احمد میراحسان

گفتمان اصلی انقلاب اسلامی و پیشنهاد امام (ره) است. یعنی بحث عدالت، بحث حفظ اصالت انقلاب اسلامی و مبانی الهی آن، بحث تهدیدهای داخلی و خارجی علیه انقلاب اسلامی و نفوذهای دشمن.

به گزارش مشرق، با پایان سریال موفق دادستان احمد میراحسان درباره سریال نوشت: دادستان ده‌نمکی چه جایگاهی دارد؟این پرسش هنوز آنقدر کلی است که جز وسیع‌ترین عرصه سنجش را روشنی نمی‌بخشد. اما وقتی از جایگاه زیبایی‌شناختی، جایگاه اجتماعی- سیاسی، جایگاه تماتیک سریال حرف می‌زنیم روشنی بیشتری به سؤال خود می‌بخشیم. و وقتی از جای دادستان در سریال‌سازی کنونی و نسبت آن با سریال‌های موجود از منظر توانایی‌های ساختی، تکنیکی یا معناپردازانه و مفهومی حرف بزنیم باز پرتو و آگاهی مشخص‌تری را دنبال می‌کنیم. جایگاه مردم‌شناختی سریال، جایگاه ایدئولوژیک و ایمانی آن جایگاهش در معادلات سیاسی نیروهای مخالف و موافق، اینها همه پرسش‌های معین‌تری است.

راستش من مایلم به‌صورت همه‌سو، همه اینها را به گفتگو بگذارم ولی بدیهی است یک مقاله ولو با بیان فهرست‌وار موضوعات، کفاف طرح بحث جامع را نمی‌دهد پس به قدر توان و حوصله نکاتی را باز می‌گویم: بدیهی است از زاویه دید خودم! و باز بدیهی است که یک آدم شرق‌گرا یا یک آدم غربگرا و سلطه‌پذیر لیبرال یا تروریست حرف دیگری دارد!

احمد میراحسان:چرا من دادستان را می‌ستایم

گفتمان دادِستان

گفتمان دادستان بنابه آنچه ما هستیم و ما می‌اندیشیم می‌تواند گفتمانی پیشران و پیشرو باشد یا تبلیغی ارتجاعی! واقعیت کدام است؟

باید دید پشت کلمه مشرقی یا ارتجاعی چه سندیت و برهانی عقلانی و چه مدارک عینی نهفته است؟

باید پرسید چرا پیشرو است و چرا ارتجاعی

کسانی که اعتقاد به ارتجاعی بودن سریال دارند، باور خود را نه به براهین جدید و خاص سریال که بر زمینه واپسگرا دانستن آن گفتمان قرار می‌دهند که ده‌نمکی بر آن استوار است، یعنی اسلام ارتجاعی است، انقلاب اسلامی ارتجاعی است، عدالتخواهی ارتجاعی است، مقاومت برابر سلطه جهانی و سرمایه‌داری خونریز و مدرنیته حاکم ارتجاعی است و کل جمهوری اسلامی فاسد است و دادستان دارد این واپسگرایی و فساد را از زیر تیغ می‌رهاند. خوب، تک‌تک این اتهامات نیازمند براهین عقلی و اسناد و مدارک عینی است و دعوا برمی‌گردد به تقابل خدا و شیطان، حق و باطل، کفر والحاد با دین و یکتاپرستی.

درباره ارتجاعی بودن انقلاب اسلامی ما، هم نیازمند مرور چالش جهان فاسد کشتارگر با این انقلاب هستیم و هم تفکر درباره علت این هجوم و هم تعقل درباره آنچه انقلاب اسلامی در جهان ظلمانی حاضر آن را مطرح کرد، درباره عملکرد این انقلاب هم دادگاهی منصف لازم است تا با دقت رویدادهای انقلاب اسلامی را از مشروطیت تا سال ۵۷ و تک‌تک رخدادهایی که بر سر انقلاب اسلامی رفته از ترور و جنگ و خیانت درونی لیبرال‌ها و اپوزیسیون خیانت و تا جنگ و کشتار و فشار اقتصادی و همدستی این اپوزیسیون با سیاه‌ترین تفرعن و ظلم جهانی و کثیف‌ترین نظام‌های سیاسی و... را سنجید تا ببینیم، عامل اصلی خشونت انقلاب اسلامی و ده‌نمکی‌ها بوده‌اند یا همه جریان‌ یکپارچه کفر و الحاد و نفاق محارب که افسار آنها در دست شیطان بزرگ و سرمایه یهودی جهانی بود.

