به گزارش مشرق، قهرمانان رشته های جانبازان و معلولان داستانهای جالبی از زندگی خود دارند که وقتی پای صحبتهای آنها مینشینید، باور کردنشان شاید برایتان سخت باشد؛ از سختیهای زندگی روزمره تا رسیدن به مدالها و سکوهای جهانی و پارالمپیک. استعدادهای زیادی در ایران عزیزمان نهفته که اگر شناسایی شوند، میتوانند دریایی از موفقیتها و مدالها برای کشورمان به ارمغان بیاورند.
یکی از آنها سعید افروز است که پس از گذشت دو، سه سال از شروع ورزش توانست مدال طلای پارالمپیک توکیو را کسب کند. بله، باورش سخت است، اما شدنی است و سعید توانسته این کار را انجام دهد. مردی از یک روستای محروم در دل کویر کرمان به جایگاهی رسید که خیلیها آرزویش را دارند. او طلایی پارالمپیک است و میخواهد در پاریس 2024 صاحب دو مدال شود و از حالا برایش برنامه دارد.
روستای« آبشور» جیرفت در کرمان حالا قهرمانی دارد که باید به آن افتخار کند؛ قهرمانی که میگوید هرگز روستا را رها نمی کند و تا آخر همانجا میماند. آروزیی دارد که شخصی نیست. سعید آرزویش این است که شرایطی به وجود بیاید و امکاناتی باشد که تمام مردم روستایشان ورزش کنند. افتخارش همشهری بودن با حاج قاسم سلیمانی است و میگوید بعد از شهادتش 10 روز نتوانسته تمرین کند و از سال 84 دوست داشت که رهبری را از نزدیک ببیند و خوشحال است که به این خواسته اش رسید.
* ورزش را سه سال قبل آغاز کردم
* نخستین پرتابم با کت و شلوار بود که رکورد دنیا را زدم!
* به واسطه دامداری بدنم آماده بود
* بچه روستا هستم و هرگز آن را رها نمیکنم
* مسئولان مس همه پولها را خرج فوتبال میکنند
* بعد از مدال به خاطر اینترنت ضعیف روستایمان نتوانستم با خانوادهام ارتباط تصویری بگیرم
گفتوگو مشروح افروز را در زیر میخوانید:
از طلای پارالمپیک آغاز کنیم که داغ است. چطور بود؟
خدا را شکر، به آن چیزی که میخواستم رسیدم. هم مدال طلا میخواستم و هم به دنبال رکوردشکنی بودم که خدا کمک کرد و برای کشورم کسب کردم. آنقدر از مدال مطمئن بودم که فقط به رکوردشکنی در اولین مسابقه بین المللیام فکر می کردم.
اولین مسابقه بین المللی؟
بله من نه در جهانی بودم و نه بازی های پاراآسیایی جاکارتا. خیلیها تصور نمیکنند که در اولین مسابقه بین المللی به این مدال رسیدم.
ورزش را از چه زمانی شروع کردی؟
یک سال بعد از بازیهای پاراآسیایی کلا با ورزش آشنا و کار را شروع کردم. این اتفاق در دانشگاه افتاد.
چرا آنقدر دیر؟
قبل از اینکه به دانشگاه شهید باهنر کرمان بیایم، هیچ امکاناتی برای ورزش در روستا نداشتم و کسی هم حمایت نمیکرد. تا اینکه به دانشگاه آمدم و آنجا توانستیم ورزش را شروع کنم.
اگر دانشگاه نبود، شما هم ناشناخته میماندی؟
بله، چون فقط آنجا شرایط فراهم بود. من لیسانسم را در دانشگاه بم گرفتم که آنجا هم امکانات خوبی نداشت و هیچ اطلاعاتی در مورد ورزش وجود نداشت، اما کرمان شرایط فرق داشت.
کلا اطلاعی از ورزش جانبازان و معلولان نداشتی؟
خیر، همه چیز از دانشگاه کرمان شروع شد.
از تلویزیون و رادیو هم اطلاعی کسب نکردی؟
از تلویزیون هم بیشتر فوتبال را دنبال میکردم. البته در المپیک ریو مسابقه خالوندی، قهرمان کرمانی را دیده بودم و آگاهی سطحی داشتم.
در دانشگاه چطور شروع کردی؟
همان روزهای اول که دانشگاه رفتم، عضو تیم شدم و شروع کردم. همان روز اول که نیزه را پرتاب کردم، اول شدم.
بیشتر بخوانید:
از اشراف فنی رهبر انقلاب شگفت زده شدم/ با پرتاب لری طلای پارالمپیک را گرفتم!
قبل از آن هیچ پرتابی نداشتی؟
فقط زمانی که گوسفندان را در روستا به چرا می بردم، سنگ پرتاب میکردم و نیزه را هرگز ندیده بودم.
الان هم کار دامداری را انجام میدهی؟
شغل خانوادگی ما دامداری است. خودم هم اگر تمرین و اردو نداشته باشم، حتما این کار را انجام میدهم.
