به گزارش مشرق، شاید اولین کسی بود که برای انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم اعلام کاندیداتوری کرد. سابقه نظامی دارد و ۴ سال هم بر کرسی وزارت دفاع دولت اعتدال تکیه زده است. کاندیداتوریاش نیز تنور بحث و تحلیلها درمورد ورود نظامیها به انتخابات را داغتر کرد، بحثهایی از جنس اینکه نظامیها حق حضور در رقابتهای انتخاباتی را ندارند، اما خودش میگوید: «قرار نبوده همیشه من پاگون بیندازم و درجه بگذارم»
قرار مصاحبهمان با «سردار حسین دهقان» در ساختمانی بود که شباهت زیادی به یک ستاد انتخاباتی داشت. دوربینهای متعدد، پرژکتورهای استدیویی و یک «استیج» مخصوص ضبط برنامه که پسزمینه نوک مدادی به همراه لوگویی سبز رنگ که نامش در وسط آن طراحی شده بود، به چشم میخورد.
وقتی از او درباره شعار انتخاباتیاش پرسیدیم، پاسخ داد «فعلاً برای اعلام شعار زود است»؛ البته از نوشتههای روی تخته وایتبردی که در کنار ما قرار داشت، میتوانستیم حدس بزنیم که شعارهای انتخاباتیاش چیست. وسط تخته این جمله نوشته شده بود «ما مردم، با هم، ایران را میسازیم»، در حاشیهها نیز عبارتهایی مثل «فرزند روستا، مرد اقتصاد، سرباز جنگ و …» دیده میشد که هرکدام میتوانست کلیدواژههایی برای یک شعار انتخاباتی باشد.
حسین دهقان در این گفتگو دائماً تاکید میکند که در هیچ دستهبندی سیاسی نمیگنجد و نمیخواهد دولتش تنها از یک گروه سیاسی تشکیل شود. به اعتقاد او سوگیریهای سیاسی افراد برای عضویت در کابینه مهم نیست اما از طرفی میگوید «اگر کسی با رهبری فاصله داشته باشد در دولت من جایی ندارد»
در دیگر مصاحبههایی که داشته، انتقادهایی به برجام کرده است درحالی که در روزهای امضا و اجرای توافق هستهای، او یکی از مدافعین برجام بود تا جایی که نشان درجه یک لیاقت را از رئیسجمهور گرفت. وقتی از او پرسیدیم انتقادهای امروزتان به برجام را باور کنیم یا دفاعیات ۵ سال قبلتان را؟ میگوید: «من انتقاداتم به برجام را در هیئت دولت گفته بودم، گفتم چرا در اجرای برجام تعجیل میکنید؟ اما کم توجهی شد»
با حسین دهقان در محورهای متعددی همچون اختیارات رئیسجمهور، ماجرای تستهای موشکی بعد از برجام، رئیسجمهور نظامی و دستهبندیهای سیاسی کشور گفتگو کردیم که مشروح آن به شرح زیر میآید:
*چند وقتی است اعلام کردهاید میخواهید کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شوید، چرا تصمیم گرفتید در انتخابات شرکت کنید؟
باید بگویم در مقطعی از زمان هستیم که ما را در یک نقطه آغاز از آیندهای متفاوت قرار میدهد. ما از یک طرف بیانیه گام دوم مقام معظم رهبری را داریم، از طرف دیگر چشم اندازی که چهار سال از آن باقیمانده، با اعلام زمانی که طرح اولیه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مقام معظم رهبری مهلت فرمودند، که در آستانه دوسالگی آن هستیم، همچنین سیاست اصل ۴۴ و قانون برنامه هفتم را داریم و وارد قرن جدید شدهایم، چهل سال هم از انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشتیم و این مسائل ما را در یک نقطه تصمیمگیری بزرگ قرار داده است این تصمیم بزرگ در پاسخ به همان پیچ تاریخی است که در فضای تاریخی و داخل کشور و چه در عرصه جهانی نیازمند تصمیمات بزرگ و پرهزینه و با مسئولیتی سنگین است.
باید بپذیریم نظام اسلامی ما دستاوردهای شگرفی را در حوزههای مختلف همچون زیربناها، علم و تکنولوژی، فناوری، توان دفاعی، برنامههای توسعه و… با خود به همراه داشته ولی در کنار آن ما ناکامیها و ضعفهای جدی هم داشتهایم مثلاً در حوزه اقتصاد ما با مسائل مزمن حل نشده و بی پاسخ مواجه هستیم همچون تورم، گرانی، رشد نقدینگی، فاصله طبقاتی، نابرابری و عدم دستیابی به رشد پایدار اقتصادی، به عبارتی ما در حوزه اقتصاد کلان با نوعی بی ثباتی روبرو هستیم که پیامدهای خاص خود را دارد.
در حوزه سیاست خارجی نیز ما نتوانستیم به جایگاهی که اقتضای انقلاب و ظرفیتهای آن است، دست پیدا کنیم در حالی که بسترها و هزینههای زیادی برای آن داده شده ولی نتوانستیم به هدفمان برسیم. در حوزه سیاست داخلی هم ما با گسلهای جدی مواجهایم، حوزه جمعیت و سبک زندگی نیز با مشکلات جدی روبرو است و فاصله بسیار زیادی با مطالبات و آنچه که مطلوب است داریم و این بدین معناست که ما در آستانه مجموعه تصمیماتی هستیم که بیانگر استقرار نظمی باشد که برآمده از مکتب دینی ماست و این نظم و محصول میخواهد دستاوردهای نظام باشد و خاستگاهی برای پرشی بزرگ به سوی آینده ایجاد کند. پس ما باید برای این برهه از زمان تصمیمهای جدی بگیریم.