احمد میراحسان:چرا من دادستان را می‌ستایم

اینها همه مربوط به کل تجربه و تعقل چهل‌ساله است و کسی چون من که پس از فراز و نشیب‌های فراوان به این یقین رسید که انقلاب اسلامی فسادستیز با ظلم جهانی است. گفتمان اصلی انقلاب اسلامی و پیشنهاد امام (ره) است. یعنی بحث عدالت، بحث حفظ اصالت انقلاب اسلامی و مبانی الهی آن، بحث تهدیدهای داخلی و خارجی علیه انقلاب اسلامی و نفوذهای دشمن سلطه‌خواه و نیروهای نااهل داخلی که نقاب یک «دوست» به چهره دارند و به درون قدرت نفوذ می‌کنند ودر اصل دنباله و ادامه و متحد استراتژیک نیروهای شیطانی و فرعونی جهانی و یکپارچه با هم‌اند. مسئله فساد و تبعیض حاصل از قدرت‌مداری قشر ممتاز حاکم و بی‌رنگ شدن تقوای فردی و پیمان دینی و سیاسی و خداترسی و افتادن در دام شیاطین و نفس سوء و خرابکاری و حرامخواری و استحاله انقلاب و زمینه‌سازی براندازی غایی به‌وسیله همین نیروهای سیاسی- اقتصادی و مدیریتی نقابدار که فریادهای انقلابی می‌زنند و چه راست باشند و چه چپ باوری به آن ندارند و از قدرت برای مطامع شخصی خود و نیز عمل نفاق‌آلود انحراف مسیر انقلاب اسلامی که ماهواً ضد تفرعن فرعون عصر است به سمت سازش با شرق و غرب سلطه‌خواه و اعتماد به کفر و شرک محارب بود می‌برند که ضداستقلال و آزادی ملت ایران و مسلمان جهان هستند و ضد عدالت و پیشرفت واقعی و مولد با این گفتمان سیاسی اساس آن بر دینداری و تشیع علوی و حقیقت انتظار موعود (عج) قرار دارد و هدف کنونی آن عبور از آتش و خون و توطئه و فریب و نقشه‌هایی است که ساختار کشور پیرامونی و آویزان به کشور کانونی را حفظ کند و مانع رشد و بلوغ و خوداتکایی و گریز از بردگی شود.

گوهر و لب و لباب گفتمان دادستان این است!

بدیهی است این گفتمان دشمنان سرسختی دارد که در برخورد به این سریال هم حتی قبل از نمایش آن پروژه نابودی‌اش را آغاز کردند و خوشبختانه هیاهوی هیستریک کینه‌جویانه آنان در امواج اقبال عمومی خنثی شد.

این مخالفان شمشیر از رو بسته، چه مأمور باشند و چه دیدگاهی داشته باشند که از انقلاب اسلامی و استقلال و آزادی ملت از قید بردگی سرمایه‌داری جهانی و جهان مدرن سلطه‌جو، منزجر باشد و متحد ماهوی جهان شیطانی سرمایه‌ مالی باشند با لباس‌های گوناگون علیه سریال دادستان چون جزئی از جریان اصیل انقلاب اسلامی وارد کارزار شدند، همانطور که درحال جنگ با راه امام (ره) و رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و انقلاب اسلامی هستند. اینان اجمالاً عبارتند از:

۱- نهادهای قدرتمند اقتصاد دلالی و نفتی که منافع‌شان حفظ ساختار کشور پیرامونی و بیماری صدساله این ساختار سلطه‌پذیر است که براساس صدور مواد خام و تولید در چهارچوب منابع سرمایه‌داران جهانی واقتصاد تک‌پایه‌ای و بهره‌برداری از قدرت برای چپاول دلارهای نفتی دونرخی و حفظ تبعیضات مهلک در همه شئون زندگی ما از تحصیل و بهداشت گرفته تا کار و امنیت شغلی.

۲- جریان متخاصم دیگر با اصول انقلاب اسلامی که سریال دادستان از آن دفاع می‌کند جریان رفرمیستی داخل قدرت و نگرش لیبرالیستی قشر ممتاز سیاسی است که قدرت در میان‌شان دست به دست می‌شود و تنها راه را حفظ همین شرایط اقتصادی بیمار می‌دانند چراکه همدست چپاولی هستند که از اقتصاد پیرامونی و سیاست‌های پولی و بانکی و نفتی و اوراق قرضه و بالا کشیدن دلارهای نفتی و انواع رانت‌های دلالی می‌برند و ایشان جاده صاف‌کن نظام نولیبرال سرمایه‌داری مالی جهانی هستند و باوری به اینکه ایران خود به قدرت مستقل بدل شود و مسلمانان از زیر یوغ شیاطین سلطه رهایی یابند، ندارند!