وضعیت روستایتان چطور است؟
ما در روستای آبشور از توابع جیرفت زندگی میکنیم که جزو مناطق محروم است. به نظرم ضعیف ترین روستا در سطح دنیا است! شغل همه هم دامداری است.
با معلولیتی که دارید، چطور این کارها را انجام میدهید؟
من از بچگی عادت کردم. گوسفندان را به سمت کوهها میبردم و عسل طبیعی هم برداشت می کردیم.
وضعیت معلولیت شما به چه شکل است؟
من به صورت مادر زادی از هر دو پا مشکل داشتم، اما اینطور نیست که روی ویلچر بنشینم. میتوانم راه بروم. البته در 21 سالگی یکی از پاهایم را عمل کردم که بهتر شود، اما فرقی نکرد.
وضعیت امکانات ورزشی روستا چگونه است؟
ما در روستایمان حتی یک توپ والیبال هم نداریم که بخواهیم بازی کنیم. در حال حاضر 5 درصد هم امکانات نداریم. امیدوارم با این مدالی که در توکیو کسب شد، اتفاقات بهتری بیفتد.
قبل از اینکه قهرمان شوی چقدر در روستا شناخته شده بودی؟
تقریبا نیمی از روستا میدانستند و نیمی هم نه. بیشتر اقوام و خویشاوندان خودمان اطلاع داشتند.
بچه های دیگر روستایتان بعد از قهرمانی تو چه برداشتی داشتند؟
واقعا افراد مستعد زیادی وجود دارد. ما اگر یک سالن یا زمین ورزشی داشته باشیم، باور کنید شبانه روز تعطیل نخواهد شد چون علاقمند به ورزش زیاد است. خودم 29 سالم است و از 26 سالگی ورزش را شروع کردم. مطمئنا اگر از نوجوانی آغاز می کردم، الان شرایط خیلی بهتر بود، اما باز هم خدا را شکر میکنم.
خودت روزی که ورزش را شروع کردی، فکر می کردی یک روزی قهرمان پارالمپیک شوی؟
حقیقت این است که روزی که به هیات جانبازان و معلولان کرمان رفتم، همان روز اول که پرتاب انجام دادم، 17 سانتی متر رکورد دنیا را جابجا کردم. پرتابی که با کت و شلوار کردم!
بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
همان روز سرمربی تیم ملی پارادوومیدانی هم آنجا بود و بعد از آن کار را شروع کردم.
وضعیت مالی تان چگونه است؟
وضعیتمان در روستا تعریفی ندارد. مگر اینکه پاداش هایی که قولشان را دادهاند را بدهند تا یک مقدار شرایط بهتر شود.
دانشگاه را تمام کرده ای؟
5 واحد دیگر باقی مانده تا کارشناسی را در رشته ریاضی کاربردی بگیرم.
بازار کار این رشته چطور است؟
بد نیست. در همان دانشگاه کرمان هم پیشنهاد حق التدریسی دادند که قبول نکردم چون سرکار میرفتم و در تاکسیهای اینترنتی مشغول کار بودم.
برنامه بعدی ات چیست؟
می خواهم در پارالمپیک بعدی رکورد خودم را جابجا کنم. مطمئنم رکوردی که زده ام تا آن زمان جابجا نخواهد شد. البته پاراآسیایی چین و قهرمانی جهان در ژاپن هم هست، اما هدفم پارالمپیک پاریس است.
بعد از بازگشت از توکیو حمایت مسئولان چطور بود؟
مسئولان جیرفت حمایت خوبی داشتند و مسئولان استان کرمان هم قول هایی دادهاند. خوشحالی بیشتر من از خوشحالی مردم و حمایتهای آنهاست.
حین برگزاری مسابقه ات هم در منزل تان شلوغ بود و همه در حال تماشا بودند.
مردم از 4 بامداد جلوی در ما بودند که مسابقه را ببینند. خانواده ام میگفتند که خیلی شور و هیجان زیادی بود. وقتی عکسها را دیدم باور نمی شد.
اگر در روستا فرد معلولی از شما برای ورزش کمک بخواهد، انجام میدهی؟
چند نفری هستند که به من گفته اند وقتی تمرینات شروع شد ما را هم خبر کن. من هم دنبال شرایطی هستم که بچه های بیشتری وارد ورزش شوند. بچه هایی را می شناسم که پرتاب هایشان نزدیک رکوردهای جهانی است و با تمرین میتوانند افتخار کسب کنند.
در کرمان شرکت های بزرگی مانند مس وجود دارد. از آنها برای حمایت کمک درخواست داشته ای؟
قرار است صحبت کنم تا اسپانسر شوند. از نمایندگان مجلس هم کمک خواستم.
قول استخدام داده اند؟
مس کرمان قول 2 سال اسپانسری داده بود که من قبول نکردم و نماینده شهرمان گفت پیگیری میکنم.
برای پاریس در چند ماده شرکت میکنی؟
با توجه به اینکه برای توکیو اطلاعی نداشتم، فقط در یک ماده شرکت کردم. اما قصد دارم در پاریس در 2 ماده پرتاب نیزه و وزنه مسابقه دهم.
با این شرایط در روستا میمانی یا نقل مکان خواهی کرد؟
به هیچ وجه، تا آخر در همین روستا میمانم. خودم یکی از مخالفین این موضوع هستم که برخی خیلی زود وقتی وضعشان بهتر شد، روستایشان را رها میکنند. روستا خیلی مهمتر از شهر است.
روستایتان چند نفر جمعیت دارد؟
100 خانوار دارد که جمعیت حدود هزار نفر است.
خودتان چند خواهر و برادر هستید؟
5 خواهر و 6 برادر هستیم که الان فقط دو نفر در خانه ماندهایم و بقیه ازدواج کرده و رفتهاند.
پرجمعیت بودن خانواده مشکلی ایجاد نمی کرد؟
واقعیت این است که برای ما شیرین بود. با یکدیگر بازی می کردیم و صمیمیت زیادی وجود داشت. حیاط بزرگی داریم و دو تیم می شدیم و والیبال بازی می کردیم. اصلا به یاد ندارم که یک بار هم با هم دعوا کرده باشیم. همین صمیمیت باعث شده که اصلا به رفتن از روستا فکر کنم.
آرزویت چیست؟
برای خودم هیچ چیزی نمی خواهم. آرزویم فقط این است که امکانات داخل روستا داشته باشیم و همه ورزش کنند. ما حتی یک زمین صاف نداریم که بچه ها والیبال بازی کنند. روستای ما قدمت 7، 8 هزار ساله دارد، اما امکاناتش صفر است. ما حتی اینترنت خوب هم نداریم و باید 10 کیلومتر برویم تا به آن دست پیدا کنیم. بعد از طلایی که در ژاپن گرفتم، میخواستم با خانواده ام تماس تصویری بگیرم، اما چون آنتن دهی خوب نبود، نتوانستم و خیلی ناراحت شدم. مدرسه خوب هم نداریم و بعد از پنجم ابتدایی باید برای ادامه تحصیل به شهر برویم که با این درآمدهای اندک فشار زیادی به خانواده ها می آید.
بعد از بازگشت از توکیو سر مزار حاج قاسم سلیمانی هم رفتی. از حال و هوای این کار برایمان بگو.
حاج قاسم واقعا نعمتی برای استان کرمان و ایران بود. او مرد بزرگی بود و جلوی بسیاری از دشمنان ایستاد و وقتی شهید شد، باور کنید یک هفته نمیتوانستم تمرین کنم. خیلی حال روحی ام به هم ریخته بود و مدام اشک می ریختم. هر زمانی هم نام او میآید، بغض میکنم. انسان شریفی بود که فکر نمیکنم دیگر کسی مثل او بیاید و جای را بگیرد.
خودت حاج قاسم را از نزدیک دیده بودی؟
بله خیلی. روستای آنها (قنات ملک) با روستای ما 70 کیلومتر فاصله دارد. وقتی میخواست به روستای خودشان برود، به روستای ما هم سر میزد و بازی میکرد.
در پارالمپیک چند نفر اهل کرمان بودند؟
4 نفر کرمانی بودیم که 3 نفر مدال کسب کردند. جنوب کرمان استعدادهای زیادی دارد، برعکس معادن صنعتی و کارخانهها در شمال کرمان است. پول آنجا خرج میشود، اما استعدادها در طرف دیگر مشکلات زیادی دارند.
بیشتر آنها هم پول را خرج فوتبال، والیبال و بسکتبال میکنند.
یکی از همین شرکت های مس، سال قبل نزدیک 500 میلیارد خرج فوتبال کرد، اما یک میلیارد هم برای ورزش جانبازان و معلولان خرج نشد. شاید باورتان نشود اما در کل سال فقط 300 میلیون خرج ورزش ما شد! قول هایی هم که برای تزریق منابع به هیات جانبازان و معلولان داده بودند، عملی نشد. استاندار قبلی رسیدگی خوبی به قشر ما داشت، اما از بعد از او دیگر توجهی نشد.
به نظر ما خود شما به تنهایی می توانی روستایتان را سر و سامان بدهی.
بزرگترین لطف خدا این بود که توانستم مدال کسب کنم. امیدوارم این کار بتواند شرایط را برای روستایمان بهتر کند.
نگاه ها به شما بعد از مدال آوری چطور بود؟
قبلا شناختی نبود، اما الان مردم همه لطف دارند و هر وقت مرا میبینند، عکس میگیرند و احوالپرسی می کنند. دیدگاه مردم نسبت به ورزش خیلی تغییر کرده است.
چند روز قبل با مقام معظم رهبری هم دیدار داشتید، چطور بود؟
واقعا حس خیلی خوبی داشت و لذتبخش بود. سال 84 که رهبر به جیرفت آمد، به خاطر معلولیتی که داشتم، نتوانستیم ایشان را ببینم و خوشحالم که حالا این اتفاق افتاد.