به گزارش مشرق ، ویژهنامه «تحزب» هفتهنامه «شما» -ارگان حزب موتلفه اسلامی- با محمدرضا باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین گفتوگویی داشته است که گزیده سخنان وی از این قرار است:
· آدمهایی که در کشور انتخاب میشوند، آدمهای محدودی هستند. سی سال از انقلابمان گذشته و در کشورمان تا به حال چهار پنج رئیسجمهور داشتیم. مردم که نمیتوانند یکییکی رئیسجمهورها را امتحان کنند. یک نسل اگر بخواهد بر اساس آزمون و خطا جلو برود، در دوره عمر سرحالش، 5 تا رئیسجمهور میتواند انتخاب کند. از کجا معلوم است که این 5 تا رئیسجمهور مطلوبترین، مدیرترین، صالحترین یا لایقترین آدمها باشند؟ ممکن است کسی رئیسجمهور بشود و آدم محبوبی باشد، اما این محبوبیت هم کفایت از صلاحیت و بقیه ویژگیها نمیکند.
· بعضیها تحلیل تئوریک میکنند که نظام حزبی با نظام ولایی سازگاری ندارد. من این را قبول ندارم و فکر میکنم مسئولیتها و اختیارات ولایتفقیه کاملاً مشخص است و ذیل آن نحلههای مختلف فکری و مدیریتی و... میتوانند کار کنند و هیچ مغایرتی هم با هم ندارند.
· متأسفانه در جامعه اسلامی مهندسین تعادلی را که باید بین کارهای صنفی و سیاسی ایجاد کنیم، نتوانستهایم ایجاد کنیم. هدف از تشکیل این جامعه، صنفیـسیاسی بود، ولی الان بیشتر سیاسی هستیم. این تشکل، بیشتر یک تشکل نخبهگراست تا یک تشکل تودهای و مردمی. اگر بخواهیم همه اعضایمان را در سطح کشور در نظر بگیریم، شاید فقط 2000 عضو داشته باشیم، درحالی که شاید در کشور 200 هزار مهندس داریم، یعنی اصلاً مدعی نیستیم که توانستهایم همه مهندسین حزباللهی متدین را جذب کنیم. اما از آن طرف تأثیری که تشکل ما در روند کار حکومتی دارد، نسبت به بقیه تشکلها و احزاب شناختهشده، تأثیر بالایی است و میتوانم بگویم که در همه دولتها، -منهای دولت اصلاحات که آن هم نه اینکه هیچ نیرویی نداشتیم...- از اعضای شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین، نیرو داشتیم.
· در مجلس نماینده و نمایندهتر نداریم، همه نمایندهها نمایندهاند، اما بعضی نمایندهها حوزه نفوذشان بیشتر هست. معمولاً اعضای جامعه اسلامی مهندسین در مجالس، حضور خوب و مؤثری داشتند. الان هم در مجلس هشتم تقریباً یک حوزه جامعه اسلامی مهندسین داریم که حدود 35 تا 40 عضو دارد که عدهای از آنها رؤسای کمیسیونها هستند، بنابراین جامعه اسلامی مهندسین یک تشکیلات صنفی فراگیر نیست، نمیخواهم بگویم که اگر فراگیر باشد بد است. ما نتوانستیم این کار را بکنیم.
· در حال حاضر اگر یک حزب بخواهد در مراکز استانها یک دفتر و روزنامه و کنگره و حداقلهای حزب را داشته باشد، شاید هزینههایش به سالی یک میلیارد تومان برسد.
· {جامعه اسلامی مهندسین در چه سالی تأسیس شد؟}ما دو سالی پشت در وزارت کشور ماندیم. آقای عبدالله نوری وزیر کشور بود و دو سالی در نوبت بودیم، فکر میکنم سال 69 یا 68 بود. اعضای مؤسس آقای مهندس نبوی، آقای دکتر غفوریفرد، آقای بهفر، آقای امیری و بنده بودیم. سه نفرمان یعنی آقایان نبوی و دکتر غفوری و بنده که قطعاً عضو حزب جمهوری اسلامی بودیم. آقای بهفر و اینها هم بودند، ولی عضو شورای مرکزی حزب جمهوری نبودند و ردههای پایینتر بودند.