۳- نیروهای مدعی دچار اشرافیت شده و از قدرت بهره برده و چرب و شیرین قدرت چشیده که با صورتک فرسوده انقلابی‌گری سی سال پیش و «خدمات»شان به انقلاب حالا خواهان سهم‌شان از نفت و انقلاب و قدرت‌اند و هرچند در رقابت با اصلاح‌طلبان غربگرا قرار دارند اما در اهداف غایی و حفظ ساختار بیمار اجتماعی/ اقتصادی/ سیاسی دلالی و غیرمولد با آنان مشترک‌اند.

مهم نیست این نیروهای در قدرت به چپ و راست و ریش‌دار و یا با صورت تیغ‌زده با چه ماسکی میان ما زندگی می‌کنند و ادعای اصلاح دارند یا حفظ ظاهری سنت‌های انقلاب اسلامی، مهم آن است که به‌طور واقعی حرامخوار، متنفع از مناسبات فعلی دلالی و نظام ضدعادلانه ساختار کشور پیرامونی و خام‌فروشی و نفی تولید منال مردمی و مانع آن و چپاولگر دلارهای نفتی و دیگر امکانات کشور و رانتخوارهای اشباع‌شده از سوءاستفاده از قدرت و حرام‌اند و دشمنی قلبی و عملی‌شان با دادستان، کاملا قابل فهم است، همانگونه که خیانت‌شان به انقلاب اسلامی و همدستی‌شان با نظام متفرعن سلطه سرمایه‌ مالی جهانی. آنان که بسیاری‌شان از طبقات فرودست‌تر از اقشار متوسط ایران بودند اکنون با زندگی تازه به دوران رسیدگی و اشرافیت توأم با بی‌هویتی تقیدی و کمیک‌شان و با فرزندان بی‌آرمان و بی‌ایمان و بی‌اخلاق‌شان، ستون اصلی فساد را در درون حکومت چه از نظر سیاسی چه اقتصادی، تشکیل می‌دهند. آنان حتی در رؤیاهایشان نمی‌توانستند با این وسعت در دل رژیم هزارفامیل شاه که رانت‌ها به خانواده‌های اشرافی پهلوی اختصاص داشت به این ثروت افسانه‌ای و این قدرت بلامنازع دست یابند.

احمد میراحسان:چرا من دادستان را می‌ستایم

۴- مخالفان خشمگین دیگر دادستان، همان کسانی هستند که با انقلاب اسلامی و راه امام (ره) دشمنی قلبی دارند، یعنی جدا از نیروهای درون حکومت، روشنفکران غربگرا و مدرنی که به مرور از مبارزات پیشین علیه سلطه جهانی چشم پوشیدند و هماهنگ و متناسب با وابستگی فکری به وابستگی سیاسی و عملی به غرب رسیدند و نیز نسل‌های بعد از انقلاب و نسل امروزی غربگرا که اساسا بیگانه با ایده‌های انقلاب اسلامی‌اند و به‌وسیله شبکه‌های رسانه‌ای و اجتماعی و مجازی غرب حتی در مدارس و دانشگاه‌های ایران و در مقام مخاطبان تبلیغات شبانه‌روزی سلطه‌جویان، به گسست از دین تن در دادند و با جذب به فرهنگ غرب، فریب چشم‌اندازهای دنیاپرستانه جهان سرمایه‌داری و شیاطین سلطه‌خواه را خورده‌اند و یا از نظر طبقاتی و خانوادگی متعلق به اقشاری هستند که هویت و سبک زندگی‌شان را با پیوند و بردگی نسبت به تمدن مدرن تعریف می‌کنند و همان تربیت را پذیرفته‌اند و برای آنان مفاهیم دینی و ملی و استقلال و خودپویی و خوداتکایی و برده نبودن بی‌معنی است.

