده احزاب در فضای سیاسی کشور چیست؟
نمره تعیین‌کننده‌ای را به احزاب نمی‌شود داد. در عین حال در کلان‌شهر تهران هم نمی‌شود نادیده‌شان گرفت. در شهرستان‌ها که تأثیری نداشته‌اند، در تهران هم که تأثیرگذاری بیشتر بوده و دلایل خاص خودش را هم دارد، احزاب موثر بودند، ولی تعیین‌کننده نبودند. حتی در انتخابات هفتم ریاست جمهوری، احزاب به‌تنهایی تعیین‌کننده نبودند و نمی‌توانستند خودشان را پیروز آن ماجرا تلقی کنند و این اشتباه آنها هم بود. فردی با ویژگی‌های متعدد فرهنگی به صحن انتخابات آمد. وجهه روحانیت، سیادت و شیوه سلوک شخصی و البته در طول قریب به 20 سال انقلاب در صفحه دید مردم دائماً حضور داشت و ناشناس نبود. در واقع کارویژه‌های شخصی خود او تأثیرگذاری جدی داشت. معنی این قضیه این بود که رأی او بر این اساس نبود که چون احزاب از او حمایت کردند، رای آورد. اتفاقاً قضیه بر عکس بود و احزاب پس از رأی آوردن او، بر اعتبار او سوار شدند و آن را مصادره کردند. مسائل انتخابات آقای هاشمی هم مربوط به شخص اوست؛ چهره‌ای که در واقع سرمایه انقلاب را با خود آورده و هزینه می‌کند، فردی که به عنوان یکی از مدیران انقلاب، شناخته می‏شود و بر سفره علاقه مردم به انقلاب نشسته است و غیر از او هم در این طراز، گزینه دیگری نداشتند. مع‏الوصف آقای هاشمی در دوره دوم کمترین رأی تاریخ انتخابات ریاست‏جمهوری را داشته است.
در این انتخابات علت افزایش مشارکت مردم به‌رغم حضور نداشتن اصلاح‌طلبان را چه می‏دانید؟
اگر رقابت نبود، می‌توانستند انتخابات را کانالیزه شده تعریف کنند و انگیزه‌شان برای حضور، کم می‌شد. خود نفس این تنوع و واقعیت رقابت نشان داد آنچه که در سال 88 اتفاق افتاد، تصمیم آزاد مردم بود و الان هم فرصت آن تصمیم آزاد وجود دارد. هر چه به مردم القا کنید که تقلب شده است، خودشان که می‌دانند به چه کسی رأی داده‌اند. وقتی اکثریت مردم محصول کارشان را در حکومت می‌بینند، نمی‌توانید به او بگویید تقلب شده.
چرا آقای خاتمی تصمیم به حضور در انتخابات گرفت؟
جریان اصلاح‌طلب در بعد مبارزه منفی هیچ گونه ظرفیت تأثیرگذاری در فضای جامعه را ندارد و شاید اگر این روال را از طریق تحریم و قهر بخواهند دنبال کنند، نتیجه حتمی، حذف کامل آنها خواهد بود. رأی خاتمی برای این است که چنین بن‌بستی ایجاد نشود و یک سرپلی بماند، کما اینکه یک طیف خاصی از آنها هم به‌نحوی در انتخابات حضور پیدا کردند که خود این موضوع هم چندگانگی در درون این جبهه را نشان می‌داد.
علت اینکه در آستانه انتخابات این همه نگرانی درباره جریان فتنه از سوی از اصولگرایان برجسته شد، چه بود؟
علمای بزرگی که فضای انتخابات را مدیریت کردند، دغدغه اصل انقلاب را داشتند و می‌خواستند فرصتی برای مخالفان انقلاب برای حضور در سیستم فراهم نشود و جبهه متحد انقلاب دچار تشتت نشود و انتخابات را به اصلاح‌طلبان و کسانی نبازند که گفتمان‌شان، گفتمان انقلاب نبوده. این قطعاً یک تلاش مسئولانه در این جهت و بسیار ارزش‌مند است. اما بخش‌های دیگری از این مجموعه که میدان‌دار اداره این کار بودند، بخش عمده‌ای از تلاش‌شان انحصارگرایانه بود و قصد داشتند به هیچ طیف دیگری فرصتی برای رقابت ندهند.
