به گزارش مشرق به نقل از بصیرت، دولت عثمانی به عنوان بزرگترین و پهناورترین دولت اسلامی پس از فروپاشی خلافت عباسی شناخته میشود. واژه «امپراتوری عثمانی» یادآور آخرین حکومت و خلافت مسلمانان(اهل سنت) است که از اوائل قرن 14 میلادی ظهور کرده و چند سال پس از جنگ جهانی دوم یعنی در سال 1922 سقوط کرده و از هم پاشید. فرمانروایان امپراتوری عثمانی پس از ظهور و قدرت گرفتن، حوزه نفوذ و قلمرو خود را به سمت جنوب شرقی اروپا گسترش داده و پس از حدود یک و نیم قرن سلطان محمد فاتح با تصرف قسطنطنیه(استانبول) به فرمانروایی امپراتوری هزار ساله روم شرقی پایان دادند.
در پایان قرن 15 میلادی و اوائل قرن 16بود که این امپراتوری در اوج قدرت خود مناطق خاور نزدیک تا مرزهای ایران، از جنوب تا عربستان، قسمتهایی از شمال آفریقا و قسمت جنوب شرقی اروپا تا قفقاز را شامل میشد. امپراتوری عثمانی از اواخر قرن 17 میلادی دوران رکود و افول خود را طی نموده و در دهه های آخر حیات خود به «مرد بیمار اروپا» مشهور شده بود.
پس از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی همه سرزمین ها و ایالات تابعه جدا شده و بین فاتحان جنگ تقسیم شد و تنها چیزی که برجای ماند کشور ترکیه بود. کشوری با فرهنگ و اولویت های جدید، کشوری که سران آن مانند «آتا تورک» خود را در مقایسه با کشورهای اروپایی عقب مانده و دارای سطح پایینی از فرهنگ می دانستند و سیاستها و برنامه های خود در راستای هرچه بیشتر غربی شدن و اروپایی شدن تنظیم می کردند. در این استراتژی و سیاست تقریباً هیچ جایی برای ارتباط با شرق و نگاه به همسایگان وجود نداشت.
اين روند تا سال های ابتدایی قرن 21 رعايت ميشد و هر جا هم كه نمي شد نظاميان و ارتش وارد عمل مي شدند تا مبادا فضای سیاسی کشور از اهداف سکولاریستی 90 ساله دور شود. اما به قدرت رسيدن يك حزب اسلامگرا در سال 2002 در تركيه با اكثريت آراي مردم، تغییر بنیادینی در سیاست های کلی نظام سکولاریستی ترکیه ایجاد کرد و گروه جدیدی در ترکیه به اریکه قدرت دست یافتند که به خاطر جهت گیریها و اهداف و سیاست های خود به «نوعثمانی» ها معروف شدند.
مردي جديد با افكار و عقايدي متفاوت از آتاتورك، پا به عرصه سياست تركيه گذاشت و عالي ترين مقام اجرايي اين جمهوري لائيك را از آن خود كرد و او كسي نبود جز «رجب طيب اردوغان».
حزب تازه تأسیس «عدالت و توسعه» اردوغان در سال 2002 با کسب قریب به 40درصد آرای انتخاباتي پس از سال ها اكثريت كرسيهاي پارلمان تركيه را از آن خود كرده و یک دولت تک حزبی غیر ائتلافی تشکیل داد. او پس از رفع محرومیت سیاسی به عنوان دبیرکل حزب به مقام نخست وزیری رسید. نزدیک به یک دهه است که او و افراد همفکرش مانند «احمد داود اوغلو» توانستند با انجام اصلاحات اقتصادي و سياسي و با کاستن از قدرت نظامیان و ارتش هم نظر مثبت افكار عمومي كشورشان را جلب كنند و هم با سیاست های مخصوص خود نظر آمریکا و کشورهای غربی را به خود جلب نمایند، اما مهم ترين وجه تغيير رويكرد در سياست هاي داخلي و خارجي تركيه، در موضوع نگاه تاکتیکی به شرق همزمان با بازی در پازل غرب بود و آرزویی که در پی دست یافتن به آن هستند، تلاش براي احياي شكوه و عظمت از دست رفته دوران «امپراتوري عثماني».
موضوعی که در طی این 10 سال به عناوین مختلفی در سخنرانی ها و راهبردهای آنها به صورت واضح مطرح شده است به طوری که عده ای به اردوغان لقب «سلطان محمد فاتح دوم» را داده اند. در راستای این راهبرد اکنون سیاست خارجی ترکیه از غرب محوری به چند کانونی تغییریافته است و ترکیه درحال حاضر به تجدید روابط خود با حوزه جغرافیایی کشورهای سابق تحت حاکمیت عثمانی اقدام کرده و روابط خود را باکشورهای منطقه گسترش داده است.
مسأله ای که در اینجا قابل توجه و شایان ذکر است؛ این است که کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا پس از بازی با مهره اعراب و اسلام سلفی و رادیکال در سه دهه گذشته، قدرت و هیمنه پوشالی خود را در منطقه و میان ملت های مسلمان از دست رفته می بینند و از طرفی از آرزوی «نوعثمانی ها» برای سیادت بر کشورهای منطقه به خوبی مطلع هستند. و اسلام سکولار ترکیه دقیقاً همان مرحم و نوشدارویی است که می تواند در صورت اثرگذاری جلوی خیزشهای مردمی و بیداری اسلامی در منطقه را گرفته و یا حداقل پس از وقوع انقلاب، اهداف آنها را به شکست بکشاند و دوباره مهره های خود فروخته آمریکایی را به قدرت برساند و شاهد مثال آن دعوت اردوغان از مردم انقلابی تونس، لیبی و مصر برای انتخاب اسلام سکولار و لائیک است.
«نوعثمانی» ها در مقطع فعلی سعی دارند با ایفای نقش میانجی در منازعات و مناقشات منطقه ای و حتی جهانی، ترکیه را به مرکز فعالیت سیاسی و دیپلماتیک در خاورمیانه تبدیل نمایند. میانجیگری ترکیه بین سوریه و رژیم صهیونیستی، راه انداختن کاروان آزادی غزّه، تلاش برای نفوذ و تأثیر در حکومت عراق، بازی با مهره کردها، سعی در مشارکت در روند پرونده هسته ای ایران، کمک به بازسازی افغانستان و حضور در کنفرانس سران کشور های عربی و اتحادیه عرب و تأیید ضمنی خیزش ها و بیداری اسلامی و در نهایت ورود در مسأله بحران سوریه. همه این موارد کدهایی است برای اهداف تعیین شده آنها.
یکی از استراتژی های «اردوغان» و مغز متفکر سیاست خارجی او یعنی «احمد داوداغلو»، به صفر رساندن تنش و مشکلات با همسایگان بود. با نگاهی به کارنامه عملکرد آنها به روشنی مشخص می شود که حدوداً در یک سال اخیر علاوه بر این که این راهبرد موفق نبوده بلکه هدایت کنندگان حزب عدالت و توسعه با سیاست های «کج دارومریز» و در مواردی آشکارا خصمانه، از اهداف خود دور شده اند.
بزرگترین اشتباه راهبردی ترک ها در نحوه برخورد آنها با قیام آزادی خواهانه ملت ها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بود. آنها در دو سطح این اشتباه را مرتکب شدند. یکی در حمایت از انقلابیون بود که در همه آنها در ابتدای امر صرفاً نظاره گر بوده، یا اعلام بی طرفی کرده و یا دعوت به مصالحه نموده اند و تنها زمانی اعلام حمایت نموده که پیروز شده اند(این یعنی سیاست دورویی و منفعت محوری نه آزادی خواهی و اسلام خواهی).
نخبگان سیاست خارجی ترکیه همواره در تلاش هستند که از تحولات اخیر خاورمیانه به عنوان فرصتی استثنایی برای تثبیت قدرت خود در منطقه، ترویج الگوی دموکراسی ترکیه به ملت های انقلابی منطقه، زمینه سازی برای نفوذ در دولتهای برآمده از انقلابات اعراب و نزدیکی روزافزون به غرب و به خصوص اتحادیه اروپا استفاده کنند.
اشتباه تاریخی دیگر آنها ورود در بحث سوریه به نفع مخالفان بشار اسد بود. به این خاطر که اولاً مخالفان نماینده اکثریت مردم سوریه نبودند و مردم، حزب بعث و ارتش سوریه با بشار اسد همراه بوده و پشتیبان آن هستند. از طرفی به دلیل این که سوریه در خط مقدم مقاومت قرار دارد و تلاش مذبوحانه ترکیه در براندازی حکومت سوریه، علاوه بر این که بازی در پازل غرب و آمریکاست؛ ملت های آزادی خواه و دولت های محور مقاومت را به کاهش روابط و مناسبات با ترکیه سوق می دهد. اعلام تغییر محل مذاکرات گروه 1+5 از ترکیه به مکان دیگر از سوی ایران، تنها یکی از اثرات آن می باشد.
در نهایت می توان گفت که روند تغییراتی که در هیئت حاکمه ترکیه در 10 سال گذشته صورت گرفت و موفقیت هایی که در سایه نگاه به شرق و همسایگان رقم خورد، مرهون شعار اسلام خواهی آنها بود که یکی از نمودهای آن اسقبال امت اسلامی از ترکیه پس از برخورد اردوغان با شیمون پرز در اجلاس داووس بود. اگر همین روند را ادامه می دادند علیرغم این که «منفعت محور» بود با این حال می توانست قلوب مسلمانان و ملت های اسلامی را به طرف سران حزب عدالت و توسعه و ترکها جذب کند.
اما اکنون سیاست های آنها هم در عرصه داخلی و هم بین المللی و منطقه ای با چالش جدی روبروست. در داخل کشور از یک طرف مردم و احزاب مخالف به خاطر عدم صداقت و شفافیت، سیاست های آنها را مورد نقد جدی قرار می دهند و از طرف دیگر آنها با خطر کودتا مواجه هستند، به لحاظ این که ترکیه کشوری است که در یک قرن اخیر با نفوذ و قدرت نظامیان اداره شده است و احتمال وقوع کودتا متصور است و با دستگیری و محاکمه چند ژنرال خطر رفع نمی شود.
از سوی دیگر در سیاست منطقه ای، در یک سال اخیر ترکیه در روابط خود با ایران صادقانه عمل نکرده است. حتی قدرت های جهانی به این امر وافق هستند که جمهوری اسلامی ایران در منطقه و حتی جهان نقش تعیین کننده ای دارد و هیچ برنامه و طرحی در منطقه بدون موافقت و نظر ایران عملی نخواهد شد و محکوم به شکست است. همانطور که رهبر معظم انقلاب در دیدار اردوغان با ایشان متذکر شدند که ایران با هر طرح آمریکایی در موضوع سوریه مخالف است. مواردی از قبیل حفظ تعاملات امنیتی و دفاعی و همچنین اقتصادی با رژیم اشغالگر فلسطین، اسقرار سپر دفاع موشکی ناتو، پیام رسانی از طرف آمریکا و در نهایت نگاه متفاوت به سوریه و محور مقاومت از جمله موارد ایجاد تنش در روابط فی مابین است که با ادامه این رویکرد سیاست خارجی ترک ها موجب زاویه بیشتر خواهد شد.
با این توصیف افق روشنی برای آرزوهای «نوعثمانی ها» برای احیای عظمت و شکوه امپراتوری عثمانی وجود ندارد و می توان گفت آنها به خاطر عدم صداقت در برخورد با «بهار عربی» به خزان زودرس دچار خواهند شد.
بزرگترین اشتباه راهبردی هیئت حاکمه ترکیه در نحوه برخورد آنها با قیام آزادی خواهانه ملت ها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بود. آنها در دو سطح این اشتباه را مرتکب شدند. یکی در حمایت از انقلابیون بود که در همه آنها در ابتدای امر صرفاً نظاره گر بوده، یا اعلام بی طرفی کردندو اشتباه دیگر آنها ترویج الگوی دموکراسی ترکیه به ملت های انقلابی منطقه بود.