نگاهی به اتفاقات روی داده در روزهای اخیر در باشگاه استقلال نشان می دهد که خانه از پای بست ویران است.

به گزارش خبرنگار ورزشی مشرق، قصه بسیار ساده است. "بازیکن پول نمی گیرد و تمرین را بر هم می زند. مدیرعامل فریاد بر می آورد که فلان می کند و بهمان. بازیکن ناگهان حرفش را پس می گیرد. مدیرعامل بار دیگر فریاد بر می آورد؛ اما این بار بازیکن باغیرت شده است. و از فردا، روز از نو و روزی از نو."
آری، حکایت به همین سادگی است. حتی می توان گفت ساده تر. دعوا سر پول است و حیف از ملتی که چهار چشمی زل می زنند به این شوی بی سر و ته. بیچاره ملتی که خودش را کرده علاف یک عده تازه به دوران رسیده ای که از بس پول یامفت گرفته، نمی داند چه کار کند! آری، حکایت تکراری است.

* افسوس که این مزرعه را آب گرفته!
مقصر این افتضاح تکراری کیست؟ بازیکنی که چون دو تا دریبل بلد شده، باید عواطف و احساسات یک ملت را به بازی بگیرد؟ بازیکنی که تا دیروز برای دو زار، وسط زمین خاکی خودش را به در و دیوار می زد و امروز اگر چک میلیونی اش پاس نشود، لگد می زند زیر همه چیز و خداحافظ؟ به هر حال، آنها نیز زندگی دارند و هزار خرج. باید شارژ برج را بدهند و بنزین وارد خیک اتومبیل وارداتی کنند. حالا بگذریم از سفرهای شمال و جنوب و میهمانی های شبانه و ...، به هر حال، باید چک ها پاس شود آخر ...
شاید هم مقصر آن مدیری است که برای ماندن همه کار می کند. از به همراه بردن پسر عضو هیئت مدیره بگیر تا داخل ترکیب کردن خواهر زاده آقای مدیر کارخانه، همگی از ترفندها و شگردهای ماندن است. در این بین، اگر بازیکنی هم حرفی زد یا حرکتی کرد، می توان زیر سبیلی رد کرد. این دیار، سرزمین مردمی با حافظه ضعیف است. صندلی مدیریت را بچسب که خربزه آب است ...

* خانه ای روی آب ...
ماجرای استقلال که اتفاق افتاد و احتمالا نیز با سلام و صلوات به خیر می شود؛ اما به راستی، در چه مسیری قدم گذاشته و چه غایتی را دنبال می کنیم؟ این میلیاردهایی که در جیب شماری بازیکن، مربی، دلال، مدیر و ...، می رود، قرار است چه فرجامی را برای ما رقم بزند؟ ما کدامین گم شده را دنبال می کنیم که اکنون به این نقطه رسیده ایم؟
اوضاع این فوتبال خراب است. برای پی بردن به این خرابی، نگاهی به وضعیت فدراسیون و باشگاه ها کافی است. اصلا، اتفاقات اخیر استقلال را فراموش کنید. این مورد که چیزی نیست. هر روز این فوتبال، پر است از این ماجراهای اسف انگیز که این مورد، مشتی است نمونه خروار و چه بسا کوچکترین آنها.
باید قبول کرد که ما باخته ایم. آری، همه چیز را در این مستطیل سبز باخته ایم. پول، آبرو، حیثیت و ...، همه از دستمان رفته است. به راستی، ما اینها را به چه باختیم؟  

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس