به گزارش مشرق، ۵ ژوئن ۲۰۱۷ تا ۵ ژانویه ۲۰۲۱ آزمونی بود برای دریافتن اینکه مهار قطر امکانپذیر نیست. عربستان، امارات، بحرین و مصر پس از آنکه در سال ۲۰۱۷، روابط دیپلماتیک خود را با قطر قطع کردند، مرزهای زمینی و هوایی خودشان را به روی قطر بستند و به زعمِ خود فشار حداکثری بر این کشور را آغاز نمودند، ۱۳ شرط برای ازسرگیری روابط خود با دوحه مطرح کردند. بستهشدن پایگاه نظامی ترکیه در خاک قطر، توقف فعالیت شبکه الجزیره، فاصله گرفتن قطر از ایران در مناسبات خارجی و عدم حمایت دوحه از اخوانالمسلمین در منطقه، از اساسیترین شروط این کشورها برای رفعِ تحریم بود.
در آغاز سال ۲۰۲۱ در نشست شورای همکاری خلیج فارس در عربستان، توافق مصالحه میان قطر و دیگر کشورهای این شورا به امضا رسید، بدون آنکه حتی یک مورد از شروط ۱۳ گانه تحقق یافته باشد. طبق مصاحبههای مقامات این کشورها، گویا محاصرهکنندگان از شروط ۱۳ گانه چشم پوشی کردهاند تا قطر نیز در ازای آن شکایتهای خود علیه این ۴ کشور در سازمان تجارت جهانی و دیگر نهادهای بینالمللی را به حالت تعلیق درآورد.
اما روندِ طیشده تا مصالحه و تا این پیروزی بزرگ برای قطر، نشان از آن دارد که محاصره شکستخورده است!
در مدتزمانی که تحت عنوان تحریم گذشت، قطر از تهدیداتی چون بستهشدن مرزها و ضربات اقتصادی، فرصت آفرید؛ اقتصاد خود را مستقلتر از هر زمانی پیگرفت، با نزدیکی به ایران و ترکیه، متحدانِ جایگزینی برای خود در منطقه به دست آورد، با لابیگری فعال در واشنگتن حمایت قدرت بزرگ فرامنطقهای را از آن خود کرد، وجهه بینالمللی خود را ارتقا بخشید و در نقشِ کشوری صلحطلب که به ناحق مورد ظلم همسایگانش قرار گرفته است در هر نهاد بینالمللی به محکومکردن برادران عربش پرداخت و در نهایت بیآنکه ذرهای در سیاست خارجی خود تجدید نظر کند مورد استقبال برادر بزرگ خود قرار گرفت.
هوشمندی قطر در طی محاصره نیز ستودنی است، قطر در طی این چند سال اقدامات غیر قابل جبرانی علیه همسایگان خود انجام نداد و حتی گازرسانی به امارات را متوقف نکرد، علیه عربستان کمتر از دیگر کشورهای تحریمکننده تبلیغات منفی انجام داد و در نهایت نیز بهگونهای مورد استقبال آل سعود قرار گرفت که مخالفان این آشتی، به جای آنکه در روندِ صلح تأخیر ایجاد کنند، خود در انزوا قرار میگرفتند و برای جلوگیری از این امر با گذشت کمتر از ۱۰ روز از امضای توافق به استقبال روابط گسترده با دوحه رفتند.
در این سالها قطر خودکفاتر شده است، اعتماد به نفسِ بیشتری دارد و امیر این کشور اعتبار و مشروعیت خود را در داخل و در حوزه بینالملل افزایش داده است، آسیبپذیری این کشور اکنون به میزان قابل توجهی کمتر از گذشته است. علاوه بر این، امپراطوری رسانهای قطر با تبلیغات منفی علیه کشورهای تحریمکننده چنان تأثیری بر افکار عمومی جهان عرب داشته که وجههی بینالمللی عربستان و امارات را خدشهدار کرده و امروز محمد بنسلمان برای بقای خود و رسیدن به تخت پادشاهی، حل اختلافات با دوحه و توقف پخش چنین تبلیغاتی را ضروری میبیند. او که به دنبال جلوهدادنِ تصویری صلحطلب و خواهانِ مذاکره از عربستان به دولت جدید آمریکاست، از مواضع حداکثریِ گذشته خود عقب نشینی کرده تا هم توجه بایدن را جلب کرده و قدمی در راستای صلح منطقهای بردارد و هم با بازگرداندن اتحاد شورای همکاری خلیج فارس، به زعم خود رهبری بیچون و چرایش در خلیج فارس را احیا کند.
