سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
نابودی تولید با فرش قرمز برای عهدشکنها
کمال احمدی در روزنامه کیهان نوشت:
«هرچند بدعهدی شرکتهای خارجی ناشی از مسائل سیاسی بوده و باید در جای خود بحث شود، اما مشارکت با خارجیها سبب ارتقای کیفیت تولیدات داخلی میشود»، «آمادهباش رنو برای بازگشت به ایران»، «آیا این بار هم فرصت طلایی سرمایهگذاری مستقیم و حضور مستقل خارجیها در صنعت و بازار خودرو کشور از دست خواهد رفت؟»، «شانسی دوباره به صنعت و بازار خودرو ایران رو کرده تا حضور مستقل یک خودروساز خارجی را تجربه کند»، «امکان ندارد بدون حضور خارجیها در تولید قطعاتی همچون کمپروسور موفق شویم»، «اینکه برخی میگویند این برندها (سامسونگ، الجی، کیا، رنو، پژو، بوش، و...)ناجوانمردانه ما را ترک کردند، در حقیقت با ادبیات اولیه اقتصاد جهانی آشنایی ندارند.»،» اینکه دیواری به دور خود کشیده و واردات همه چیز را ممنوع کنیم، راهحل درستی نیست». «نمیتوان ۱۰۰ درصد لوازم خانگی را در داخل تولید کرد» و...
اینها فقط بخش بسیار اندکی از پمپاژ رسانههای غربگرا در روزهای اخیر است که با هدف بسترسازی جهت بازگشت دوباره شرکتهای بدعهد کرهای، فرانسوی، آلمانی و... صورت گرفته است. درباره این زمینه چینیها که به بهانه مذاکرات وین و توافقات توخالی آن مطرح میشود گفتنی است:
اوایل سال 97 و پس از اعمال تحریمهای جدید آمریکا که به واسطه خروج ترامپ از برجام صورت گرفت شرکتهای خارجی همچون دوقلوهای کرهای، چند قلوهای فرانسوی (پژو،رنو،سیتروئن ،توتال) ودیگر شرکتهای ریز و درشت غربی مجبور به ترک بازارایران شدند. این عهدشکنی که از سوی برخی از این شرکتها مثل سامسونگ، الجی ،رنو و توتال مسبوق به سابقه نیز بود هرچند بازار ایران را خصوصا در بخش خودرو و لوازم خانگی دچار التهاب و تنش کرد اما فرصت نابی برای تولیدکنندگان داخلی فراهم آورد تا از رهگذر این بدعهدی خارجیها اندکی از حاشیهنشینی درآیند و بتوانند ظرفیتها و توانمندیهایشان را به رخ دولتی بکشند که اغلب نگاهش به خارج بود؛به طور مثال بررسی آمارهای وزارت صمت در هشت ماه ابتدایی سال 99 نشان داد درهمان مدت یک میلیون و ۳۳۴ هزار و ۳۰۰ دستگاه یخچال و فریزر در کشور تولید شد که در همسنجی با سال98 رشد ۲۹.۲ درصدی داشت همچنین مطابق این آمارها، در همان بازه زمانی ۶۶۵ هزار و ۲۰۰ دستگاه ماشین لباسشویی توسط کارخانجات داخلی تولید شد که این میزان تولید هم در مقایسه با مدت مشابه سال قبلاش رشد ۵۸.۲ درصدی داشت.نکته مهم در این میان اینکه داخلی سازی لوازم خانگی کوچک در همین مدت طبق گفته فعالان صنعت مزبور به 70درصد رسید که اگر فرصت داده شود قطعا 30درصد مابقی هم با توجه به توانایی صنعتگران و جوانان دانشمند ایرانی دست یافتنی است. همچنین در بخش داخلی سازی قطعات خودرو نیز مهرماه سال گذشته رسما اعلام شد که با برگزاری ۴ میز ساخت داخل در حوزه قطعهسازی خودرو، ۳۴۳ میلیون یورو صرفهجویی ارزی شده است. یک خودروساز داخلی هم در همان ایام اعلام کرد مهندسان ایرانی با تلاش خود توانستند یکی از پروژههای مشارکتی با پژوی فرانسه را بدلیل بدقولی طرف غربی با اعمال تغییرات و تبدیل آن به خودرویی جدید، با داخلیسازی ۹۲.۳ درصدی عرضه کنند، در این طرح 139قطعه ساز داخلی فعال شده بودند.
در کنار این ظرفیتهای بالفعل شده که تا قبل از خروج خارجیها چه بسا اصلا دیده نمیشدند هزاران فرصت شغلی نیز برای کارگران ایرانی پدید آمد که سبب شد برخی کارخانهها برای تولید بیشتر به سه شیفت کاری روی بیاورند. حالا و با وجودی که هنوز مدت زمان زیادی از سرکارآمدن این کارگران و رونق اندک کارخانههای داخلی نمیگذرد عوامل داخلی همان عهدشکنهای غربی و کرهای به خط شده و مدام در رسانهها و تریبونهایشان با اسم رمز «کیفیت» به تولید داخلی حمله میکنند و ساز ناکوک و تکراری«نمیشود» و «نمی توانیم» را سرمیدهند.این رسانهها در مطالبی که به شدت بوی سفارش و آگهی میدهد با آب و تاب فراوان بازگشت شرکتهای خارجی را مایه رفاه خانواده ایرانی جا میزنند و حتی مقصر رفتن آنها را هم به عوامل داخل نسبت میدهند ! نکته تاسف بار اینکه یکی از افرادی که این روزها در کسوت دبیرکلی انجمن یکی از صنایع مدام مشغول مصاحبههای پی درپی برای زمینه چینی جهت بازگشت شرکتهای بدعهد سامسونگ و الجی است چند سال پیش زمانی که این دوشرکت به سادگی قوانین کشور ما را زیر پا گذاشتند و 4700 میلیارد تومان تخلف گمرکی کردند در مقام مدیرکل صنایع لوازم خانگی وقت وزارت صمت، نه تنها به توجیه تخلف کرهایها پرداخت بلکه از اساس زیر این تخلف چند هزار میلیاردی زد و به تعریف و تمجید از متخلفین پرداخت و مدعی شد شرکت کرهای در حال افزایش عمق ساخت داخل است! وی حتی وقتی با این سؤال مواجه شد که این وعدهها را سالهاست شرکتهای کرهای دادهاند ولی دریغ از یک جو عمل، گفت: انتقال تکنولوژی یک شبه امکانپذیر نیست!جالب اینکه همین جناب مدیرکل اخیرا در مستند «ساید بای ساید» گفت:اصلا چه کسی این تخلف را رسانهای کرد؟!
در پاسخ به این حضرات خودباخته باید اولا گفتههای خودشان را تکرار کرد که ارتقای کیفیت یک شبه امکانپذیر نیست بنابراین همانقدر که به خارجیها فرصت دادید حداقل به تولیدکننده داخلی هم چند سالی مجال دهید تا با وجود تمام سختیهای عرصه تولید، خودش را نشان دهد.چه بسا اگر این فرصت چند سال پیش به کارخانههای ایرانی ارج،آزمایش و... داده میشد امروز شاهد تعطیلی آنها نبودیم ثانیا کسی با واردات مخالف نیست اما وقتی محصولی در کشور تولید میشود و یا امکان تولید دارد،چرا باید وارد شود؟ چرا با وجود ممنوعیت ورود کالای لوکس آنهم از نوع آمریکاییاش فقط سال گذشته بیش از 600 میلیون دلار صرف واردات گوشی لوکس آمریکایی شد؟ ثالثا به اعتقاد اکثر کارشناسان، همکاری با شرکای خارجی بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای ایجاد شده طی 3 سال اخیر، بازگشت به عقب است و خسارت جبران ناپذیری به صنعت نیمه جان کشور وارد میکند که فقط یک موردش بیکاری صدها هزار کارگر داخلی است.رابعا تا چه زمانی خارجیهای بدقول همچون پژو و توتال فرانسه و سامسونگ و الجی کره باید بدون پرداخت هیچ هزینه و غرامتی به سادگی به بازار 85میلیون ایران برگردند و به ریش رقبای داخلی شان بخندند؟ مگر همین شرکت توتال نبود که با سرقت اطلاعات گرانبهای میادین نفتی ما بدون پرداخت هیچ غرامتی زیر قراردادش زد و بعد هم با همین اطلاعات ارزشمند به سراغ رقیب ایران در پارس جنوبی رفت و سود هنگفتی از آن ناحیه به جیب زد؟ مگر همین سامسونگ و الجی نبودند که فقط در همین دهه 90دوبار با بدعهدیشان بازارلوازم خانگی کشور را با التهاب مواجه کردند؟ مگر همین کرهایها نبودند که در یک دزدی آشکار حداقل 7 میلیارد دلار از پول ملت ایران را به بهانه تحریم، چندسال پیش بلوکه کردند و تا همین حالا سودش را هم میخورند؟ حالا چرا ما باید برای چنین شرکتهای عهدشکن و بعضا دزد، فرش قرمز پهن کنیم؟
یقینا آحاد ملت شریف ایران هرگز تمایلی به بازگشت چنین شرکتهای سودجو و مفت خوری ندارد واجازه نخواهد داد خودباختگان نفوذی در برخی دستگاههای اجرایی و یا رسانههای زنجیرهای با سانسور و تقلب جای شاکی و متشاکی را عوض کنند. مردم اتفاقا خواهان برخورد قاطع دستگاههای نظارتی و قضایی با افراد و رسانههایی هستند که با جعل و فریبکاری مشغول مالهکشی بر سابقه سوء شرکتهای مزبور هستند. مردم نمیخواهند به بهانههای واهی برجامی راه برای واردات بیرویه کالاهای خارجی باز شود و شاهد بیکاری دوباره جوانانشان باشند.ایرانیان از مدیرانشان میخواهند برای یکبارهم که شده قانون ممنوعیت ورود کالاهای مشابه تولید داخل را در عمل اجرا کند بدون هیچ بهانهجویی.