· میخواستیم جامعه اسلامی مهندسین، را تبدیل به حزبی فراگیر کنیم و یکمقدار جلو رفتیم. اما متأسفانه خورد به جریان فتنه و... و در فضاهای تند و تیز و ملتهب هم مصلحت این است که حزبی تشکیل نشود. حتی در فضاهای تند انتخاباتی هم حزبی که میخواهد بماند و کار طولانی بکند، مصلحت این است که تشکیل نشود. البته در زمان انتخابات ممکن است بسیاری از احزاب را داشته باشیم که بیایند یک هفتهای و یک ماهه شکل بگیرند و کار انتخاباتی بکنند و بروند، ولی اگر حزبی بخواهد بماند، در فضاهای تند و تیز و رادیکالی و فضاهای انتخاباتی سنگین، مصلحت است که شکل نگیرد، به همین دلیل فعالیت ما هم در خواب زمستانی رفت. هنوز هم مترصد هستیم که اگر موقعیتی پیش بیاید این کار را بکنیم.
· {دلیل اعلام انحلال حزب جمهوری اسلامی از سوی امام} اختلاف بین بچه حزباللهیها از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شروع شد. در دو سال اول که لیبرالها و منافقین و دیگران بودند، این طرف خط امام بود و در مقابل آن هم بسیاری از جریانات دیگر مثل چپیها و لیبرالها و منافقین و نهضت آزادی و جبهه ملیها... بودند. در آن مقطع خط امامیها با هم کار میکردند و مشکل نداشتند. بعد از جریانات دو سال اول انقلاب و حوادث هفت تیر و هشت شهریور و عزل رئیسجمهور و استعفای دولت موقت و... اختلافات نیروهای خط امام شروع شد و کلید اولش هم بحث اقتصادی بود. ریشه این اختلافات بحث اقتصادی بود و به همین دلیل هم از همان قدیم مسمّی شدند به چپ و راست. چپها طرفدار اقتصادی دولتی بودند و راستها طرفدار اقتصاد آزاد و بازار. این اختلاف به صورت جدی از درون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شروع شد. بله، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دو گروه شدند. حضرت آیتالله راستی نماینده حضرت امام در سازمان مجاهدین انقلاب بودند و اختلاف پیش آمد و یک طیف هم طیف بهزاد نبوی و سلامتی شدند... یک عده هم تیپهای توکلی و فدایی و... بودند. اینها قبل از انقلاب با هم کار میکردند. اختلافاتشان هم از این سنخ بود که مثلاً عدهای میگفتند حضرت آیتالله راستی که نماینده امام است، حق وتو دارد یا ندارد؟ یکی میگفت ایشان یک عضو است مثل بقیه اعضا میتواند رأی بدهد، میتواند ندهد. یک عده میگفتند حرف آخر را باید نماینده امام بزند. اختلافات از اینجا شروع شد و اینها دو شاخه و از هم جدا شدند.سازمان مجاهدین انقلاب اسلامیای که باقی ماند و به فعالیت ادامه داد، طیف چپ بود و طیف راست آن تقریباً تحت عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فعالیت نمیکردند، اما با هم ارتباط داشتند و هنوز هم دارند. ارتباط تشکیلاتی نیست، ولی مواضع مشترک دارند و در سپاه و مجلس و دولت هم هستند.
· این اختلاف سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کشیده شد به دولت. دولت مهندس موسوی و بهزاد نبوی هم مشاور ایشان بود و یک عده دیگر کشیدند یک طرف و انجمن اسلامی دولت تشکیل شد و آقای پرورش و آقای عسگراولادی و آقای ناطقنوری و آقای دکتر غفوریفرد اسم خودشان را گذاشتند انجمن اسلامی دولت. اختلافاتی هم بین رئیسجمهور و نخستوزیر بود. این اختلافات از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شروع شد و رفت به دولت و از دولت آمد داخل حزب. در حزب هم به سه قبیله شدند. یک قبیله چپیها بودند، یک قبیله راستیها و یک قبیله هم قبیله میانه و آدمهایی از قبیل میرمحمدی و شمسایی، محمدهاشم رهبری و حتی مسیح مهاجری بودند.البته علت تامّه تعطیلی فعالیت حزب این نبود. اشکالات دیگری هم پیش میآمد. همین رابطهها تعریف نشده بودند. مثلاً ائمه جمعه میآمدند و از رفتارهای بعضی از بچههای حزب در سراسر کشور شکایت میکردند و چیزهای دیگر مجموعه مسائلی را تشکیل داد و خود حضرت آیتالله خامنهای «حفظهالله» و آقای هاشمی به امام پیشنهاد دادند و امام هم پذیرفتند که فعلاً فعالیتهای حزب متوقف شود، ولی عملاً حزب تعطیل شد.
· هر از چند گاهی عدهای خیز گرفتند که حزب جمهوری اسلامی را احیا کنند، اما به دلیل اینکه از همه طیفها در آخرین شورای مرکزی حزب بودند، معلوم نبود که کدام طیف باید احیا شود و دو باره دعواها و اختلافات بالا میگرفت، به همین دلیل این موضوع عملی نشد.
