ما دهه شصتیها تنها با دو کانال تلویزیونی خیلی اعصاب آرام و دلی مطمئن داشتیم . افاده کم بود. تکلف نبود. همین برنامه ها مثل قورباغه سبز و سمندون و کارتونهای مهاجران و آنِت و حنا دختری در مزرعه و ..... دنیای ما بچه ها بود. تو کوچه وسطی و هفت سنگ. بچه دزدی و تجاوز و ... این خبرهای هولناک نبود بین مردم. مردم چشماشون آلوده برنامه های کثیف نبود که این اتفاقات بیفته. والدین به همسایه ها به چشم اقوام نگاه میکردن . اکثرا بعد مدرسه بچه ها می یومدن تو کوچه فوتبال و وسطی بازی. خوب بود با تمام سختیها به از امروز و استرسهای مداوم امروز بود.
اولا متولدین سالهای شصت، دهه هفتادی هستن چون سعدی شاعر قرن هفتم است و سال اول هجری سال اول است نه صفرم!
ثانیا این فیلم سال ۶۳ و ۶۴ پخش می شد متولدین سالهای شصت کجا بودند؟ ما متولدین سالهای ۵۰ این فیلم رو می دیدیم.
یه اشتباه کوچیک تایپی داشتی بنظرم! دهه هفتادی نیستن دهه هفتی هستن. دهه هفتاد یعنی سالهای 1370 تا پایان 1379، دهه هفت (از قرن 13 شمسی) یعنی از سال 1360 تا پایان 1369.
من عاشق این برنامه بودم، خیلی باحال بود. ماجراهاش جذاب بود و بامزگی های شخصیتاش هم به هزار تا کمدی های این روزا می ارزید. اصلا مگه چیزی که بیژن بیرنگ و مسعود رسام می ساختند بد میشد؟؟؟
بیچاره ما اوایل دهه شصتیها تفریحمون تیله بازی هل بازی لاستیک دوچرخه روندن و دیدن اجر خالی کردن کامیون و ملخ گرفتن بود یا فرار به پناهگاه یا عادت کردن به قطعی برقها مخصوصا زمانیکه کارتن نشون میداد یاد گرفته بودیم به تموم شدن کپسولهای گاز و کج کردنشون تا بیشتر کار کنند چون غذا روی اجاق بود بخاری نفتی و تموم شدن نفتش نصف شب و نوبت پر کردن بخاری صفهای فوق طولانی نان و شاطرهایی که کم مونده بود با چوب مردم رو بزنند برنامه ها 12 شب تموم میشد تا صبح و بعد از ظهرها هم چند ساعت برنامه نبود دو کانال بیشتر نداشتیم با کیفیت افتضاح تصاویر ارسالی که مدام خط میفتاد روی تلویزیون انتن تنظیم کردن مکافات بود تلویزوینهای کوچک 14 اینچ و رنگیها هم گرافیکشون بهم میریختن و ده ها پیچ تنظیم داشتند پیکان هم خودروی نسبتا لاکچری محسوب میشد
خیلی زیبا بود خیلی قصه جذاب و بازی جذاب و دوبله ( صداگذاری ) جذابی داشت هنوز هم با این مجموعه اگه پخش بشه حال میکنیم و به یاد اون زمانها اشک شوق میریزیم
کی دهه شصتی ها ار اینا می ترسیدن؟؟
بیشتر از معلمای خشن، خشک و سختگیر،سنگدل، بد رفتار و بداخلاق! بد دهن! دست بزن و تنبیه محور! اون زمان وحشت داشتن که مدرسه رو اردوگاه اشرف کرده بودن و کودکان و نوجوانان فقیر رو اسیر می کردن و بچه پولدارها رو تکریم می کردن و گاهی از نفرت زیاد با خط کش و کتاب هم توی سر شاگرد زرنگ کلاس و هم تنبلش می کوفتند بدون این که خلافی کرده باشند اگه اعتراضی به ناحقی می شد می گفتن تا امام زمان بیاد تر و خشک با هم می سوزن!
دهه شصتی ها از موشک های صدام که از بالای سرشون رد می شد و از نمایشگاه های تصاویر اجساد شهدا و کشته شده های حمله های هوایی قبل دفن گرفته شده بود دچار کابوس و افسردگی می شدن نه دو تا عروسک مسخره خنده دار! دروغ نگو