دنبال گدایی و پول گرفتن و تبلیغ کردن نیستم؛ هرکس با رویکرد و دیدگاه من موافق است، بدون چشمداشت بیاید و کمک کند
در این مقطع زمانی و در سال ۱۴۰۰ کسانی باید به عرصه انتخابات بیایند که اولاً بپذیرند این مشکلات جدی وجود دارد، دوماً حساسیت این مقطع زمانی را با همه وجودشان درک کنند و سوما آماده باشند که با یک تحول گرایی، نوگرایی و بکارگیری فناوریهای نوینی که میتواند این سیستم را بسیج و توانش را بیشتر کند روبرو شوند، افرادی که این توان را در خود حس میکنند باید به صحنه بیایند. من با تجاربی که در گذشته کسب کردم فکر میکنم این توان را دارم و میتوانم این کار را انجام دهم و برای همه مسائل پاسخ روشنی دارم.
*هزینه سفرها و تبلیغات انتخاباتیتان را چگونه تأمین میکنید؟
باید بگویم دنبال گدایی و پول گرفتن و تبلیغ کردن نیستم و فکر میکنم باید یک تفاوتی در نگاه به حوزه کمپین را به نمایش بگذاریم، من این کار را با کاندیداتوری خودم به همین کیفیت اعلام کردم. آن زمان که هیچکس حاضر نبود اعلام کاندیداتوری کند من اعلام کردم که هستم. من نه پول به مقداری دارم که برای تبلیغات بدهم و نه کسانی که میخواهند برای تبلیغات پول بگیرند را دوست دارم. هرکس در این حوزه با دیدگاه و رویکرد من موافق است و میخواهد هزینه کند، بدون هرنوع چشمداشت و نگاه به آینده بیاید و کمک کند و من هم با کمال میل قبول میکنم. هرکه میخواهد در این زمینه کار کند برود در یک حوزه کار کند و هزینهاش را هم بدهد ولی من مراقبم که پول کثیف در سیستم من نیاید.
*اسپانسرهایی بودهاند که سراغ شما بیایند و مطالبهای برای دولت آینده از شما داشته باشند؟
بله، در فضای عمومی انتخاباتی طبیعی است ولی من معمولاً در را به رویشان میبندم.
*مهمترین محور برنامهها و شعار انتخاباتی شما چیست؟
فعلاً برای اعلام شعار زود است، البته شعار ما روشن است. مهمترین بحث این است که ما باید وضع معیشت مردم را قابل قبول و در شأن مردم عزیز مان بهبود دهیم. به عبارتی مساله اول ما حوزه اقتصاد است. یادمان نرود که انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی و مکتبی بوده اما به دلیل مشکلات اقتصادی نتوانستیم معیشت مردم را آنگونه که در شانشان است فراهم کنیم، برای فرزندانشان شغل و درآمد ایجاد کنیم، مسکن درست کنیم، بهداشت را افزایش دهیم، مساله آموزش را حل کنیم. این مسائل باید حل شود، مردم گرفتار این مسائل هستند و شعار اولیه ما عبور از این وضعیت بحرانی اقتصاد است.
*داشتن برنامه برای پذیرش هر مسئولیتی به ویژه ریاستجمهوری بسیار مهم است، شما برای این موضوع برنامه ویژهای تدوین کردهاید؟ برای این برنامهها با چه کسانی مشورت میکنید و برنامهها در کجا تدوین میشود؟
یکی از مشکلاتی که در کشور ما وجود دارد، دام برنامه، سیاست و سند است. ما دائماً در حال برنامهریزی هستیم، دائماً سند مینویسیم و سیاست خلق میکنیم اما وقتی این برنامهها وارد حوزه اجرا میشود فاصله بسیار زیادی بین چیزی که مینویسیم و چیزی که میتوانیم انجام دهیم وجود دارد، در نتیجه شکاف انتظاری به وجود میآید یعنی مطالبهای را شکل دادهایم ولی نتوانستیم عملیاتی بکنیم و سیستم ما در قبال باری که بر دوشش میگذاریم پاسخگو نیست. ما حرف میزنیم و حرفمان جدی است و دلم میخواهد این را با همه وجود بیان کنم.
با افرادی که در مظان کاندیداتوری در انتخابات هستند صحبت کردم و پرسیدم چه برنامهای دارند و چه میخواهند بکنند
ما با نوعی از ناپایداری، عدم تعادل، عدم هم افزایی و درگیر بودن، مستهلک کردن انرژی و اصطکاک بین عناصر و اجزا و نوعی گریز از مسئولیت و فرافکنی در ساخت اداری کشور مواجهیم. حرف ما این است، ما نیاز به این داریم که هر کس به جای خود و هر چیز در جای خود قرار گیرد اگر میگوئیم عدالت یعنی هر کسی در هر مسند و جایگاهی که قرار میگیرد حتماً بهترین و شایستهترین باشد. اگر میگوئیم مناسبات باید بگوییم هیچگونه رانت، تبعیض و ناروایی نباید در تعامل افراد با قانون، سازمان، جمعیت و… باشد و همه باید با هم برابر باشند.
در حال حاضر ما از این نظم فارغ هستیم نه عناصر و اجزا در جای خود قرار دارند و نه افراد در جای مناسب هستند، اگر بگوییم هرکس به جای خود و هر چیز در جای خود فکر میکنم بسیاری از مشکلات حل میشود.