در همه این سال‌ها، پروژه‌ها رخنه در باورها و اعتماد ملت نسبت به آزادی و استقلال و منافع خود و تلاش برای آنکه روحاً از آنها مردمی برده و بی‌اعتنا به هویت انسانی و جمعی‌شان بسازند، نتیجه‌اش این گروه چشمگیری از اقشار مدرن شد که چنان تربیت شده‌اند تا گوش‌هایشان را در برابر شنیدن هر سخن حقی و هر گفتاری از انقلاب اسلامی و هر ظلم‌ستیزی و ایمان به آزادگی انسان و عبودیت حق متعال با دو دست مسدود کنند. و بدیهی است سریالی انقلابی مثل دادستان اینان را چه در قالب گروه‌های سیاسی چپ و راست و مذهبی و غیرمذهبی و چه در قالب جوانانی بی‌شکل که تحل تربیت شبکه‌ها قرار دارند به تقابل در فضای مجازی می‌کشاند. یعنی هم روشنفکری فعال در قلمرو کارهای فکری و رسانه‌ای هم پایه اجتماعی غربگرای هویت‌باخته بردگی‌پذیر که از لقمه‌های حرام خانوادگی یا شغلی‌شان برخوردارند این سریال را برنمی‌تابند.

۵- نیروهای انقلابی بوروکراتیزه شده نیز دسته‌ای دیگر را تشکیل می‌دهند. فرقی نمی‌کند اینان از کسانی باشند که سربند  یا نشان‌های دیگری بر سینه داشته باشند، کافی است به جای زندگی مؤمنانه و پایبند قرآن و اهل‌بیت (ع) و شاهد دانستن و هدایتگری پروردگار عالم در هر لحظه و ضرورت تقوای الهی در هر دم زندگی، افتاده باشند بر ریل روزمرگی و زندگی تحت لوای قدرت و بهره بردن از این سبک حیات دنیوی، اینان هم با همه آنکه خود را در دل نهادهای انقلابی با سابقه درخشان دفاع از انقلاب جا داده باشند، اینک در عمل همان ویژگی رانتخواران و دنیاپرستان را می‌پذیرند و قلب که لکه دارند، عمل و خواست و اراده و سخن هم منافقانه می‌شود. آن میلیاردها ثروت انباشته در بانک‌ها برای آینده آقازاده‌ها، آقازاده‌ها را هم‌سنخ شهدا بار نمی‌آورد. شبیه آقازاده‌های بی‌باوران به انقلاب اسلامی به موجوداتی بی‌ایمان، طلبکار، عشرت‌طلب و طرفدار تبعیض حرام بار می‌آورد. زندگی اینان در رفاه –چه در داخل چه در آمریکا و انگلیس و...- از آنان افرادی بیگانه با انقلاب اسلامی می‌سازد. فردا هم که بر سر کار بیایند، قشر ممتاز ضدمردمی و ضدانقلابی و ضد راه و روش ائمه اطهارمان (ع) و در مسیر خلاف صاحب‌الزمان مهدی موعود (عج) و جریان عدالتخواهی عمل خواهند کرد و به سود همان ساختار بیمار کشور پیرامونی و برده قدرت جهانی و گاو شیرده!

احمد میراحسان:چرا من دادستان را می‌ستایم

۶- اقشار فعال در عرصه هنر و تفکر که در این سال‌ها آلوده به لیبرالیته غربگرا و رفرمیسم و راه مخالف راه انقلابی امام خمینی (ره) شدند در هرجا سینما، ادبیات، نقاشی، حوزه‌های علمیه، دانشگاه، هم جزئی از این جریان مخالف آرمان‌های اصیل امام (ره) هستند ولو اگر بیشترین ادعاهای ظاهری هواداری از امام (ره) را داشته باشند ولو اگر از نزدیکان امام (ره) باشند. چه بسا کسی مثل رهبر انصارالله و حزب‌الله لبنان و یمن هزار بار به روح انقلاب اسلامی نزدیک‌تر باشد تا این حضراتی که به دیدگاه شاخه مادری متصل به مشاورت آقای بایدن آلوده‌اند و یا ................زاده‌هایی هستند که از شرافت تفقه و علم ربانی پدر جز نامی و رفتار و کردار اخلاقی متحرمانه‌ای هیچ ندارند، زیرا همه ذهن‌شان انباشته از دانش و راه‌حل‌های مدرنی است که در ریشه با راه‌حل‌های شیعی فرق دارد زیرا از مغرخودبنیاد و تفکر مدرن و آثار پیشوایان آن زاده شده  نه از عقل نورانی که معصوم (ع) آن را معرفی می کند و هر لحظه در آن خداوند هدایتگر است و هیچ جدایی بین قرآن و عترت و این عقل ظلم‌ستیز عدالتخواه علیه تفرعن فرعونان و اهل ایمان و تقوی و محبت به حق و طاعت و زهد و خرد و... وجود ندارد.