مصالحه العلا با تمام این تفاسیر ممکن است موقت باشد چرا که اختلافات قطر با همسایگان عربش ریشه دارتر از چیزی است که با امضایِ توافقی قابل رفع و رجوع باشد.
همانطور که در سال ۲۰۱۴، چنین توافقی میان قطر و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس امضا شد اما به دلیل حلنشدن ریشهای مسائل فی ما بین، بحران با شدت بیشتری در سال ۲۰۱۷ مجدداً سر برآورد. درهمتنیدگی روابط قطر با ترکیهای که دشمنیهای آشکار با امارات و مصر دارد و در جبهههای مختلف از جمله در لیبی و یمن و... در مقابل امارات به نبرد پرداخته است، با حاکمیت مصر اختلافاتِ عمده دارد و با عربستان سعودی به ویژه پس از پرونده قتل خاشقچی روابط تیرهای را تجربه میکند، قطر را در جبههی مقابل این کشورها قرار میدهد.
آشکارترین شکاف میان قطر و دیگر کشورهای جهان عرب، در سال ۲۰۱۹ و پس از حملهی ترکیه به شمال سوریه جلوهگر شد، زمانی که قطر بر خلاف تمام اعضای اتحادیه عرب که به محکومکردن این تجاوز پرداخته بودند، از ترکیه حمایت کرد و این اقدام را دفاع از مرزهای ترکیه توصیف کرد. پس از این رویداد، حتی کاربران عرب زبان فضای مجازی، خواستار اخراج قطر از اتحادیه عرب شدند. حمایتِ غیرقابل انکار قطر از گروههای اسلامگرای منطقه و در صدر آنها اخوان المسلمین نیز از دیگر معضلات حلنشده میان دوحه و شورای همکاری خلیج فارس است.
قطر با حمایت از شاخههای اخوان در فلسطین، لیبی، مصر و... راه خود را از وهابیسمِ ترویجی عربستان جدا کرده است و با حمایت مالی و نظامی از گروههای اخوانی، قدرت آنهارا بهعنوان تهدیدی برای عربستان و امارات در منطقه افزایش داده است.
با وجود چنین اختلافات ریشهداری، مصالحه برای عربستان و امارات نه یک انتخابِ مطلوب، بلکه گزینهای مصلحتاندیشانه برای پیشگری از شکاف بیشتر در شورا بوده است.
در سمتِ دیگر ماجرا، ترکیه بهعنوان یار نزدیک آل ثانی، از عادیسازی روابط قطر و همسایگانش ابراز خشنودی کرده است، طبقِ توافق العلا هیچیک از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس حق دخالت در امور داخلی یکدیگر را ندارند و از آنجا که پایگاه نظامی ترکیه در خاک قطر قرار دارد، حق اظهار نظر دیگر کشورهای شورا در رابطه با حضور یا عدم حضور این پایگاه سلب شده است. حضور نظامی ترکیه در قطر تثبیت شده و با آشتی میان قطر و همسایگان، قطر تبدیل به میانجیِ مطلوبی گشته تا زمینه تنشزدایی میان ترکیه و اعضای شورای همکاری را فراهم آورد.
ایران نیز، که روابط خود با قطر را در سالهای اخیر بهویژه پس از محاصره ۲۰۱۷ گسترش داده است از توافق صلح میان قطر و همسایگان عربش ابراز خشنودی و اعلام کرده که زمان اثرگذاری به وسیله تحریم به پایان رسیده است. البته در ورایِ آنچه در ظاهر به نظر میرسد که شاید چنین رویدادی سبب دوری قطر از ایران شود، اتفاقاتِ مثبتی نیز به این وسیله برای جمهوری اسلامی ایران رقم خواهد خورد؛ علاوه بر آنکه همچون ترکیه، ایران نیز میتواند قطر را برای تنشزدایی با عربستان میانجیِ قابل اعتمادی بداند، امارات نیز که در ماه های اخیر به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی پرداخته و به تهدید بالفعلی در مرزهای جنوبی ایران بدل گشته است، اکنون با حضور قطر در شورا احتمال آن میرود که مواضع معتدل تری نسبت به ایران اتخاذ کند.
در نهایت، با وجود آنکه ممکن است پس از گذشت چندماه شاهد سربرآوردن مجدد بحران میان قطر و برادران عربش در منطقه باشیم، آنچه قطعی است پیروزیِ قطر در این نبرد تحمیلی است. برادرِ کوچکی که امروز نه محاصرهاش نتیجهبخش خواهد بود و نه قدرتش قابلِ انکار.
هدی یوسفی، کارشناس مسائل قطر