*تاکنون با گروههای سیاسی، اشخاص و کاندیداهای احتمالی نشست یا جلسهای داشتهاید؟
من از زمانی که وارد این حوزه شدم سعی کردم دیدگاه اشخاص و جریانات سیاسی را بدانم البته من با مرکزیت جریانات سیاسی ارتباط نگرفتهام اما با عناصرشان چرا، همه را دیده و صحبت کردهام، نظراتشان را پرسیدهام، با افرادی که در مظان کاندیداتوری بودند صحبت کردم، اینکه چه برنامهای دارند و چه میخواهند بکنند.
من دنبال این نیستم که بگویم با فلان شخص در انتخابات ائتلاف میکنم، اما اینکه بتوانم حمایت همگان را جلب کنم، حتماً اگر من احساس تفاوت نکنم موضوعیتی برای آمدنم وجود ندارد، چراکه وقتی همه میخواهند یک کار انجام دهند دیگر تکلیفی بر آدم نیست. میخواهم در رویکرد، برنامه، روش اجرایی، در تیم سازی و در صحنه سیاسی کشور متفاوت و متمایز عمل کنم و بزرگترین ویژگی این تفاوت عدم انتصاب سازمانی به هرکدام از این دو گروه سیاسی در کشور است. آیا این بدین معناست که من با این دو گروه کار نمیکنم، خیر قطعاً کار میکنم، ما میگوئیم نه این و نه آن؛ به این معنا که قرار نیست که کشور در حوزه مدیریت و اجرا در انحصار یک جناح سیاسی قرار گیرد، میگوئیم هم این و هم آن چون همه استعداد کشور همین افراد هستند.
پس من به عنوان کسی که در موضع رئیس جمهور قرار میگیرم این حرف را دارم که باید قادر باشم تمامی ظرفیتهای انسانی، مادی و معنوی کشور را در خدمت توسعه کشور قرار دهم. این هنر من و مدیریت من خواهد بود که منابع و امکانات را ببینم و در عین حال محدودیتها و واقعیتها را هم در کار لحاظ کنم. نتیجه این میشود که همه با هم کار کنند، ما دنبال این هستیم که همه در کنار هم به دنبال ساختن ایران باشیم.
*به ائتلاف یا اجماع با گروههای سیاسی یا افراد، فکر کردهاید و یا به شما پیشنهادی شده است؟
هنوز فضای انتخاباتی در کشور شکل نگرفته است و گروههای سیاسی دارند جلسه میگذارند، هرزمان که معلوم شد چه کسی قرار است بیاید یا چه کار کند آن زمان این بحث مطرح میشود، دنبال اینکه بگویم من با فلان شخص ائتلاف میکنم نیستم اما اینکه بتوانم حمایت همگان را جلب کنم، حتماً.
*در کابینه از تمام طیفها و گروههای مختلف استفاده میکنید؟
حتماً
*سوگیریهای سیاسی افراد جهت عضویت در کابینه برای شما مهم است؟
مطلقاً، ولی اگر فردی وابستگی جناحی دارد در موضع کار حق فعالیت سیاسی و حزبی ندارد. ما باید ادارات را از سیاست تخلیه کنیم. اگر فردی عضو یا حتی مرکزیت فلان جناح سیاسی را دارد، آمد در دولت من مسئولیت گرفت، حق ندارد آن حزب و جریان را در دولت نمایندگی کند و حق ندارد سیاست آنها را در دولت اجرا کند و آدمهای آنجا را به دولت بیاورد.
طایفه گرایی، تبار گرایی، حکومت خانوادگی، حتی حامی پروری در دولت من ممنوع است
برفرض بهترین آدمی که دارم، منتسب به فلان مجموعه سیاسی است اما هیچ دلیلی ندارد زیر مجموعه این فرد در دولت، لزوماً از همان جریان سیاسی باشد. به عبارتی طایفه گرایی، تبار گرایی، حکومت خانوادگی، حتی حامی پروری، ممنوع است.
ما حق نداریم که زمان و منابع مردم را خرج خودمان کنیم و به نیاز مردم بی توجه باشیم، این حق را هیچکس ندارد. اگر این نگاه را پیدا کنیم بدین معناست که ما دولت مردمی هستیم و همه در این دولت هستند حالا مثلاً فلان جناح سیاسی بخشی از جامعه را نمایندگی میکند خب بکند چه اشکال دارد ولی حق ندارد در اداره کشور، کار سیاسی کند.
*بنابراین سوگیری سیاسی افراد اصلاً مهم نیست، فقط کسی حق اظهار نظر سیاسی در دولت را ندارد؟
خیر، اداره کشور محل نزاع سیاسی نیست. رقابت سیاسی در جامعه وجود دارد باید هم باشد و اگر نباشد جامعه مرده است. رقابت و مبارزه سیاسی وجود دارد، در فضای انتخاباتی هم باید بیایند و کار کنند اما امروز انتخابات برگزار شد، من یا شخص دیگری رئیسجمهور شدیم، از این لحظه به بعد دیگر من رئیسجمهور این فرد، افراد یا گروهی که از من حمایت کردند، نیستم. من رئیسجمهور همه مردم هستم و این گروهی که من را به قدرت رسانده باید همین حس را داشته باشد، چون قرار است رئیسجمهور در خدمت همه مردم باشد نه در خدمت یک بخش که او را حمایت کرده است و از این مرحله باید عبور کنیم.