رهبر حکیم انقلاب چندی پیش در انتقاد از همین بهانه جوییها فرمودند : «در برخی مواقع، برخی دستگاههای اجرایی، به بهانههایی به دنبال باز کردن راه واردات بیمورد هستند. به عنوان مثال میگویند برای اینکه کیفیت خودروی داخلی ارتقا یابد، باید خودروی خارجی وارد شود در حالیکه باید کیفیت خودروی داخلی از راههای دیگر افزایش یابد و نه از طریق واردات خودروهای خارجی و به خاک سیاه نشاندن تولید داخلی...متأسفانه عدهای در کشور بهطور دائم میگویند «نمیشود و نمیتوانیم» در حالیکه «میتوانیم» و دلیل آن هم این است که ما وقتی میتوانیم یک ماهوارهبر را با سرعت ۷۵۰۰ متر بر ثانیه به فضا پرتاب کنیم و ماهواره را در مدار قرار دهیم، و یا در صنایع دفاعی آن پیشرفتهای بزرگ را داشتهایم، پس در تولید هم میتوانیم به جهش دست پیدا کنیم.»
وقتی کرونا میگیریم مقصر کیست!
شیرین احمدنیا در روزنامه ایران نوشت:
خیلی خوب و راحت است اگر بتوانیم به سادگی دنبال یک مقصر بگردیم و تمام تقصیرات را بر گردن او بیندازیم و به آرامش برسیم اما این بار با این کار همیشه به آرامش نمیرسیم و ممکن است در عوض نابهنگام به لقاءالله بپیوندیم.
از نگاه جامعه شناختی، میتوان ساختارها را مقصر تشخیص داد و انتظار داشت که همه امور از بالا به خوبی بچرخد و مدیریت شود؛ تا ما افراد جامعه سالم و سلامت زندگی کنیم، اما واقعیت این است که هرچند مسلماً ساختارها نقشی کلیدی ایفا میکنند و مدیران و مسئولان باید همواره هوشیار و بیدار باشند، به وظایف خود پایبند بوده و با مسئولیتپذیری مداخلات لازم را تدارک ببینند، پروتکلها را طراحی کرده و آموزش دهند و قواعد رعایت آنها را پیشبینی و اطلاعرسانی کنند از سوی دیگر البته؛ نظام بهداشتی درمانی را برای پیشگیری و درمان بسیج کنند و ابعاد مخاطره را تشخیص دهند و تدارکات را هم متناسب با همهگیری کرونا ببینند و بچینند، اما همه اینها چیزی از مسئولیتپذیری متقابل آحاد مردم یا همان شهروندان کم نمیکند. ماه هاست که همه ما شاهد نسبتهای چشمگیر کشتار این عامل بیماری زا و مرگبار بوده ایم، با هر کس که گفتوگو میکنیم و خبری میگیریم از ابتلای خود یا همسایه یا اقوام خود گفته که شرایط دردناک و نامطلوبی را هم تجربه کرده و در مواردی هم با ناباوری خبر فقدان این یا آن دوست و آشنا و عزیز را دریافت کردهایم.
من روی سخنم با افراد طبقات فرودست نیست که اختیار حضور یا عدم حضورشان در عرصه عمومی دست خودشان نیست و برای دستیابی به یک لقمه نان باید هر روز از منزل خارج شوند و قوت روزانه خود و خانواده را با دسترنج خویش تهیه کنند، چون در تلاش برای بقا از این فعالیت روزانه گریزی نیست. اگر این افراد در کشوری دیگر بودند دولت به ایشان میگفت که در منزل بمانید و ما خودمان حداقل نیازهای مسکن و خورد و خوراک و بهداشتی را در چارچوب حمایتهای مادی و رفاهی که در بودجه دیدهایم، فراهم کرده و دست کشیدن از کار روزانه را جبران میکنیم، اما اینچنین نیست؛ بنابر این، اقشار فرودست؛ کارگران روزمزد، شاغلان بازار غیررسمی، زباله گردها و نظایر آنها، خود را ناگزیر از این میبینند که برخلاف من و شما از منزل خارج شوند تا در عالم خود زنده بمانند غافل از این که این مسیر هم در واقع مسیری برای تهدید بقای ایشان است. روی سخن من با کسانی است که میتوانند منزل نشینی کنند و نمیکنند، کسانی است که از فرصت تعطیلات و غیرتعطیلات، برای معاشرت، سفر و دید و بازدید از اقوام استفاده میکنند آن هم در کشوری که به هر دلیل هنوز خبری از توزیع واکسن به طور گسترده برای کادر درمانی بهداشتی، چه برای بیماران بیماریهای خاص، چه برای سالمندان و چه برای هر کس دیگری نیست. کسانی که حقوق ثابت دریافت میکنند و کسانی که سقفی بالای سرشان است و کسانی که حداقل آموزش و تحصیلاتی دارند که از آمار و اخبار موثق وضعیت سری در بیاورند.
از ایشان انتظار بالاتری میرود که حواسشان به وخیم بودن اوضاع باشد و مانند برخی خشکه مذهبیهای امریکایی، برخی کاتولیکهای مشابه در اروپا یا برخی هندوها در هندوستان که احتمالاً تصاویرشان را دیده اید، نباشند که وقتی از آنها میپرسند چرا با این که خطر این همه نزدیک است باز هم به تجمعات میروند و عین خیالشان هم نیست پاسخ میدهند که خب من از کرونا نمیترسم بلکه از خدا میترسم. فکر میکنند، فرد و اراده او سهم و تأثیری در سرنوشت ندارد و آن بالاها چیزهای دیگری رقم خورده است. خلاصه تصور این افراد این است که مسئولیت جای دیگری است، هرجای دیگری غیر از شانههای خودشان. خوب است باز هم به این سؤال بیندیشیم که وقتی کرونا میگیریم فکر کنیم مقصر کیست.
سردار شهید حجازی پاسدار تراز انقلاب
سردار محمداسماعیل کوثری در روزنامه وطن امروز نوشت:
در دوران 8 سال دفاعمقدس با سردار حجازی آشنا شدم. سردار آن زمان جانشین فرمانده قرارگاه قدس بود. از همان زمان اخلاق، رفتار، اعمال و کردار ایشان از همه لحاظ در شأن یک انسان مسلمان به معنای واقعی کلمه بود. از آن پس هم باید بگویم سیر صعودی را هم در اخلاق و رفتار و هم در مسؤولیت داشتند و در نهایت یک پاسدار حقیقی و واقعی بودند.
سردار حجازی همیشه در سکوت، به دور از تنش و هیجانزدگی و خودنمایی در حال خدمت، مجاهدت و پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی بودند و در موارد متعددی اثرگذاری بسیار داشتند.
سردار پس از جنگ هم مسؤولیتهای مختلفی همچون فرماندهی نیروی مقاومت بسیج و معاونت ستاد کل نیروهای مسلح را برعهده داشتند و مقطعی در سپاه نیز رئیس ستاد بودند اما مهمتر از همه اینها، سردار شهید حجازی در اصل نماینده تامالاختیار شهید والامقام حاجقاسم سلیمانی در مباحث مربوط به لبنان و سوریه بودند و پس از شهادت حاجقاسم به جانشینی فرماندهی نیروی قدس منصوب شدند.
سردار در تمام این مسؤولیتها اقداماتی بسیار شایسته و بارز انجام دادند و در زمان قبل و بعد از انقلاب و در همه طول عمر خویش در راستای خدمت به اسلام، ایران و ملت عزیز گام برداشتند.
سردار حجازی به واسطه ارتباطاتی که با نهضتهای آزادیبخش، حزبالله و حماس داشتند، در لبنان و فلسطین بسیار اثرگذار بودند. اطمینانی که حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای فرمانده معزز کل قوا، سردار شهید حاجقاسم سلیمانی و ستاد کل نیروهای مسلح نسبت به ایشان و اقداماتی که در لبنان انجام میدادند، داشتند، نشاندهنده درست پیش بردن برنامهها و فعالیتها بود.
سردار حجازی همواره در جهت اهداف بلندی که سپاه، نیروی قدس و نیروهای مسلح مشخص کرده بودند، گام بر میداشتند و حضور ایشان در منطقه بسیار مثبت و اثرگذار بود. فقدان سردار حجازی دردناک است اما به لطف خداوند کسانی هستند که مانند سردار حجازی در جهت و راستای اهداف مقدس نظام جمهوری اسلامی خدمت میکنند و بدون سر و صدا و تنها برای رضای خداوند کار میکنند. امیدوارم ما هم بتوانیم ادامهدهنده راه این عزیزان باشیم و همه در جهت خدمت به این نظام گام برداریم و سربازان کوچکی برای ولیامر مسلمین جهان باشیم، انشاءالله.