خوب، اینان هم با زهرا سفسطه دادستان در راه انقلاب را بی‌کفایت و با دلایل وهمی می‌کوشند آن را زیان‌آور وانمود سازند. بله زیان‌آور، ولی برابر امنیت فرعونیان و چاکران درگاه سرمایه جهانی و نولیبرالیسم و امنیت رانتخواران و خائنان به انقلاب اسلامی و منافقان و کافران حربی و نفوذیان در قدرت و قشر ممتاز دنباله شیطان بزرگ!

***

می‌بینیم چه طیف وسیعی از شیاطین و دنباله‌روان شیاطین گوش به فرمانان شبکه‌های فرعونیان با دادستان دشمنی می‌کنند.

در این میان گرده اندکی از کمال‌طلبان انتزاعی‌اندیش هم با سریال ده‌نمکی شکل دادند زیرا در زمان و مکان نمی‌اندیشند و بدون درک زمینه‌ها، توقع دارند یک کارگردان اهل ایمان و چشم‌انتظار موعود (عج) توان دیوید فینچر را در سریال‌سازی سیاسی بروز دهد. بدیهی است اینان به‌جای یادی در ارتقاء کارهای اصیل انقلابی و بهبود ساختار و تکنیک و تفکر آثار، نقش مأیوس‌کننده ایفا می‌کنند و هرچند توجه به نقدشان برای بهبود آثار وظیفه ده‌نمکی است اما نباید وقعی به استهزاء و رفتار یأس‌آورشان کند.

آیا واقعا ساختار دادستان ویران و مبتذل است؟

حقیقت آن است که اگر پای مقایسه «دادستان»‌ با سریال‌های مهم جهان به کارهای دیوید فینچر به میان آید، البته بی‌تردید نمی‌توان در فیلمنامه، کارگردانی، فیلمبرداری، تدوین، بازیگری، صحنه‌آرایی و موسیقی مدعی کاری در رقابت با آن آثار بود. اما این قیاس ماهواً یک نیرنگ و دروغ برای نهان داشتن اغراض کینه و نفرت سیاسی است. زیرا هیچ چیز فریبنده‌تر از قیاس در زدودن کانتکس واقعی و ما را برده نیات خصمانه کردن، عمل نمی‌کند.

این قیاس که ایران، چون امروز مثل آلمان یا ژاپن رفاه مردم را تأمین نمی‌کند، قیاسی بی‌شرمانه با حاکم کردن جهل و پنهان کردن علل تاریخی و زمینه‌ای و علل بلاواسطه رنج‌ها و مصائب و چالش‌های ماست، واقعگرایی نمی‌تواند با عوامزدگی آشتی کند، ادراک عقلی و روشنگر و علمی نمی‌تواند با دروغ و حیله و غرض‌ورزی و جهل‌زدگی و نشناختن علل درست همنشین باشد، پس به‌جای این نوع قیاس‌ها، بیایید ببینیم علت واقعی جوسازی علیه دادستان چیست؟

من درباره مفاهیم تماتیک در یادداشت‌های پیشین نکاتی را نوشتم اما اکنون می‌خواهم درباره مسائل ساختی و تکنیکی دادستان حرف بزنم.

به هر حال نگرش تماتیک ده‌نمکی در دفاع از معرفت و نگرش شیعی و عرفان قرآنی و سیاست انقلابی و دلبستگی‌های مردمی از اخراجی‌ها تا آخرین فیلمش سابقه دارد و همواره تقرب به مردم فرودست و اهل ایمان و وفادار به حق و حقیقت و عدالت و شرافت و ارزش‌های اخلاقی و قلبی برای او مهم بوده است و در سریال‌ دادستان هم این خط تداوم یافته است.

من از اخراجی‌ها گفتم علی‌رغم فیلمسازی غریزی ده‌نمکی و یک روح فعال خلاق که در قلمرو بیان عامه‌گرا مهارت و استعداد خدادادی دارد، آثار او در آغاز با همه فاصله‌شان با قواعد فیلمسازی حرفه‌ای سینمای دراماتیک غرب یا سینمای خلاق روشنفکرانه و هنرمندانه، هرگز تهی از قوای ابتکار و مهارت‌های ساختی بنابه قواعدی کهخود بنا می‌نهد نبوده است و هرگز از تلاش برای بهبود بیان آثارش نه با تقلید از سینمای مرسوم بلکه بنابه اهداف ارتباطی و بیانگرانه‌اش دست نکشیده است.

دادستان چهره بارز موفقیت‌های ساختاری ده‌نمکی است و جایگاهش در زمان کنونی برای تقابل با عمل حرام آب‌بندی روایی و ساختی که در سریال‌سازی مرسوم شده، چشمگیر است.