من نه آقای احمدینژاد هستم، نه آقای خاتمی، نه آقای روحانی و نه آقای هاشمی، من خودم هستم و تجربه دیگران دست مایهای برای ماست که خطاهای گذشته را تکرار نکنیم
*آقای احمدینژاد هم زمانی میگفتند که من نه اصولگرا هستم، نه اصلاحطلب اما در واقعیت اصلاحطلبان هیچگاه طرفدار آقای احمدینژاد نبودند ولی خب جبهه اصولگرا از او حمایت و به او کمک میکردند. به نظر شما اینکه یک رئیسجمهور بگوید من تعلق خاطری به هیچ جریان سیاسی ندارم، اداره کشور برای او شدنی است؟
من نه آقای احمدینژاد هستم، نه آقای خاتمی، نه آقای روحانی و نه آقای هاشمی، من خودم هستم و تجربه دیگران دست مایهای برای ما است که اگر خطایی رخ داده و اشتباهی انجامشده آن را تکرار نکنیم. آیا آقای احمدینژاد در حوزه دولت خود راحت بود؟ زمانی که مطالبات حزبی و گروهی در اداره کشور مطرح میشود همان جا دعوا شروع میشود چون بحث سهم است و هر کس سهم بیشتری میخواهد و باید بر این موضوع نقطه پایانی گذاشت. رانت، تبعیض، حزب گرایی و هر چه که هست باید پایان یابد.
از منظر من در کشور ما سه عنصر در تعامل باهم کار میکنند؛ «رهبری، نظام سیاسی و مردم» که هرسه عنصر ذیل پرچم اسلام هستند. نه کسی حق دارد و میتواند با رهبری نزاع کند، نه کسی میتواند در موضع سیاست و قدرت قرار بگیرد و با مردم کار نداشته باشد و خود را تافته جدا بافته بداند و خود را ارباب و مردم را رعیت بداند و نه مردم باید دولت را یک دولت غریبه بپندارند چون دولت از خود مردم است.
*شاید برای مردم این سوال پیش بیاید که شما خود را به کدام یک از جریانهای فکری در جامعه نزدیک میدانید؟
ولایت و انقلاب.
*یعنی به لحاظ اندیشهای خودتان را در چارچوب هیچکدام از دستهبندیهای سیاسی نمیدانید؟
خیر، مطلقاً، معیار سنجش و ارزش گذاری من میزان همراهی و اطاعت از رهبری است، در زمان امام حضرت امام و امروز مقام معظم رهبری.
*یعنی شاخصتان برای به کارگیری افراد در دولت، فقط ولایت و انقلاب است؟
بله همینطور است. یعنی اگر کسی با رهبری فاصله داشته باشد در دولت من جایگاهی ندارد. اگر کسی نظام را قبول نداشته باشد اصلاً با من چه کار میتواند داشته باشد؟ اگر کسی نمیخواهد در خدمت مردم باشد خب حتماً در دولت من جایی ندارد.
اگر کسی با رهبری فاصله داشته باشد در دولت من جایگاهی ندارد، اگر کسی نظام را قبول نداشته باشد اصلاً با من چه کار میتواند داشته باشد؟
*شما در دولتهای مختلف حضور داشتهاید و با مشکلات دولت از نزدیک آشنا هستید، اختیارات دولت را میدانید، برخی میگویند در ایران بین مسئولیتهای ریاستجمهوری و اختیارات آن فاصله زیادی وجود دارد و رئیسجمهور باید پاسخگوی کارهایی باشد که اختیارات آن را ندارد.
خب رئیسجمهور مثلاً در چه حوزههایی اختیارات ندارد؟
*مثلاً در حوزه نظامی.
رئیس جمهور هیچ مشکلی در این حوزه ندارد.
*خب عدهای میگویند چرا نهادهای نظامی نباید به طور مستقیم زیر نظر رئیسجمهور باشند؟
قانون اساسی میگوید نهادهای نظامی باید مستقیم زیر نظر رهبری باشد.
*نهادهای اقتصادی زیر نظر رهبری چطور؟ خب این نهادها خارج از اختیارات رئیسجمهور کار میکنند.
آیا رئیسجمهور نتوانسته در این نهادها سیاست گذاری کند؟
* یعنی رئیسجمهور اختیار سیاستگذاری در این نهادها را دارد؟
حتماً میتواند سیاست گذاری کند. آیا میشود کسی در این کشور فعالیت اقتصادی کند اما مجوز فعالیت را قانون و دولت فراهم نکند؟ اینطور نیست. قاعدتاً کسی که میخواهد کاندید ریاست جمهوری شود باید حتماً بداند قانون اساسی چیست، قانون اساسی برای رهبری، مردم، مجلس، قوه قضائیه چه ارکانی دارد و برای ارکان عمومی قدرت و اداره کشور چه جایگاه، خاستگاه و چه نقشی قائل است. یعنی رئیس جمهور، رئیس جمهور قانون اساسی است. من میخواهم رئیس جمهور قانون اساسی شوم؛ رئیسجمهور قانون اساسی دیگری که نیستم.
ما ۴۲ سال تجربه اداره کشور را داریم و تا به حال هفت رئیس جمهور را تجربه کردهایم. سه نفر از این رؤسای جمهور برای قبل از اصلاح قانون اساسی و چهار نفر از آنها برای بعد از اصلاح قانون اساسی بودند.
قانون اساسی میگوید نهادهای نظامی باید مستقیم زیر نظر رهبری باشد اما در عین حال رئیسجمهور میتواند در نهادهای زیر نظر رهبری سیاستگذاری کند حال سوال من این است کسانی که آمدند رئیس جمهور شدند یا کسانی که حرف نمیزنند این گذشته زمانی برایشان مورد تعمق و بررسی بوده یا خیر؟ قانون اساسی را میشناختند یا خیر؟ پس وارد عرصهای شدند که قاعدتاً باید بازیگران، نقشهایشان، نفوذشان قدرت و تاثیرگذاریشان را میشناختند و باید میدانستند که وارد یک فضای چندبعدی با عناصر مختلف میشوند. خب اول باید حساب میکردند میتوانند این کار را انجام دهند یا خیر؟ چرا میگذارند اواسط کار یا اواخر کار می آیند میگویند نمیگذارند یا نمیشود. خب یا از اول میدانستند اما الان نابه جا میگویند یا نمیدانستند و باز هم نابجا میگویند.