پذیرش سازوکارجبهه اصلاحات برای اجماع
غلامرضا ظریفیان در روزنامه آرمان ملی نوشت:
قاعدهای در میان اصلاحطلبان وجود داشته و بر اساس آن قبلا شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان شکل گرفت و حالا به جبهه اصلاحات تبدیل شده است. این نهاد در ارتباط با بحث انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفت و اگر قاعده اصلی این نهاد رعایت شود، با مشکل اجماع مواجه نخواهیم بود.
کسانی که توانایی ریاست جمهوری را در خود میبینند و احساس میکنند در شرایط کنونی میتوانند در عرصه ظاهر شوند، خود را به جبهه اصلاحات معرفی کرده و منتظر تایید 10 حزب یا فرد میمانند.
اگر 10 حزب یا فرد، تایید کردند توانایی ریاست جمهوری در داوطلب نامزدی در انتخابات وجود دارد، او برنامهها، سیاستها و روشهای خود را برای برونرفت از مشکلات کشور ارائه میکند.
در صورتی که 50 درصد مجموعه توانمندی فرد را تایید کردند، او در نهاد اجماعساز منتخب خواهد شد. از میان تمام افرادی که در حال حاضر اعلام نامزدی کردهاند، ممکن است تعداد بسیا اندکی از این فیلتر عبور کنند.
نهایتا این افراد باید بپذیرند در صورت تایید صلاحیت، بر اساس مکانیزمی که جبهه اصلاحات تعیین کرده است، هرکس رایآوری بیشتری دارد در رقابت انتخاباتی باقی مانده و سایرین به نفع او از رقابت کنار بروند.
این روش بسیار عقلانی و دموکراتیک برای انتخاب فرد اصلح برای نمایندگی جریان اصلاحات است. کسانی از اصلاحطلبان که تایید صلاحیت میشوند، در نهایت بنا دارند، گرهی از کار کشور باز کنند و طبیعی است که باید به نفع شخصی که مردم بیش از سایرین او را میپذیرند، کنار بروند تا نامزد اصلی با پشتوانه بهتری در انتخابات ظاهر شود.
اگر این فرد انتخاب نیز شد، باقی افراد و همان نامزدها باید به منتخب مردم کمک کنند تا اهداف خود در حل مسائل ملت را به دست بیاورد. اصلاحطلبانی که اعلام کردهاند، به انتخابات میآیند، این سازوکار را پذیرفتهاند. سازوکاری که بیان شد، معقول بوده و میتواند به اصلاحطلبان کمک کند تا انتخابی مناسب داشته باشند. اقبال مردم بحثی است که باید در گام بعدی نتیجه آن را دید. برنامهها و سیاستهای اصلاحطلبان باید به انگیزه بیشتر مردم برای مشارکت در انتخابات کمک کند اما این کافی نیست. اگر بپذیریم امنیت ملی، رشد و پیشرفت و مبانی قانونی اساسی کشور ما پیوندی ارگانیک و جوهری با حضور حداکثری مردم دارد، به حضور حداکثری مردم در انتخابات اهمیت میدهیم. هر دولتی که سر کار بیاید، در صورتی میتواند دست به اقدامات حداکثری بزند، که پشتوانه بزرگ مردمی داشته باشد. اصلاحطلبان با همه دلخوریها و رد صلاحیتهای پیش آمده به میدان انتخابات آمدهاند و به فضاسازی برای کسب اقبال عامه کمک میکنند اما مسئولیت اصلی این امر با حاکمیت، ما و دولت مستقر است.
زمینه دلگرمی مردم در زمینه معیشت، اشتغال و امید به آینده در صورتی محقق میشود که دولت مستقر در راستای آن تلاش کند. تصمیمگیریهایی که در رابطه با رفع تحریم وجود دارد، تنها وابسته به اراده دولت نبوده و تمام حاکمیت باید برای آن تلاش کنند. جامعه باید احساس کند، زمانی که به صحنه میآید، نقش موثری دارد. اصلاحطلبان نیز بخش کوچکی از این اهتمام ملی هستند و مسئولیتی در کشور ندارند.
امریکا شریک جرم رژیم صهیونیستی در تروریسم هستهای
رسول سنائیراد در روزنامه جوان نوشت:
رژیم صهیونیستی ازجمله مشوقان و بهرهبرداران از سیاست فشار حداکثری و تشدید تحریمهای ظالمانه دوران دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق امریکا بهحساب میآید که با پایان یافتن دوران قدرت آن قمارباز سیاسی و شکست در انتخابات ریاستجمهوری امریکا، بر تداوم همان روند از سوی مستأجر جدید کاخ سفید چشم امید دوخته است. همانگونه که بایدن و تیم همراهش نیز سعی کردند برخلاف شعارهای دوران رقابتهای انتخاباتی برای بازگشت به برجام، در ماههای نخست بهدستگیری قدرت، همان رویکرد سخت دوران ترامپ یا بیاعتنایی به موضوع هستهای ایران را به نمایش گذارند.
برخی دولتهای اروپایی نیز در این دوره به همراهی با امریکا رو آورده و حتی نقش پلیس بد را به نفع تیم جدید حاکم بر کاخ سفید برعهده گرفتند و تلاش نمودند زمینه باجخواهی بیشتر از جمهوری اسلامی ایران را به بهانه تغییر وضعیت و شرایط نسبت به دوران پذیرش برجام فراهم آورند.
اما جمهوری اسلامی ایران با داشتن تجارب دوران برجام و نقض آن، روند بازبینی و لغو تعهدات برجامی خود را تغییر داد و با به اجرا گذاشتن قانون رفع تحریمهای هستهای، به تصویب رسیده در مجلس به اصلاح محاسبات غلط امریکا و متحدان آن رو آورد.
این اقدام ایران که به اثبات رساند اگر شرایط تغییر کرده، بهنفع ایران بوده و تداوم آن میتواند تنها به دست پر و برگههای بیشتر قدرت برای کشورمان منتهی شود، موجب آشفتگی و هراس امریکا و متحدان آن شد.
در این میان بهناگاه صهیونیستها تروریسم دولتی پنهانی خود را با حمله به کشتی ساویز آشکار ساخته و به دنبال آن دست به خرابکاری در تأسیسات هستهای نطنز زده و تلاش کردند از این اقدامات تروریستی و به شدت خطرناک خود به عنوان ابزار قدرتنمایی استفاده کنند، چرا که به زعم طراحان تروریسم هستهای، این اقدامات میتوانست ایران را در موضع ضعف و انفعال قرار داده و به خالی شدن دست نمایندگان آن در نشست وین و مذاکرات هستهای منتهی شود، البته امریکاییها با وجود بهرهبرداری از این اقدامات صهیونیستها، تلاش کردند خود را از هزینهها و مسئولیت آن برکنار نگه دارند. حال آنکه تجارب نشان میدهد، در تصمیمات مربوط به غرب آسیا، امریکاییها هیچ توافقی را بدون هماهنگی صهیونیستها امضا نمیکنند و صهیونیستها نیز هیچ عملیات نامعقولی را بدون اطلاع قبلی واشنگتن به اجرا نمیگذارند.
همانگونه که در مورد اخیر تلاش شد با القای اینکه صهیونیستها از درز اطلاعات مربوط به حمله به کشتی ساویز از سوی امریکاییها ناراحتند، به طور غیرمستقیم هماهنگی صهیونیستها با امریکاییها اعلام میشود. در واقع همین هماهنگی و حمایت است که موجب وقاحت صهیونیستها برای برعهده گرفتن مسئولیت این اقدامات تروریستی میشود.
عواملی که موجب این هماهنگی و همکاری برای اقدامات تروریستی در مقطع فعلی و همزمان با ادعای تصمیم به مذاکره و بازگشت به برجام شده تا به زعم خود شرایط را برای فشار بر ایران فراهم کنند، عبارتند از:
۱- غافلگیری امریکا و متحدان آن در برابر روند صعودی غنیسازی در ایران که بر اثر تعلل و تردید اولیه بایدن و تیم همراهش نسبت به بازگشت به برجام اتفاق افتاده است.
۲- قرار گرفتن بایدن در برابر دوگانه حفظ اعتبار بینالمللی با مواجهه منطقی با برجام یا تداوم سیاستهای ترامپیستی و یکجانبهگرایی کور در سیاست خارجی یا پذیرش ضوابط و هنجارهای دیپلماسی که پیش از این توسط ترامپ نقض و به بیاعتباری امریکا منجر شده است.
۳- پیدایش فضای تنفسی جدید برای اقتصاد تحریم شده ایران با امضای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین و نگرانی امریکا و متحدان غربی آن از شکلگیری مدل جدیدی از تعاملات و همکاریهای راهبردی که میتواند برای سایر کشورها در برابر فشار امریکا وسوسهانگیز باشد.
در چنین شرایطی که حتی ایفای نقش پلیس بد توسط برخی دولتهای اروپایی هم نمیتواند تأثیری بر رفتار سیاسی جمهوری اسلامی بگذارد، امریکا به استفاده از بازوی تروریسم صهیونیستی برای تغییر موازنه رو آورده که شاید راهبرد کهنه و قدیمی ایجاد تنش مدیریت شده بتواند شرایط را برای فشار علیه ایران فراهم کند.
اما غافل از اینکه ایران اسلامی دست آنان را خوانده و حمایت امریکا نیز زمینه را برای اقداماتی جبرانی فراهم ساخته که با وجود تروریسم هستهای رژیم صهیونیستی در فاصله اندکی توانست ساخت اورانیوم با غنای ۶۰ درصد را انجام داده و موجب غافلگیری بیشتر اربابان تروریستها گردد.
پس از این بود که کاخ سفید از سران صهیونیستی خواست حرافی و زیادهگوییهای خود را کنار بگذارند که به معنای پذیرش اشتباه محاسباتی و پرهزینه بودن تداوم تنش مدیریت شده تروریستی است که نه تنها میتواند زمینه یک جنگ ناگهانی و با ابعاد نامعلوم را فراهم سازد بلکه به افزایش تنش سیاسی و سختتر شدن موضع جمهوری اسلامی سر میز مذاکره نیز میانجامد.
شاید فرسایشی کردن مذاکرات نیز شگردی برای بهدست آوردن زمان برای اقدامات خرابکارانه و تروریستی بود که با توهم خالی بودن دست ایران از امکانات فنی جبرانی دنبال میشد، اما دسترسی سریع به اورانیوم با غنای ۶۰ درصد نشان داد که دست جمهوری اسلامی ایران به برکت مجاهدتهای خاموش دانشمندان هستهای در این عرصه نیز پر و قدرتمند است.
ماهیت استکباری امریکا در پیوند با رئالیسم قدرتگرا معنی شفافتری پیدا میکند، چارهای جز تداوم روند صعودی غنیسازی از یکسو و برهم زدن راهبرد تنش کنترل شده امریکا و صهیونیسم و پاسخ به تهدید و ضربه هم سطح و آن هم در کوتاهترین زمان باقی نمیگذارد.
خوشبختانه در شرایط فعلی که عملکرد و رویکرد بایدن، تداوم ترامپیسم شکست خورده است، هرگونه اقدام جبرانی مرتبط با نقض برجام از سوی امریکا مشروعیت داشته و زمینهساز انسجام و وحدت درونی برای پشتیبانی از این اقدامات نیز میباشد؛ بنابراین شراکت امریکا و اسرائیل در تنشآفرینی و تروریسم هستهای نه تنها شرایط و موازنه را به نفع آنان تغییر نمیدهد، بلکه شرایط را برای اقدامات جبرانی و مقابلهای جمهوری اسلامی فراهمتر و اراده مقاومت فعال و توسعه قدرت برای دستیابی به حق ملی را تقویت مینماید.
جنگ سرد بر سر آینده خاورمیانه
نویسنده: مصطفی منتظر
اتفاقات مربوط به درگیری غیرمستقیم ایران و رژیم صهیونیستی را نباید صرفا در چارچوب شرایط گذشته دید. این وضعیت، زاده شرایطی جدید و واقعیاتی به روز شده است. پس از تغییر راهبرد آمریکا مبتنی بر کاهش حضور در جنوب غرب آسیا و همچنین کاهش قدرت این کشور در کنترل دولت ها در این نقطه از جهان و راهبرد ایران مبتنی بر اخراج نظامیان این کشور از پایگاه های خاورمیانه، وضعیت در خاورمیانه با خلأ قدرت سابق و درگیری دولت ها بر سر تعیین حدود عمل یکدیگر مواجه شده است. این شرایط در دولت ترامپ که نوع عجیبی از حماقت در سیاست خارجی را دنبال می کرد شدیدتر شد و دایره رفتارهای این کشورها را تهاجمی تر کرد. از همین نظر است که جنگ غیرمستقیم حمله به کشتی ها مسئله نه صرفا مرتبط با مسائل سابق که کمی فراتر از آن است. به بیان دیگر صهیونیست ها سعی دارند با این تحرکات، نقش خود در آینده منطقه را ترسیم کنند و دقیقا به همین علت است که ایران نیز بدون چشم پوشی در موارد لازم، پاسخ می دهد. گرچه به نظر می رسد هر دو طرف از یک جنگ مستقیم و گسترده به شدت اجتناب می ورزند اما این زد و خوردهای غیرمستقیم حیطه قدرت در آینده را ترسیم می کند.