· آدمهایی که در کشور انتخاب میشوند، آدمهای محدودی هستند. سی سال از انقلابمان گذشته و در کشورمان تا به حال چهار پنج رئیسجمهور داشتیم. مردم که نمیتوانند یکییکی رئیسجمهورها را امتحان کنند. یک نسل اگر بخواهد بر اساس آزمون و خطا جلو برود، در دوره عمر سرحالش، 5 تا رئیسجمهور میتواند انتخاب کند. از کجا معلوم است که این 5 تا رئیسجمهور مطلوبترین، مدیرترین، صالحترین یا لایقترین آدمها باشند؟ ممکن است کسی رئیسجمهور بشود و آدم محبوبی باشد، اما این محبوبیت هم کفایت از صلاحیت و بقیه ویژگیها نمیکند.
· بعضیها تحلیل تئوریک میکنند که نظام حزبی با نظام ولایی سازگاری ندارد. من این را قبول ندارم و فکر میکنم مسئولیتها و اختیارات ولایتفقیه کاملاً مشخص است و ذیل آن نحلههای مختلف فکری و مدیریتی و... میتوانند کار کنند و هیچ مغایرتی هم با هم ندارند.
· متأسفانه در جامعه اسلامی مهندسین تعادلی را که باید بین کارهای صنفی و سیاسی ایجاد کنیم، نتوانستهایم ایجاد کنیم. هدف از تشکیل این جامعه، صنفیـسیاسی بود، ولی الان بیشتر سیاسی هستیم. این تشکل، بیشتر یک تشکل نخبهگراست تا یک تشکل تودهای و مردمی. اگر بخواهیم همه اعضایمان را در سطح کشور در نظر بگیریم، شاید فقط 2000 عضو داشته باشیم، درحالی که شاید در کشور 200 هزار مهندس داریم، یعنی اصلاً مدعی نیستیم که توانستهایم همه مهندسین حزباللهی متدین را جذب کنیم. اما از آن طرف تأثیری که تشکل ما در روند کار حکومتی دارد، نسبت به بقیه تشکلها و احزاب شناختهشده، تأثیر بالایی است و میتوانم بگویم که در همه دولتها، -منهای دولت اصلاحات که آن هم نه اینکه هیچ نیرویی نداشتیم...- از اعضای شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین، نیرو داشتیم.
· در مجلس نماینده و نمایندهتر نداریم، همه نمایندهها نمایندهاند، اما بعضی نمایندهها حوزه نفوذشان بیشتر هست. معمولاً اعضای جامعه اسلامی مهندسین در مجالس، حضور خوب و مؤثری داشتند. الان هم در مجلس هشتم تقریباً یک حوزه جامعه اسلامی مهندسین داریم که حدود 35 تا 40 عضو دارد که عدهای از آنها رؤسای کمیسیونها هستند، بنابراین جامعه اسلامی مهندسین یک تشکیلات صنفی فراگیر نیست، نمیخواهم بگویم که اگر فراگیر باشد بد است. ما نتوانستیم این کار را بکنیم.
· در حال حاضر اگر یک حزب بخواهد در مراکز استانها یک دفتر و روزنامه و کنگره و حداقلهای حزب را داشته باشد، شاید هزینههایش به سالی یک میلیارد تومان برسد.
· {جامعه اسلامی مهندسین در چه سالی تأسیس شد؟}ما دو سالی پشت در وزارت کشور ماندیم. آقای عبدالله نوری وزیر کشور بود و دو سالی در نوبت بودیم، فکر میکنم سال 69 یا 68 بود. اعضای مؤسس آقای مهندس نبوی، آقای دکتر غفوریفرد، آقای بهفر، آقای امیری و بنده بودیم. سه نفرمان یعنی آقایان نبوی و دکتر غفوری و بنده که قطعاً عضو حزب جمهوری اسلامی بودیم. آقای بهفر و اینها هم بودند، ولی عضو شورای مرکزی حزب جمهوری نبودند و ردههای پایینتر بودند.
· میخواستیم جامعه اسلامی مهندسین، را تبدیل به حزبی فراگیر کنیم و یکمقدار جلو رفتیم. اما متأسفانه خورد به جریان فتنه و... و در فضاهای تند و تیز و ملتهب هم مصلحت این است که حزبی تشکیل نشود. حتی در فضاهای تند انتخاباتی هم حزبی که میخواهد بماند و کار طولانی بکند، مصلحت این است که تشکیل نشود. البته در زمان انتخابات ممکن است بسیاری از احزاب را داشته باشیم که بیایند یک هفتهای و یک ماهه شکل بگیرند و کار انتخاباتی بکنند و بروند، ولی اگر حزبی بخواهد بماند، در فضاهای تند و تیز و رادیکالی و فضاهای انتخاباتی سنگین، مصلحت است که شکل نگیرد، به همین دلیل فعالیت ما هم در خواب زمستانی رفت. هنوز هم مترصد هستیم که اگر موقعیتی پیش بیاید این کار را بکنیم.