منی که میخواهم وارد عرصه سیاست و قدرت شوم باید بدانم در چه فضایی و با چه کسانی میخواهم کار کنم و چه تعاملاتی کار من را موفق یا ناموفق میکند. عقل به من میگوید باید بسنجم و درست عمل کنم. باید برای این کلمه نمیشود و نمیگذارند نقطهی پایانی بگذاریم.
در وزارت دفاع زمانی که یک محصول پیچیده را به دست میآوردیم یک شعاری داشتیم و آن این بود که خواستیم توانستیم. اگر در کنار کلمه میتوانیم یک اراده قوی نباشد اتفاقی نمیافتد. من فکر میکنم باید بر این فرافکنی و ارجاع به یک مرجع موهوم نقطه پایان بگذاریم. رئیس جمهور باید با قانون، اختیارات و تعاملات مسائل موجود را حل کند. کسی حق ندارد پشت دیوار بماند و بگوید راهی نیست. همیشه دیوار، سد و مانع وجود دارد و بالاخره باید دیوار را برداشت و یک راهی پیدا کرد، اینکه ما بنشینیم و دیگران را متهم کنیم نشان میدهد که مسئولیتپذیر نیستیم و نمیخواهیم پاسخگو باشیم، اگر ما مسئولیت پذیر باشیم و بخواهیم پاسخگو باشیم بقیه مسائل حل میشود.
* به نظر شما چرا در اکثر دولتها میبینیم که بعد از یک زمانی میگویند نمیگذارند ما کار کنیم؟ چرا این افراد این مسائل را مطرح میکنند؟
یکی به دلیل فضای انتظاری است که فرد کاندیدا در جامعه مطرح میکند. یعنی برای اقشار و طبقاتی از جامعه مطلوبیتهایی را مطرح میکند که در اصل پاسخی به مطالبات آنهاست و در مرحله عمل قادر نیست خواستهها و مطالبات را عملی کند و اینجا باید یک جوری خود را توجیه کند. کم هزینهترین توجیه این است که بگوید نمیگذارند، نمیگوید که نتوانسته است.
وقتی یک فرد قادر نیست خواستهها و مطالبات را عملی کند، کم هزینهترین توجیه این است که بگوید نمیگذارند اما نمیگوید که نتوانسته است ما باید یاد بگیریم از مردم عذرخواهی کنیم، با مردم صریح و باصداقت حرف بزنیم، مردم را نامحرم ندانیم، بدانیم مردم ولی نعمت ما هستند، اگر قدرت و جایگاهی هست مردم به ما دادهاند و حالا حق دارند مطالبه داشته باشند ولی یکسری تکالیف هم دارند و من هم یکسری وظایفی دارم.
اگر رئیسجمهور هر کسی که هست بیاید به مردم بگوید من به شما قول دادم رشد پنج درصدی در کشور ایجاد میکنم اما بدانید به این سه دلیل نمیتوانیم این کار را انجام دهیم، نه اینکه بگوید نمیگذارند و نمیتوانیم. چه کسی نمیتواند؟ رئیسجمهور جدا از مردم نیست. دولت با مردم معنا پیدا میکند. دولت باید بتواند این همراهی را با خود داشته باشد و تنها راه آن پذیرش مسئولیت، صداقت، شفافیت و پاسخگو بودن است.
به نظر من اگر ما بگوییم مردم ما میخواستیم فلان کار را انجام دهیم ولی به این دلایل نتوانستیم، مردم از ما میپذیرند ولی وقتی بگوییم نمیگذارند، نشده و …، پس به چه دلیل آمدید شما که میدانستید این موانع وجود دارد.
*جامعه ما درگیر مشکلات فراوانی است که شما هم اشاره کردید، به نظر شما رئیسجمهور آنقدر اختیارات و توان دارد که این مشکلات را برطرف کند؟
اگر رئیسجمهور نمیتواند مشکلات را حل کند، یعنی نظام سیاسی ما از قابلیتهای مقابله یا مواجهه با مسائل امروز جامعه و جهان برخوردار نیست، پس اشکال جای دیگری است، ما چنین چیزی را قبول نداریم. اگر قبول کردیم که هر رئیسجمهوری که آمده کار به اینجا ختم شده است، پس دیگر ساختار قدرت و نظام سیاسی ما قادر به مقابله، مواجهه و حل مسائل و مشکلات درونی و بیرونی جامعه نیست که به نظر من اینطور نیست.
*یک حرفی که از دوره اصلاحات باب شده بود که رئیسجمهور صرفاً تدارکاتچی است، به نظر شما واقعاً اینطور است؟
این را آقای خاتمی در آخرین سخنرانیهایش گفت. خب چرا از اول این حرف را نزد، همان اول میگفت مردم جز تدارکات از من چیز دیگری نخواهید. من قادر به حل مسائل و مشکلات کشور نیستم، وقتی برای انتخابات تبلیغات میکردند همین حرف را میگفتند. آقای احمدینژاد هم با خانهنشین شدن این حرف را زد، در اصل او با بیانش و این با عملش گفت.
آقای خاتمی در آخرین سخنرانیهایش گفت رئیسجمهور تدارکاتچی است، خب چرا از همان اول این را نگفت؟ احمدینژاد هم با خانهنشینی این حرف را زد ببینید این موضوع قابل پذیرش نیست کسی که در رأس یک قوه و آن هم قوه اصلی اداره کشور و نماینده مردم است بیاید و در پایان دورهاش چنین حرفی بزند.