سیاست خارجی ترامپ که یک بلبشوی کامل و مبتنی بر احساسات ضدایرانی چند تندرو در واشنگتن بود، تلاش داشت ایران را از مسابقه توازن قوا در خاورمیانه بیرون اندازد. فشار حداکثری برای یک مسیر قطعا برد طراحی شده بود،براساس این طرح یا ایران به مفاد خواسته های دولت آمریکا تن می داد و عملا استقلال و جمهوریت خود را می فروخت یا آن قدر تحت فشار اقتصادی می رفت که از درون تضعیف شود. براین اساس در حالت تضعیف داخلی دو حالت دنبال می شد ؛یا فروپاشی اقتصاد و به تبع آن فروپاشی سیاسی و سقوط جمهوری اسلامی رخ می داد یا ایران عملا از فضای اثرگذاری در منطقه بیرون می رفت و دیگر توان چندانی برای پاسخ خارجی نمی داشت.
این طرح به وضوح با مقاومت ایران با شکست مواجه شد اما نتیجه آن سیاست با وجود شکست در هر دو حالت، طبیعتا به نوعی ضعف منجر شد (که مدیریت داخلی نیز بر عمق آن افزود) و نتیجه آن برخی اتفاقات داخلی و برخی تحرکات و جنایات خارجی ترامپ از جمله ترور سردارشهید حاج قاسم سلیمانی را در پی داشت. ائتلاف عبری-عربی نیز دقیقا در همین مسیر بود تا پس از خروج آمریکا از منطقه یک بلوک قوی در مقابل ایران و محور مقاومت قد علم کند اما با رفتن ترامپ و شکست برخی سیاست ها به ویژه دربارسعودی، این شرایط به شکل مطلوب پیش نرفت.
برخی از همان دولت های تهاجمی حتی قبل از آمدن بایدن تغییراتی را در سیاست خارجی خود اعمال کردند و حتی این روزها خبرهای ضد و نقیضی از اقدام سعودی ها برای مذاکره با ایران درباره مسائل منطقه و به ویژه جنگ یمن منتشر می شود. بایدن نیز پس از حضور در کاخ سفید اگرچه به شعارهای خود در مقابله با شاهزاده وحشی سعودی عمل نکرد و به چند هشدار زبانی و عملی کم بسامد بسنده کرد اما حداقل در سطح اعلامی راهبرد خود درباره تمرکز سیاست خارجی آمریکا را مشخص کرد و به جای خاورمیانه از مهار چین سخن گفت هر چند قطعا این به معنی خارج شدن خاورمیانه از اولویت های سیاست خارجی کاخ سفید نخواهد بود بلکه اکنون به نظر می رسد دولت جدید آمریکا خطر چین را به عنوان خطر اولویت دار سیاست خارجی خود در نظر گرفته است.
وضعیت قدرت آزمایی بین ایران و رژیم صهیونیستی علاوه بر تضاد ذاتی ایران اسلامی با آن دولت غاصب، باید در این چارچوب نیز دیده شود. در واقع در این فضا اگر اجازه ورود طرف مقابل به حیطه خود را بدهیم ، عملا برای یک دهه آینده چراغ سبزی به دشمن خود داده ایم. بدیهی است ایران هیچ گاه به دنبال تنش و درگیری نیست و با وجود آن که در شرایط فعلی نیز مشکلات اقتصادی و انتخاباتی بسیار مهم را پیش رو دارد اما قطعا در مقابل تحرکاتی که به طور جدی منافع ملی اش را به مخاطره افکند ساکت نخواهد ماند .
ضمن این که در این شرایط صهیونیست ها پس از چهار دوره انتخابات به یک دولت مستقل نرسیده اند و قطعا در هر درگیری نظامی تمامی زیرساخت های خود را از دست خواهند داد چرا که عمق سرزمینی ندارند و دوستان ایران نیز در تمام منطقه حضور دارند. در این جا لازم است یادآوری شود که دشمن اصلی و قدرتمند برای صهیونیست ها، ایران است درحالی که اسرائیل برای ایران یکی از دشمنان و رقبای منطقه است و دشمن اصلی اش آمریکاست. به بیان دیگر صهیونیست ها با تمام مجیزگویی شان، اساسا در حد هماوردی با ایران نیستند اما تلاش دارند در پازل قدرت شانی برای خود دست و پا کنند.
باید توجه کرد که سطح و عمق قدرت ایران بسیار بیشتر از آن رژیمی است که با حمایت همه جانبه دولت های غربی و همکاری علنی و غیرعلنی دولت های منطقه هنوز نتوانسته حداقل ظرفیت های امنیتی را برای خود ایجاد کند و ایران دقیقا در نقطه مقابل و در برابر همه هجمه های شدید آمریکا و برخی دول غربی و دشمنی برخی نوچه های منطقه ای، توانسته در چند جبهه به رقابت و پاسخ به دشمنی بپردازد. خط و خطوط این پاسخ ها در سطوح مختلف، آینده قدرت در خاورمیانه را ترسیم می کند.