اولین ویژگی ساختاری سریال دادستان به زباله‌دانی سپردن حقه مهوع روایی است. سریال‌ها برای بهره بیشتر مالی، در دوغ‌شان هی آب اضافه می‌کنند و سریال را کش می‌دهند. چه به‌وسیله تبدیل نمای بیست ثانیه‌ای به یک دقیقه‌ای و سکانس‌ دو دقیقه‌ای به پنج دقیقه‌ای و چه با افزودن ماجراهای بی‌ربط و ملاهت‌بار مثلا عشقی که فرمول مضحک سریال‌سازی در ایران است. یعنی یک سریال پلیسی که خودبه‌خود سرشار از ماجراهای نفسگیر می‌تواند بود با نویسندگانی فاقد تجریه زیسته، فاقد تحقیقات لازم، فاقد ابتکارات روایی، نیازمند اضافه کردن داستان‌های بی‌روح و بیمارگونه می‌شود و به‌جای ده قسمت تا سی قسمت کش داده می‌شود.

دومین خصوصیت مشیت سریال دادستان، پایان دادن به یک فریبکاری و آموزش معکوس در سریال‌های ماست. روایات و کارگردانی‌هایی که ماهواً دورو و دوچهره هستند، قرارداد می‌بندند برای بیان یک نگرش اخلاقی و متناسب با باورهای مذهبی، ملی و بومی و ایرانی ولی لابلای آثارشان ما با موذیگری‌های ویرانگر، تخریب‌های وحشیانه ارزش‌ها، تبلیغ نگرش‌های ضدالهی و ضداخلاقی و مدرن، به مسخره گرفتن موازین زندگی شرافتمندانه و ایجاد اضطراب و اغتشاش در باورهای دینی و ملی روبرو می‌شویم. سریال ده‌نمکی از این آموزش ویرانگر و خائنانه و نهان‌روشانه به دور است.

سومین ویژگی روایی این سریال رهایی از به لجن کشیدن هویت فردی به خانوادگی و اجتماعی ایرانی و اسلامی ماست. شخصیت‌پردازی بیمارگونه و سیاه‌کار و دروغ‌پرداز که مایه نفرت و انزجار می‌شود. شخصیت‌های پلشت از پدر و مادر و دایی و عمه و عمو تا هر همسایه و آشنا سریال‌های ما را مملو از بدی نفرت‌انگیز کرده است. به‌جای وجود شخصیت‌های روشن و دوست‌داشتنی و نمونه‌وار و مشوق خیر و خوبی و زیبایی روح و عمل، ما با مردمانی پر از دروغ و خیانت روبروییم.

مرد و زن خسته از واقعیت رنجبار به تلویزیون پناه می‌برند تا در آن امیدی به روشنایی و زیبایی و دعوت به خیری ببینند و نیرو و گرما بگیرند، اما فضای سریال‌ها، بدتر از فضای واقیت است. عصبی‌کننده، افسردگی‌آور، نومیدی‌انگیز و بدون روزنی به رهایی.

احمد میراحسان:چرا من دادستان را می‌ستایم

خوشبختانه سریال دادستان خلاف آثاری چون آثار مهدویان یا تماشای این فیلم ممنوع است یا پاره‌ای از قسمت‌های پایتخت یا نون خ، ما را با بلاهت، خودخواهی و دروغ و استهزاء الگوهای اخلاقی ایرانی مواجه نمی‌کند تا همچنان جهان رؤیایی غرب مدرن به بهشت رفتار و کردار تقابل خیر و شر، قهرمانان دوست‌داشتنی و قابل اعتماد و احترام ساخته است و ما را به عدالت و مسئولیت و عقل و راستی و ایثارگری برای شرافت و حقیقت دعوت می‌کند به ایرانی و مسلمان بودن مفتخر می‌سازد.

هرچند این سریال سیاسی است اما شالوده آن دین‌پروری است و هویت‌بخشی و افتخار به ایرانی و مسلمان بودن و درستکار بودن و نفی آن توهم شیطانی که همه ایرانی‌ها دزد و فاسد و دروغگو و بی‌مسئولیت و خائن و... بوده یا شده‌اند!!