*نهادهایی هستند که مانع کار دولت باشند؟
خیر، این به این دلیل است که دولت حوزههای مسئولیت خودش را اشغال نمیکند. هیچکس در این کشور احساس نمیکند که باید کشور را رها کرد، وقتی رهاشدگی به وجود میآید یک عده چون نظام و مردم را دوست دارند کار را به دست میگیرند.
اگر دولت فضای مسئولیتی و کاری خود را اشغال کند دیگران همکار دولت میشوند. مثلاً فرض کنید شخصی میگوید آدمهای من خط قرمز من هستند یعنی اگر تخلف کرد کسی حق اعتراض ندارد و شخصی میگوید هر کسی اگر مشکلی داشت من به عنوان رئیسجمهور اولین فردی هستم که شاکی فرد خاطی خواهم بود. آیا فضا فرق نمیکند؟
ما باید بپذیریم که هر کسی هر سازمانی یک جایگاه، یک نقش و مأموریتی دارد. قوه قضائیه میخواهد با فساد مبارزه کند، من به عنوان مسئول اداره کشور باید با فساد مبارزه کنم و قوه قضائیه به من کمک کند. من باید از وقوع جرم پیشگیری کنم چون ارکان اجرایی در اختیار من هستند و قوه قضائیه هم حتماً کمک میکند و سنگ جلوی پای من نمیاندازد.
* تجربه نشان داده مردم به کاندیدایی که در دولت مستقر مشغول بوده روی خوش نشان نمیدهند. با توجه به اینکه شما در دوره آقای روحانی ۴ سال مسئولیت وزارت دفاع را داشتید و شما را به دولت روحانی منتسب میدانند، چطور این نگاه سیاسی را تغییر میدهید؟
جامعه به دنبال این مسائل نیست، اگر برخی القا نکنند.
*شما در گذشته مدافع برجام بودید اما این روزها نقدهایی بر برجام وارد میکنید، اینکه دولت تمام امیدش را منوط به توافق کرد و تمام سرمایهاش را در سبد برجام گذاشت و یا اینکه سیگنالهای بدی مخابره کرد. آیا این نقدهایی که امروز به برجام وارد میکنید به خاطر ناکامیهای امروز برجام است و شما هم میخواهید به این پیکره فروافتاده ضربهای بزنید؟ چرا آن زمان این نقدها را نمیگفتید؟
برجام مذاکراتی است که در مقطعی از زمان انجام شد و عقلانیترین موضعی بود که نظام میتوانست داشته باشد. در آن فضا و آن شرایطی که ما قرار داشتیم باید مذاکره میکردیم و باید دنبال برجام میبودیم چون برجام دنبال این بود که حق غنیسازی هستهای ما را رسمیت بدهد تا بعد بتوانیم به صورت صلحآمیز از همه امکاناتی که انرژی هستهای ایجاد میکند استفاده کنیم، این اصل اولیه بود و امروز هم همین طور است. در واقع ما به دنبال اتهاماتی که آنها به ما زدند نبوده و نیستیم که بخواهیم سلاح هستهای درست کنیم. برای اینکه ما این فناوری و این چرخه سوخت را داشته باشیم برجام همواره جز مطالبه اصلی ما بوده و خواهد بود و به هیچ عنوان هیچکس نمیتواند روی این موضوع معامله کند. کاری که برجام کرد این بود که چرخه سوخت و غنیسازی برای ما پذیرفته شد بعد از NPT هیچ کشوری اجازه نداشته که به این حد از فناوری دست پیدا کند، برجام برای این بوده که ما بتوانیم این حق را برای خود تثبیت کنیم.
من انتقاداتم به برجام را در هیئت دولت گفته بودم، گفتم چرا در اجرای برجام تعجیل میکنید؟ اما کم توجهی شد و علتش این بود که میخواستیم سریع به خواستههایمان برسیم وقتی ما قطعنامه ۲۲۳۱ را پذیرفتیم که برجام هم ضمیمه آن است، هم در طول دوران مذاکره و هم بعد از آن در دوران اجرا مشکل داشتیم و اگر نقدی میکنیم بر همین موضوع است. ما آن زمان در دولت هم این حرف را زدیم که چرا تعجیل میکنید و اینکه اینها به راحتی به ما امکانی نمیدهند که اوضاع ما را عوض کند و حداقل ۲ تا ۳ سال بازه زمانی نیاز داریم و… من قبلاً این حرفها را زدهام. اینکه ما در اجرا تعجیل کردیم و اینکه نتوانستیم به نوعی تنازل بخشی کنیم و چه ملاحظاتی که مجلس پیشنهاد کرد و چه بعداً حضرت آقا هنگام ابلاغ مصوبات شورای عالی امنیت ملی اشاره فرمودند، اینها به اعتقاد من کم توجهی شد و علت این کم توجهی این است که ما عجله کردیم و خواستیم سریع به خواستههایمان برسیم.
اما از سوی دیگر، طرف مقابل هیچ عجلهای نداشتند و به نوعی بین خواستههای ما و اقدامات طرف مقابل نابرابری وجود داشت و بعد از اینکه رئیسجمهور آمریکا از برجام خارج شد کلاً این فرآیند متوقف شد. اگر ترامپ از برجام بیرون نمیرفت با توجه به عناصر پیشبینی شده، میشد کارهایی انجام داد که حالا دیگر گذشته، من همیشه این دیدگاه را در مورد برجام داشتم و همان زمان در سال ۹۴ هم عنوان کرده بودم.