برخی می‌گفتند جبهه پایداری از سوی جریان انحرافی مأموریت دارد تا یک فضای موازی با اصولگرائی شکل بدهد
این‌ها واقعاً تحلیل‌های متوهمانه و واقعاً حرف خنده‌دار و بی‌معنائی است. کسانی که جبهه پایداری را از مریدان فکری آقای مصباح به عنوان قوی‌ترین و سخت‌ترین منتقد جریان انحرافی و در این زمینه تندرو می‌دانند و از سوی دیگر، آن را به جریان انحرافی منتسب و تشکیل آن را در جهت ایجاد شکاف در طیف اصولگرایان می‌دانند، دچار تناقض آشکارند.
بازی آقای هاشمی چه بود؟
آقای هاشمی می‌توانست در این حرکت، روی جریان جبهه متحد سوار شود. می‌توانست با تقویت اینها، به میدان آوردن اینها در یک فضائی، با حداقل مشارکت، به میدان ورود کنند و یا اگر از بعضی از شاخص‌هایشان هم نگرانی دارد، حساب شده و با جذب رأی اصلاح‌طلبان و سبزها، آنها را به عنوان چهره‌های خاکستری و ناشناخته این جریان، در متن اصولگرایان و در متن نظام نگه دارد و در جایگاه‌های حساس نظام از این ظرفیت استفاده کند. من نمی‌خواهم این اتهام را بزنم. اگر حرکتی مثل سئوال از رئیس جمهور تبدیل به یک سوم برای بی‌کفایتی رئیس جمهور می‌شد- یک سوم نمایندگان برای به هم زدن بازی کشور و مشکل‌سازی، کافی هستند – می‌توانستند چنین مشکلی برای کشور بسازند. فکر می‌کنید در این کار، مدیریت با چه کسی می‌توانست باشد؟ آیا آنها نمی‌توانستند از این روش‌ها برای اثبات فرضیه‌های شکست خورده‌شان در سال 88 استفاده کنند؟
رأی علی مطهری را در تهران چگونه تحلیل می‌کنید؟
به نظر من تمنای رأی علی مطهری از جانب فرا اصولگرایان است و تصور می‌شد که آنها به صورت تک رأی، به او تمایل نشان بدهند و از ظرفیت او برای ساختارشکنی در سیستم استفاده بشود. تحلیل آنها این بود که بتوانند از او به صورت ابزاری استفاده کنند، و الا من با توجه به شاکله فکری و گفتمانی او، او را در فضائی نمی‌بینم که اصلاح‌طلبان به او اعتماد محض کنند و علی مطهری گزینه آنها باشد، ولی طیف‌های سیاسی در بعضی از مقاطع می‌توانند به بعضی از شخصیت‌ها تکیه کنند و از آنها بهره سیاسی خودشان را ببرند. شاید اینها این امید را داشتند و با این که این ظرفیت را بالنسبه در یک عرصه‌هائی داشتند، اما خوشبختانه در مرحله اول یک شکست شاخص خوردند. لیست‌هائی که از او حمایت کردند، امید به جذب این آرا داشتند. پرچم جریانی که از او حمایت کرد، مخالفین دولت بودند و این شکست نشان داد که این تفکر در جامعه خریدار ندارد. شاید رأی علی مطهری، رأی کسانی است که با دولت مخالف هستند.
، نسبت آقای احمدی‌نژاد با انتخابات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
آقای احمدی‌نژاد اگر هم برنامه‌ای برای ورود به انتخابات داشت، به دلیل تمرکزی که بر انحراف و انحراف هم منتسب به دولت شد، حرکتش کور و قدرت هر نوع حرکتی از احمدی‌نژاد سلب شد. اگر هم برنامه‌ای داشت، بعد از شرایط سال 90 حرکتش متوقف شد. بسیاری از افرادی هم که در دولت بودند، به عنوان جریان انحرافی، روی آنها حساسیت ویژه‌ای به کار رفت، به‌طوری که به آقای احمدی‌نژاد این انتقاد را وارد می‌کردند که سکوت کرده است.
علت این که شخصیتی مثل آقای مصباح با این جدیت وارد صحنه شدند چه بود؟
آقای مصباح در پیدایش سوم تیر، خود را دارای نقش و مسئولیت شرعی می‌دانستند، چون حمایت کردند و این حرکت را از نظر اعتقادی و شرعی منتسب به تأئیدات و حمایت‌های خود دانستند، بنابراین یک تأئیدی بر جریان سوم تیر داشته‌اند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۷:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۱/۲۸
    0 0
    بیکاری برای سیستم، مزاحمت ایجاد می‌کند. این جمله یعنی چه؟ یه جور توهین؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس