به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، مهرداد عزيزاللهي در مهرماه سال 1346 در شهر اصفهان متولد شد. مهرداد در عمليات کربلاي 4 به شهادت رسيد و در آن سال هاي آتش و خون ، نامش در کنار هزاران شهيد و همرزم ديگرش ، بر جريده روزگار ثبت شد اما در ميان خاکيان همچنان گمنام بود تا آن که با پخش مصاحبه اي از وي در سال هاي پس از دفاع مقدس ، نامش بر سر زبان ها افتاد. مصاحبه او که در سال هاي جهاد و مقاومت ، يک مصاحبه معمولي به نظر مي آمد ، در سال هاي عافيت و سرخوشي ، نظرهاي بسياري را به خود جلب نمود. در سال هايي که جوانان 14 ساله به فکر پول توجيبي و پيتزا و استخر و آب ميوه شان بودند و حتي نمي دانستند صدام را با «ص» مي نويسند يا با «س» ، سخنان بليغ و پخته مهرداد عزيزاللهي ، چون رويايي حيرت انگيز به نظر مي آمد و شيريني عجيبي را در کام بچه مسلمان ها مي ريخت.
گروه جهاد و مقاومت مشرق ، به ياد آن شهيد عزيز و تمامي بسيجيان کوچک سال حضرت روح الله ، فيلم و متن کامل مصاحبه آن شهيد عزيز را منتشر مي نمايد. 
گفتني است که  خانواده عزيزاللهي 6پسر داشته که 4 نفر از آنها در ايام جنگ تحميلي در جبهه‌ها حاضر بوده‌اند و علاوه بر مهرداد ، برادرش مسعود نيز شربت شهادت نوشيده است. برادر ديگر ، محمد عزيزاللهي نيزجانباز شيميايي بوده و يکي از برادران هم به شرف آزادگي نائل شده است.

متن مصاحبه با شهيد مهردادعزيزاللهي بسيجي 14 ساله

بسم الله الرحمن الرحيم
*مهرداد عزيزاللهي: رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقده من لساني يفقهوا قولي
با سلام به امام زمان (عجل الله تعالي الشريف)ونائب بر حقش اون قلب تپنده مستضعفان جهان امام خميني وشهداي راه حق وحقيقت ومجروحين ومعلولين
من مهرداد عزيز الهي اعزامي از اصفهان هستم که 14 سالمه وانگيزه اي که باعث شد به جبهه بيايم واقعا اون برادراني که قبلا جبهه بودند ومي آمدند وبراي ما تعريف ميکردند که جبهه چه خاصيت هاي خوبي دارد که مثلا هرکس بره ساخته ميشه از هر لحاظ وديگه آن ناخالصي هاش و اون گناهاش ديگه در آنجا در جبهه معصيت ديگه نميشه من به جبهه آمدم تا شايد بتوانم در راه خدا کمک کنم و گناهانمان پاک شود .
*سوال :شما بگوئيدچند وقت جبهه هستيد ؟
*مهرداد عزيز الهي :الان در حدود هشت ونه ماه است که در جبهه بوديم که سه ماهش در کردستان بوديم .
*سوال :در کردستان چه کار ميکرديد؟
*مهرداد عزيز الهي  :در کردستان جنبه تبليغاتي بود که ما کار ميکرديم
*سوال :الان که توگروه تخريب هستي بگو چه کارها کرده ايد تو اين مدت هشت ماه؟
*مهرداد عزيز الهي  :تو اين مدت البته ما هيچ کاري نکرديم هر کاري که ميشد هرکاري که ميشد اون کار را خدا ميکرد ما فقط وسيله بوديم وهمين حالا که ما داشتيم با موتور از خط ميامديم يک خمپاره تقريبا5متري ما خورد قشنگ 5متري ما که موجش ما را تکان دادولي ما يک ترکش هم نخورديم وما فقط وسيله ايم در اين جبهه هاخودمان هيچ کاري،ضعيفيم در مقابل اين قدرت ها واينها فقط خداست که ما را ياري ميکند .
*سوال :بگوئيد که مينهارا که عراق در محورهاي مختلف ميکاره تا به حال خنثي کرديد وايا مين کاشتيد براي محور خودمان؟
مهرداد عزيز الهي: خنثي بله کرديم يک مقدار مين ما در عمليات بيت المقدس بود که براي برادران همان فتح خرمشهر مرحه اول ودوم وسوم بيت المقدس بود که ما معبر باز کرديم واون عمليات رمضان بود که باز معبر باز کرديم تو تيپ نجف اشرف بوديم که واقعا موج احساس زيادي بر ما شد وهمين عمليات که البته من معبرش را باز نکردم تو گردان بودم.
*سوال :بگو که پدر ومادرت وقتي که ميخواستي بيائي جبهه راضي بودند ازشان اجازه گرفتي يا نه؟
مهرداد عزيز الهي :پدر ومادر من اتفاقا اونا زمينه که آمدن به جبهه را خودشان برايم درست کردند وواقعا ازآنها تشکر ميکنم که اجازه دادند بيام جبهه وبه بقيه پدر ومادران ميگم که اين قدر احساساتي نباشند وابسته نباشن که فرزندانشان بيان جبهه وواقعا اين جبهه ها الان بياند جبهه ها، بياند بگذارند فرزندانشان بيان خودشان بيان ساخته بشن در اين جبهه ها به نظر من هر کس حداقل بايد يک هفته را بياد واين جبهه هارا حتي به صورت تماشا نگاه کند.
*سوال :تا به حال رفتي براي خودمان مين گذاري کني؟
*مهرداد عزيز الهي  : بله رفتيم اما از نظر امنيتي درست نيست بگوئيم.