* بعد از اینکه ترامپ در سال ۹۷ از برجام خارج شد، هم اطرافیان دولت و هم گروههای سیاسی دلیل خروج آمریکا از برجام را موشک پراکنیهای بعد از برجام عنوان کردند یا اینکه رونمایی از شهرهای موشکی یا پروژه موشک عماد که بعد از برجام اجرایی و عملیاتی شد، دیدگاه شما در خصوص این ادعا چیست؟ این ادعا چقدر درست است؟
وقتی که ما برجام را پذیرفتیم و قطعنامه ۲۲۳۱ صادر شد، یک ذهنیتی در داخل و بیرون از کشور به وجود آمد که از این لحظه به بعد دیگر تولید و تست موشکی در کشور متوقف خواهد شد، یعنی هم در داخل و هم خارج این را گفتند. داخلیها گفتند برجام محدودیتهایی را برای ما ایجاد میکند پس نباید بشود، بیرونیها هم گفتند برجام این اثر بازدارندگی را دارد.
تست موشک عماد، یک هفته پس از اجرای برجام، برای تثبیت برجام بود و به هیچ عنوان نقض روح برجام هم نبود اولین تست موشکی را من هفته بعد از برجام با موشک عماد انجام دادم و رسماً هم اعلام کردیم که برد آن دو هزار کیلومتر است و هیچکس در دنیا نگفت که این نقض برجام است، همه گفتند که حق ایران است. ما تست موشک را برای تثبیت برجام انجام دادیم نه برای اینکه برجام را زیر سوال ببریم. در قطعنامه ۲۲۳۱ یک بندی آمده است و ضمن خود برجام مطالبی هست که اقدامات ما نقض برجام نیست. ما خواستیم اثبات کنیم و اثبات شد.
* تست موشک عماد نقض روح برجام هم نبود؟
به هیچ عنوان نقض روح برجام نبود
*تست موشک عماد کاملاً با نظر شورای عالی امنیت ملی بود؟ کسی مخالفت نکرد؟
خیر، مطلقاً کسی مخالف نبود.
*پس چرا آقای روحانی به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی در انتخابات سال ۹۶ انتقادات صریحی به شهر موشکی و شعاری که روی موشک نوشته شده بود، داشتند و گفتند اینها برای ضربه به برجام بود؟
هرکسی میتواند هر تحلیلی داشته باشد، اینها مسائلی است که در فضای تبلیغاتی و بزن بکوب مطرح میشود. در فضای انتخاباتی شخص برای جلب رأی مردم حرف میزند و به این کارها کاری ندارد.
*در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید که دولت مخالف رزمایشهای موشکی نبود و رئیسجمهور با رسانهای شدن آن مشکل داشت؟
همینطور است، من کار خودم را انجام دادم. باید بگویم هیچ مانعی در مسیر تولید و تست محصولات موشکی ما وجود ندارد، هر زمانی که احساس کردیم باید برای تثبیت فناوریهای خودمان یک موشکی را تست کنیم، این کار را انجام دادیم.
* مسألهای که اخیراً با آن روبرو بودیم اقدامات خرابکارانه رژیم صهیونیستی در نطنز و ترور آقای فخریزاده و یکسری اقدامات دیگر در ایران بود، برخی معتقدند عدم پاسخ ایران به اینگونه اقدامات باعث گستاخ شدن اسرائیل شده و میگویند سیاست اتخاذ شده و مصلحت اندیشی باعث بروز این اتفاقات شده است، نظر شما در این خصوص چیست؟
هر موضوع یا پدیدهای را میشود به گونهای تحلیل سیاسی کرد، اینکه چقدر با اطلاعات و واقعیت انطباق دارد مهم است. ما نسبت به یک موضوع واقعی صحبت میکنیم و تحلیل ارائه نمیکنیم که چه اتفاقی میتواند بیفتد، این اتفاق افتاده است.
این را به طور یقین بدانید اسرائیل، عربستان و آمریکا همواره به دنبال ضربه زدن به ما هستند. ما اگر بگوییم اینطور نیست یا باید به خودمان شک کنیم یا به آنها. آنها اگر بتوانند نفوذ کنند، میکنند، اگر بتواند تحریم کنند، میکنند و اگر بتوانند بزنند، میزنند، هر کار بتوانند میکنند. چیزی که ما باید درک کنیم این است که وارد میدان بازی که دیگران میسازند نشویم. گفتیم پاسخ ما هوشمندانه خواهد بود یعنی زمان، مکان و نوعش را ما انتخاب میکنیم. اسرائیلیها دنبال این هستند که آستانه تنش را در منطقه بالا ببرند و یک جنگی را مجدداً در منطقه برپا کنند اما ما این اجازه را به آنان نخواهیم داد و قطعاً نمیدهیم. اینطور نیست که ما ضربه را دریافت میکنیم و زیر سیبیلی رد میکنیم، خیر اینطور نیست، ما به موقع ضربه را خواهیم زد.
*موضوعی که در فضای مجازی خیلی شنیده شده و عدهای سعی کردند آن را مورد تمسخر قرار دهند، انتقام سخت یا پاسخ قاطع دادن است، سوال اینجاست پس انتقام سخت چه شد؟
این یک نوع تحمیل است و نوعی انفعال ایجاد میکند. ما به مسئولین و به نظاممان اعتماد داریم، وقتی رهبری یک چنین مسأله ای را عنوان میکنند به این معناست که امری تخلف ناپذیر است اما اگر کسی بخواهد هر نوع روشی یا هر نوع پاسخی را تحمیل کند که ما بخاطر اینکه گفتیم پاسخ سخت میدهیم دیدید این کار را کردیم، این اتفاق در کشور نمیافتد و دیگران میخواهند این اتفاق را رقم بزنند، به عبارتی این هم یک میدان بازی است که دیگران میخواهند تعریف کنند تا ما را وارد بازی خود کنند و ما این کار را نخواهیم کرد.
