به گزارش مشرق، محمد ایمانی فعال رسانهای در کانال تلگرامی خود نوشت: عقبه جنجال علیه سفر رئیس مجلس ایران به روسیه کجاست؟ اولا مقامات غربی بسیاری طی چند سال اخیر،"انتقال محور قدرت جهان از غرب به شرق" را به عنوان خبر اعلام کرده اند:
فدریکا موگرینی: "قدرت رهبری آمریکا در حال زوال است. قدرت آمریکا در حال کاهش است. من هرگز آمریکا را تا این حد قطبی شده ندیده بودم. آمریکا در درون منسجم نیست. بزرگ ترین دموکراسی دنیا بی ثبات شده است".
نیکولا سارکوزی: "محور جهان در حال عبور از غرب، به شرق یعنی آسیاست. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما حالا به هیچ وجه مسلط نیستیم".
جوزپ بورل: "تحلیلگران از مدتها پیش درباره پایان نظم تحت رهبری آمریکا و ظهور قرن آسیایی سخن گفتهاند. این اتفاق الان پیش چشم ما در حال وقوع است. شیوع بیماری کرونا، نقطه عطفی برای تغییر توازن قدرت از غرب به شرق است".
ولفگانگ ایشینگر رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ: جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند. بازیگران غیرغربی، امور بینالمللی را شکل می دهند. برخی از اساسی ترین ارکان غرب و نظم جهانی تضعیف شده. ناکامی در پاسخ به درگیری سوریه و اوکراین، ضعف ما را آشکار و زمینه را برای پُر کردن خلأ توسط کشورهایی مانند ایران و روسیه فراهم کرد".
ثانیا جمهوری اسلامی ایران، نقش منحصر به فردی را در این انتقال قدرت ایفا کرده است. بنابراین هر تدارکش برای توسعه تعاملات راهبردی با شرق ( از جمله چین و روسیه)، با سرآسیمگی در غرب مواجه می شود و کاملا طبیعی است که ماشین جنگ رسانه ای آنها بلافاصله مامور ریختن آتش تهیه سنگین شوند.
آنها یک بار همین چند سال قبل دیدند که چگونه سفر مهم و اثر گذارحاج قاسم سلیمانی به مسکو (مرداد ۹۴)، توانست روسیه را در جنگ مقابل جنگ نیابتی آمریکا در سوریه، همراه جبهه مقاومت کند و جنگ جهانی سوم را به ضرر غرب مغلوبه سازد.
به دلیل همین موفقیت های حاج قاسم هم بود که پادو های آمریکا و اسرائیل به مدت ده سال، رویکرد پیشرو سردار سلیمانی را کوبیدند؛ اما در تشییع حماسی آن شهید، سیلی ماندگار و آبداری از ملت ایران خوردند.
در این مواجهه راهبردی که به مرگ و زندگی قلدرانه استکبار غرب گره خورده، پادوهای دشمن (با نقاب اصلاحات و اعتدال یا اپوزیسیون) مامورند هر تعامل مهم جمهوری اسلامی ایران با چین و روسیه و سایر کشور های شرقی را بکوبند؛
فرقی هم نمی کند که مثلا آقای لاریجانی مامور پیگیری روابط راهبردی با چین شود؛ یا آقای قالیباف، متولی انتقال پیام راهبردی رهبر انقلاب به روسیه باشد. همان ها که تدارک سند روابط راهبردی 20 ساله با چین را آماج بمباران رسانه ای قرار دادند، سفر آقای قالیباف را هم سیبل حملات رسانه ای کرده اند.
نگرانی بزرگ غرب قابل درک است؛ اگر قدرت اقتصادی چین، قدرت نظامی روسیه، و قدرت بسیج کنندگی و الهام بخشی ایران در منطقه، بتواند به هم افزایی منافع و دفع تهدید های مشترک منتهی شود، دیگر جایی برای دست درازی غرب باقی نمی ماند.
ثالثا، اولین بار نیست که رهبری به واسطه یکی از شخصیت ها، برای سران کشورها پیام می فرستند. قبلا هم آقایان لاریجانی، ولایتی، حداد، سردار سلیمانی و... چنین ماموریت هایی را به انجام رسانده اند.
رابعا، هم بعضی رفتارهای برخی افراد کم تجربه در فضای مجازی، در زمینه تبلیغات پیشاپیش درباره سفر آقای قالیباف، هیجان زده و ناپخته بود؛ هم رفتار افراد مشابه در درون جبهه خودی برای تخطئه آقای قالیباف، و هم افتادن در بازی دشمن، درباره القای انتخاباتی بودن سفر و کاستن از اهمیت اصل ماجرا.
تامل در ابعاد سفر مهم حاج قاسم به مسکو که بدون هیاهوی رسانه ای اما تاریخ ساز بود و روسیه را برای ایفای نقش موثر قانع کرد، می تواند فعالان رسانه ای را در فهم چگونگی رفتار رسانه ای درست کمک کند.
بعد ها آسوشیتد پرس درباره این سفر نوشت:
"دیدار مهم ژنرال سلیمانی با پوتین، نقشی مؤثر در نقشآفرینی روسیه در جنگ سوریه داشت. یکی از قدرتمندترین مقامات نظامی ایران، نشستی سهساعته را با پوتین روسیه داشت تا او را متقاعد کند.
فرمانده نیروی قدس سپاه، ماه اوت (مردادماه ۹۴) به مسکو رفت. سلیمانی و پوتین، نقشهها و عکسها را بررسی کردند و به تبادل اطلاعات پرداختند.
بررسیها نشان داد گروههای تروریستی، در صورتی که مسکو وارد عمل نشود، فعالیتشان را به نزدیکی روسیه در منطقه قفقاز گسترش خواهند داد.
در این نشست درباره برنامه تشکیل یک مرکز مشترک تبادل اطلاعات میان عراق، سوریه، ایران و روسیه توافق شد. این نقشآفرینی، حاکی از نفوذ شدید ایران در منطقه است».
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.