۷- روند ماجراسازی سریال، روندی درست با تقسیم درست کشمکش و پاساژهای آرام‌کننده تنش و مجدداً رخدادهای نفسگیر است. از آغاز پرت شدن دانشجوی عدالتخواه تا پایان سریال ما نوبه‌نو با رویدادهای تازه و غافلگیرکننده دراماتیک و انواع چالش‌های عاطفی، سیاسی، خانوادگی، امنیتی و... روبه‌روییم و این ساختار، سریال را از آثار فشل و دارای رخوت و یا تشتت تمپو و ضرباهنگ تقسیم ماجراها و حوادث نجات داده است.

۸- رویداهای زیرپوستی سریال چه تماتیک و چه ساختاری همواره با تکنیک‌های ابتکاری پشتیبانی می‌شود، در فحوای هجوم داعش به مجلس و آن همه تحرک در عمل دوربین و کنش شخصیت‌ها، حرفی نهان وجود دارد که هوش تیزآهنگ می‌تواند به آن پی ببرد. این‌همه لشکر در برابر چند داعشی درنده! و... واکنش‌های آنان که در امنیت درهای بسته شعار می‌دهند و مردمی که گوشت دم تیر درندگان انتحاری‌اند که از جان‌شان برای آنچه در آنها قوام یافته یا شستشوی مغزی داده شده چشم پوشیده‌اند که کورکورانه آدم بکشند و...

۹- نکته درخشان کارهای ده‌نمکی و سریال دادستان، زبان عامیانه پرالوان آن و نیز استفاده خیلی زیرکانه از ساختار نمایش‌های عامه‌پسند و فاصله‌گذاری در هنر نمایش‌های بومی ایران مثل تعزیه یا انواع دیگر یا حتی آوازهای لابلای فیلم‌های فارسی یا فاصله‌گذاری برشتی تا در وسط نمایش با یک همسرایی یا همخوانی یا یک تصنیف و سرودخوانی، بیننده را به واقعیتی که در آن زندگی می‌کند بازگرداند. استفاده از تقلید، مضحکه، معرکه که در آثار قبلی ده‌نمکی سابقه داشت حالا تبدیل به فرم فاصله‌گذاری برشتی و... در کلاس درس شده است.

۱۰-سریال آگاهانه شعرا را به‌عنوان یک تکنیک رسای بیانی در سریالش به کار گرفته و شجاعانه برابر جوسازی‌های هالیوودی و قواعد دگم که در اثر نمایش فیلم و سریال نباید شعار داد، ساز مخالف نواخته است و نشان می‌دهد در یک متن که به تماشاگر عام می‌اندیشد اگر خوب بازی و صحنه‌چینی شود و اگر روایت و ماجرا درست پیش برده شود در جای درست از شعار برای برانگیختن حس خفتگی دادخواهی، می‌توان سود جست و مطالبه‌گری حق علیه باطل را ترویج کرد و با مطالبه‌گری باطل به بهانه فساد و سود استفاده از فسادهایی که خودشان با آن سنخیت دارند مقابله نمود.

۱۱-سریال دادستان در چهارچوب قواعد یک اثر امنیتی/ سیاسی/ انقلابی، روایت سرراستش را بدون زیاده‌گویی و ترفندهای کسالت‌بار پیش برده است.

نکته مهم این سریال رویکرد به زندگی است.

این سریال می‌تواند راه‌گشای نوعی از سریال‌سازی معقول باشد که چهل ساله حتی به تعداد انگشتان یک دست توفیق ظهور نیافت و آن سریال‌هایی است که بیگانه با واقعیت و زندگی، اجتماع، سیاست، امنیت و جایگاه‌ ما در خاورمیانه و در جهان نیست.

چهل سال است که انقلاب ایران در معرض دو جریان به هم پیوسته و یکپارچه جهانی و داخلی تحت ضربات هلاکت‌بار قرار دارد. نیروهایی که علناً با انقلاب اسلامی دشمن‌اند، چه تروریست‌ها چه کودتاچی‌ها و چه کسانی که دارای ایدئولوژی‌های الحادی محارب‌اند و چه جاسوسان و نفوذی‌های نظام جهانی قدرت که انقلاب اسلامی را اعلام مرگ جهانی ناعادلانه به حساب آورده و همه با هم بر سرش ریخته و انواع خشونت‌ها را علیه‌اش به کار بسته‌اند، همه و همه علیه صدای جهانی انقلاب اسلامی که بانگش خاورمیانه اسلامی را پر کرده و به اقصای دور تا آمریکای لاتین رسیده و دست به موحش‌ترین توطئه‌ها زده‌اند.