*با توجه به اینکه شما سالها در عرصه نظامی فعالیت کردید با اعلام کاندیداتوری از طرف شما خیلیها گفتند نظامیها میخواهند بیایند و دولت را در دست بگیرند و انتقادات زیادی شد، نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا این سابقه نظامی با اینکه بخواهید به عرصه دیگری وارد شوید منافاتی دارد؟
این سوال دیگر کهنه شده است.
دوگانه سرهنگ-حقوقدان یک شلیک مؤثری بود که آقای روحانی در انتخابات ۹۲ به آقای قالیباف کرد اما ریشه نظامیهراسی این دوگانه نیست
*آیا این موضوع به خاطر نظامی هراسی است که از سال ۹۲ با آن دوگانه سرهنگ و حقوقدان شروع شد؟
خیر، ریشه در آن موضوع ندارد. آن یک شلیک مؤثری بود که آقای روحانی به آقای قالیباف کرد ولی جامعه با این موضوع کاری نداشت.
* برخی این طور مطرح میکنند که نظامیها به حقوق شهروندی اعتقاد ندارند، به آزادیهای سیاسی اعتقاد ندارند، به جامعه مدنی اعتقاد ندارند، از این جهت مناسب اداره جامعه نیستند.
یک نگرانی وجود دارد و آن این است که ممکن است روزی نظامیها بخواهند اداره کشور را به عهده بگیرند و کودتا کنند که این امکان ندارد. در کشور ما هرگز این اتفاق نمیافتد و از این بابت نباید نگران بود. خب یک بار هم نظامیها حکومت را به دست بگیرند، مگر چه اشکالی دارد. بپذیرید که در جمهوری اسلامی ایران هیچ سپاهی از اول نظامی نبوده است.
من دانشجو و مبارز قبل از انقلاب بودم، دانشگاه تهران و در دانشکده فنی تحصیل میکردم و به میدان مبارزات رفتم و بعد از پیروزی انقلاب گفتیم دوره تثبیت نظام خیلی مهمتر از دوره مبارزات برای براندازی نظام قبلی است، ما رفتیم مسئولیت تثبیت نظام را به عهده گرفتیم و من قرار نبوده همیشه پاگون بیندازم و درجه بگذارم در حالی که همیشه در این لباس با همان نیت اولیه ماندم.
سپاهیها همیشه هم سیاسی بودند، هم نظامی، هم امنیتی، هم فرهنگی، هم اجتماعی و هم اقتصادی چون همیشه سپاه این کارکرد را داشته، حالا چه اشکال دارد که فردی بخواهد وارد حوزه اداره کشور شود.
اینکه روزی نظامیها بخواهند اداره کشور را به عهده بگیرند و در ایران کودتا کنند، اصلاً ممکن نیست و هرگز این اتفاق نمیافتد یک وقت میگوئیم سپاه یا ارتش یا نیروهای مسلح اراده کردند که فلانی را رئیسجمهور بکنند، خب چنین چیزی اتفاق نمیافتد و یک وقت میگوئیم یک نفر سپاهی با همه ظرفیتهای سپاه، نیروهای مسلح و بسیج میخواهد رئیسجمهور بشود و این هم ممکن نیست اما حالا یک سپاهی آمده خودش را در معرض انتخاب مردم قرار داده است، باید شورای نگهبان بررسی کند، تأیید صلاحیت کند، بیاید مبارزه کند و رأی آورد. هیچ زور و اجباری در کار نیست.
این آقایان در تاریخ بررسی کنند که چه کسانی نقطه آغاز تحولات اساسی در کشورهای توسعه یافته و پیشرفته بودند. امیر المومنین (ع) یک نظامی بودند که اسدالله هم لقبشان بودند. امام حسین (ع) سیاسی، نظامی و فرمانده جنگ و امام مسلمین بودند. این حرفها یک نوع القای شبهه و یک نوع هراسافکنی است، نوعی سست کردن مبانی فکری و اعتقادی است که من نمیپسندم.
* به نظر شما در این سالها دستگاه سیاست خارجی و سیاست دولت در حوزه روابط بینالملل، ترمز اقتدار نظامی ما نشده است؟
خیر، اما تحریمها شده است. تحریمها ممکن است محدودیتهایی در حوزه دفاعی و صنایع نظامی برای ما به وجود آورده باشد ولی از سویی هر زمان که ما را تحریم کردند سعی کردیم خودمان بسازیم، در واقع تحریمها فقط کمی هزینه و تأخیر زمانی برای ما ایجاد کرده ولی اینکه سیاست خارجی ما منجر به کاهش توان دفاعی ما شده باشد، موضوعیت ندارد.
*منظور از اقتدار نظامی به معنای اقدامات متقابل در مقابل اقدامات دشمن است.
هیچ ربطی به دولت و وزارت خارجه ندارد.
خب یک بار هم نظامیها حکومت را به دست بگیرند، مگر چه اشکالی دارد؟ بپذیرید که در جمهوری اسلامی ایران هیچ سپاهی از اول نظامی نبوده است
پس در اختیار چهکسی است؟
شورای عالی امنیت ملی بررسی میکند، شرایط را در نظر میگیرد، تقدیم حضرت آقا میکند، ایشان تصمیم میگیرند و اقدام میکنند. کلیت مملکت از یک منظر صاحب دارد و از یک منظر اجرائیاتش بی صاحب شده است.
*اولویت اول شما در سیاست خارجه چیست؟
بنده سعی میکنم در همه زمینهها حرف نزنم و بیشتر کار کنم.