· {دلیل اعلام انحلال حزب جمهوری اسلامی از سوی امام} اختلاف بین بچه حزباللهیها از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شروع شد. در دو سال اول که لیبرالها و منافقین و دیگران بودند، این طرف خط امام بود و در مقابل آن هم بسیاری از جریانات دیگر مثل چپیها و لیبرالها و منافقین و نهضت آزادی و جبهه ملیها... بودند. در آن مقطع خط امامیها با هم کار میکردند و مشکل نداشتند. بعد از جریانات دو سال اول انقلاب و حوادث هفت تیر و هشت شهریور و عزل رئیسجمهور و استعفای دولت موقت و... اختلافات نیروهای خط امام شروع شد و کلید اولش هم بحث اقتصادی بود. ریشه این اختلافات بحث اقتصادی بود و به همین دلیل هم از همان قدیم مسمّی شدند به چپ و راست. چپها طرفدار اقتصادی دولتی بودند و راستها طرفدار اقتصاد آزاد و بازار. این اختلاف به صورت جدی از درون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شروع شد. بله، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دو گروه شدند. حضرت آیتالله راستی نماینده حضرت امام در سازمان مجاهدین انقلاب بودند و اختلاف پیش آمد و یک طیف هم طیف بهزاد نبوی و سلامتی شدند... یک عده هم تیپهای توکلی و فدایی و... بودند. اینها قبل از انقلاب با هم کار میکردند. اختلافاتشان هم از این سنخ بود که مثلاً عدهای میگفتند حضرت آیتالله راستی که نماینده امام است، حق وتو دارد یا ندارد؟ یکی میگفت ایشان یک عضو است مثل بقیه اعضا میتواند رأی بدهد، میتواند ندهد. یک عده میگفتند حرف آخر را باید نماینده امام بزند. اختلافات از اینجا شروع شد و اینها دو شاخه و از هم جدا شدند.سازمان مجاهدین انقلاب اسلامیای که باقی ماند و به فعالیت ادامه داد، طیف چپ بود و طیف راست آن تقریباً تحت عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فعالیت نمیکردند، اما با هم ارتباط داشتند و هنوز هم دارند. ارتباط تشکیلاتی نیست، ولی مواضع مشترک دارند و در سپاه و مجلس و دولت هم هستند.
· این اختلاف سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کشیده شد به دولت. دولت مهندس موسوی و بهزاد نبوی هم مشاور ایشان بود و یک عده دیگر کشیدند یک طرف و انجمن اسلامی دولت تشکیل شد و آقای پرورش و آقای عسگراولادی و آقای ناطقنوری و آقای دکتر غفوریفرد اسم خودشان را گذاشتند انجمن اسلامی دولت. اختلافاتی هم بین رئیسجمهور و نخستوزیر بود. این اختلافات از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شروع شد و رفت به دولت و از دولت آمد داخل حزب. در حزب هم به سه قبیله شدند. یک قبیله چپیها بودند، یک قبیله راستیها و یک قبیله هم قبیله میانه و آدمهایی از قبیل میرمحمدی و شمسایی، محمدهاشم رهبری و حتی مسیح مهاجری بودند.البته علت تامّه تعطیلی فعالیت حزب این نبود. اشکالات دیگری هم پیش میآمد. همین رابطهها تعریف نشده بودند. مثلاً ائمه جمعه میآمدند و از رفتارهای بعضی از بچههای حزب در سراسر کشور شکایت میکردند و چیزهای دیگر مجموعه مسائلی را تشکیل داد و خود حضرت آیتالله خامنهای «حفظهالله» و آقای هاشمی به امام پیشنهاد دادند و امام هم پذیرفتند که فعلاً فعالیتهای حزب متوقف شود، ولی عملاً حزب تعطیل شد.
· هر از چند گاهی عدهای خیز گرفتند که حزب جمهوری اسلامی را احیا کنند، اما به دلیل اینکه از همه طیفها در آخرین شورای مرکزی حزب بودند، معلوم نبود که کدام طیف باید احیا شود و دو باره دعواها و اختلافات بالا میگرفت، به همین دلیل این موضوع عملی نشد.