پروژه خاورمیانه بزرگ و ایجاد نظم ضداسلامی در خاورمیانه و تثبیت هرمونی صهیونیسم و ماجرای عراق و افغانستان، لبنان و سوریه و یمن و به‌ویژه فلسطین تحت تأثیر همین صدای رهایی‌بخش به جنایت‌های جهانی علیه اسلام بدل شده است. آنان ده‌ها فیلم و سریال ساخته‌اند و طی این چهل سال ما خاموش بوده‌ایم. چرا؟ به سبب سیطره نگرش غربگرا در سینما و تلویزیون؟ به سبب هنرمندان غربگرا و بی‌اعتنا به سوژه‌های حیاتی برای زندگی ما و آگاه‌گری درباره مبرم‌ترین مسائل زیست انسان‌مان؟ به سبب فضای لیبرالی حاکم در قدرت سیاسی و اقتصادی؟ به هر سبب که بوده باشد، جز تم دفاع مقدس و آثار ارزشمند و ناکافی هنرمندان ده‌ساله دفاع مقدس و تک‌وتوکی نظیر ابراهیم حاتمی‌کیا، در عرصه‌های خاورمیانه‌ای، امنیتی، طبقاتی، حاکمیت، مدیریت لیبرالیسم، قشر ممتاز، رانخواری، تبعیض‌خای موحش، بی‌عدالتی‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی، انواعی خیانت‌های بانکی و مالی و پولی و صنعتی و کشاورزی و مسائل اوراق قرضه و واردات و صادرات و دلارهای نفتی و آقازاده‌ها و انواع جنایت علیه ملت و اسلام و انقلاب اسلامی، کاری صورت نگرفته است.

سریال ده‌نمکی می‌تواند راهگشای ارتقای نقش رسانه سینما و تلویزیون در جنگ انقلاب و ضدانقلاب و در بدنه و پیکره نظام و زندگی و جامعه باشد و رفتن به سمت گره زدن مسائل و بحران‌ها و ایستادگی‌های ما با مسائل منطقه‌ای و مسائل جهانی و همچنین تولد آثاری که به وحدت جهانی صف مقاومت اسلامی در برابر کفر جهانی با شالوده عدل موعود (عج) در داستان‌های جذاب با ساختار منسجم و مطابق استانداردهای بین‌المللی همت می‌گمارد.

اگر ترکیه در سریال‌سازی با چهره تحریف اسلام و اشاعه لیبرالیسم پان‌ترکیستی ید طولایی یافته، ما می‌توانیم با تولید سریال‌های سالم اسلامی و انقلابی با زیربنای ایمان و گرد آوردن مسلمانان تحت پرچم عدالتخواهی جهانی علیه سلطه سرمایه جهانی یهود و شیطان بزرگ و صهیونیسم حرف مهمی برای گفتن داشته باشیم.

***

و در پایان

سریال سرگرم‌کننده یا با توان‌های تکنیکی و ساختاری جذاب ساختن صدالبته امری دلبخواه نیست و استعداد و توانایی‌های خلاقانه و فکری می‌خواهد اما اگر همین سریال‌سازان موجود کسانی مثل حاتمی‌کیا، بحرانی، میرباقری، سامان، ده‌نمکی، آب‌پرور، مقدم و معظمی گرد آیند و هریک در قلمرو سبک خود، به زندگی و حیات اجتماعی و سیاسی ما از دیدگاهی جهانی- انقلابی به دفاع از حقیقت و مظلومیت انقلاب اسلامی بپردازند و انبوه داستان‌ها و ماجراهای سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی را که چالش قدرت‌های جنایتکار جهانی و اذنابشان است به تصویر درآورند. در آن صورت سریال چون منبری برای رسالت آگاهی‌گری به حق برابر باطل عمل خواهد کرد و نسل‌ها قربانی جهل مرکب نخواهند بود.

شخصیت‌های دوست‌داشتنی و قهرمان‌هایی پرسوناژهایی نظیر برق‌نورد و سلیمانی در دادستان، حوادث و بحران‌های زندگی ما و واقعیت زنده حیات ما و جهان اگر با پژوهش و تحقیق و تفکر و نگرش درست درباره موقعیت منطقه خاورمیانه و ایران همراه شود. ده‌ها سریال درجه یک می‌تواند فراهم آورد که در آن ادغام اهداف ضدانقلاب داخلی، طبقات زیاده‌خواه، اقشار ممتاز، مدیریت فاسد مالی و بانکی و قضایی و اقتصادی و سیاسی و شهری و تبعیضات غیرقابل پذیرش در جامعه و این قشرهای اجنبی بهره‌مند و اهداف نیروهای جهانی ظلم و سلطه به خوبی قابل ردیابی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس