به گزارش مشرق، آئین رونمایی از ترجمه انگلیسی کتاب «تا پلاک ۱۴۰»، پنجشنبه ۲۷ آبانماه همزمان با چهارمین روز از بیستونهمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، با حضور وجیهه سامانی؛ بهعنوان کارشناس، آذر خزاعی سرچشمه؛ نویسنده کتاب، علی شهسواری؛ مترجم کتاب و سیدرضا میربابا در سرای اهل قلم برگزار شد.
نشاندادن جریان زندگی در دهه ۶۰ و دوران دفاع مقدس
آذر خزاعی در بخش ابتدایی این نشست ضمن ادای احترام به بزرگانی همچون احد گودرزیانی و عزتالله مهرآوریان که خاطراتشان در این کتاب درج شده و امروز در میان ما نیستند، درباره فرایند تولید کتاب، توضیح داد: جرقه اولیه پرداختن به این کار چند سال پیش زمانی که همسرم در حال نشان دادن عکسهای دوران دفاع مقدس به فرزندانم بود، در ذهن من زده شد. تصمیم گرفتم عکسهای زندگی در دوران جنگ را جمعآوری کنیم. با ۲۰ عکس شروع کردم. از عکاسان خواستم عکسهایشان را در اختیارم گذاشته و چند سطر نیز بهعنوان یادداشت بنویسند که برخی نپذیرفتند و کار مدتی راکد ماند. در مراسم بزرگداشت مرحوم آذریزدی در مکالمهای که با مصطفی رحماندوست داشتم، در نهایت پس از مدتی رفتوآمد، ایشان خاطره «انار» را روایت کرد و این موضوع انگیزهای شد که این کار را پیگیری و ادامه دهم. در صحبت با دیگر نویسندهها نیز از این طرح استقبال شد. یک سری از نویسندگان خودشان خاطرات را نوشتند و یکسری روایت کردند.
وی افزود: با حدود ۴۰۰ نفر ارتباط برقرار کردم که در نهایت به ۱۴۰ نفر رسیدم که ماحصل آن ۱۶۲ خاطره شد. کتاب نیز آذرماه ۹۸ چاپ و رونمایی شد. هدفم نشان دادن جریان زندگی در دهه ۶۰ و دوران دفاع مقدس بود.
این کتاب گنجینهای از طرحها و ایدههاست
وجیهه سامانی؛ نویسنده و پژوهشگر که بهعنوان کارشناس در این نشست حضور داشت، درباره «تا پلاک ۱۴۰»، گفت: جمعآوری و تدوین این خاطرات به ظاهر کار آسانی بهنظر میرسد، ولی کار بسیار سختی است.
وی در ادامه بیان کرد: برای نقل وقایع جنگ، نزدیکترین و کاربردیترین گونه ادبی، خاطرهنگاری است. به این دلیل که مخاطب خیلی خوب با خاطره همذاتپنداری میکند، چون در خاطره اصل بر واقعیت بوده و راوی اول شخص آن را بیان میکند، لذا بیشترین اثرگذاری را بر مخاطب دارد. دلیل موفقیت آثار پرفروش و پرمخاطب حوزه دفاع مقدس مانند «دا» و «دختر شینا» نیز همین خاطرهنگاری و استفاده از قالب روایت است.
این نویسنده درباره برخی نقاط قوت کتاب، تصریح کرد: یکی از نکات مثبت درباره این کتاب، انتخاب نویسندگان بهعنوان راوی است، چون اهالی قلم در روایت رویدادها، ظرافت و دقت بیشتری دارند و هنرمندانه روایت میکنند. در این کتاب روایتها از تمام گروههای سنی، از هر دو جنسیت، از زاویههای دید مختلف، تهرانی و شهرستانی و از خط مقدم و پشت جبهه است که بر جذابیت کار افزوده است.
سامانی افزود: این روایتها، حاصل تجربه زیستی نویسندگانی است که آن سالها را درک کردهاند. هشت سال دفاع مقدس، شاید فراتر از مرزهای سرزمین ما بود. در این جنگ، برخلاف دیگر جنگهای دنیا، بیشترین نیروی داوطلب را از بطن جامعه و مردم داشتیم. جنگی که بین یک کشور و حداقل ۷۲ کشور دیگر بود. جنگی نابرابر که به ظاهر هشت سال بود. صدام به اندازه چند نسل با ما جنگید و تبعات مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی آن هنوز ادامه دارد. تنها جنگی است که اجازه ندادیم حتی یک وجب از خاکمان را دشمن به تاراج ببرد.
وی با اشاره به دو مورد از اشکالات این اثر نیز گفت: بهنظرم این کتاب میتوانست با سر و شکل بهتر و حتی صفحهبندی بهتری ارائه شود. از لحاظ محتوایی هم بهنظر میرسد روایتها کاملا یکدست نیستند و برخی به یادداشت و دلنوشته و حتی داستان نزدیک هستند.
این نویسنده در بخش دیگری از سخنان خود درباره دلایل اهمیت کتاب «تا پلاک ۱۴۰»، بیان کرد: از نظر من این کتاب دو نکته را برای جامعه ادبی برجسته میکند؛ نخست اینکه این اثر یک دایرةالمعارف جامعهشناسی، مردمشناسی، هویتشناسی و حتی معرفتشناسی مردم دهه ۶۰ ایران است. ما امروز چقدر از آن دهه یادمان مانده است؟ خاطرات و روایتهای کسانی که آن دوران را درک کردهاند چه آنهایی که در جبهه حضور داشتند و چه آنهایی که در پشتجبهه بودند، باید ضبط و نگهداری شود تا در گذر زمان فراموش نشوند. این کتاب را دایرةالمعارفی میدانم که شاید چند دهه بعد ارزش آن بهتر درک شود.
سامانی ادامه داد: نکته دوم اینکه، این کتاب گنجینهای از طرحها و ایدههاست که نویسندگان، فیلمنامهنویسان و اهالی هنر برای خلق اثر میتوانند به آن رجوع کنند. هنوز برای جنگ خودمان کاری مثل «جنگ و صلح» تولستوی انجام نشده است. منِ نویسنده میدانم چقدر ارزش یک ایده حتی یک خطی، برای خلق یک رمان ارزشمند است. حدود نیمی از کتاب را که مطالعه کردم. در هر خاطره چند ایده برای بهرهبرداری و خلق حتی داستان بلند و رمان وجود دارد.
نویسنده رمان «آن مرد با باران میآید»، درباره ترجمه کتاب «تا پلاک ۱۴۰» نیز گفت: فکر میکنم بحث ترجمه آثار مرتبط با دفاع مقدس و آثار مرتبط با ادبیات دینی در قالب داستان اهمیت بسیاری دارد. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که مردم جهان بفهمند در آن هشت سال و در آن جنگ نابرابر چه بر سر ما گذشت. تاکنون تلاش چندانی برای عرضه جنگ و اتفاقات آن در عرصه بینالمللی نداشتهایم. به این دلیل ترجمه هر اثری در حوزه دفاع مقدس بهویژه در زمینه خاطرات و داستان، اهمیت دارد. هنر، در جان و روح مردمانه جهان اثرگذار است.
وی با اشاره به چالشی مهم در زمینه ترجمه آثار دفاع مقدس، اظهار کرد: این مسأله که چطور میخواهیم یک ماجرای کاملا ایرانی و اسلامی منطبق با فرهنگ خودمان که برخواسته از مکتب شیعی است و ارزشهایی مانند ایثار و شهادت را برای مخاطب جهانی قابلدرک کنیم. نمونه آن دستکاری شناسنامه از سوی رزمندگان برای حضور در جبهه یا ماجرای شهادت غواصان ایرانی با دستبسته است. فهماندن این مفاهیم به مخاطبی در آن سوی مرزهای ایران، کار بسیار سختی است.
سامانی درباره وجه تسمیه کتاب نیز توضیح داد: به اعتقاد من، این عنوان انتخاب خوبی است از این جهت که کنایه به این دارد که همه مردم ایران رزمنده یک جبهه بودند، چه در جبهه و خط مقدم و چه در پشتجبهه.
داستانهای این کتاب، روایتگر جریان زندگی در جنگ است
علی شهسواری؛ مترجم کتاب «تا پلاک ۱۴۰» نیز در بخش دیگری از این آئین، گفت: این ترجمه را به سفارش بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس انجام دادم. فرایند ترجمه حدود ۶ ماه زمان برد. یکی از چالشهای اصلی این بود که فرمتها داستانها متفاوت بود و ترجمه یکدست نمیشد، لذا یک ماه اول صرف ترجمه و بازنویسی شد. موضوع دیگر، تفاوت کلاس نوشتاری روایتها بود. مثلا روایتی نوشته عبدالجبار کاکایی با روایت یک نویسنده کمتجربهتر تفاوت سطح محسوسی داشت و این موضوع چالش زبانی ایجاد میکرد. سعی کردم در ترجمه از لحاظ ساختار زبانی، سطح نوشتار نویسندههای مختلف یکدست شود.
وی ادامه داد: این داستانها و روایتها، ایرانی و با زمینه ایرانی اسلامی بودند، اما در ترجمه یک اثر فقط زبان مهم نیست، بلکه مترجم باید به فرهنگ کشور مقصد نیز آشنایی داشته باشد تا بتواند عکسالعمل مخاطب را درک کند. سعی کردم در ترجمه، مفاهیم و ارزشهای ایرانی اسلامی را ملایمتر کنم تا بر مخاطب خارجی تأثیرگذار باشد.
این مترجم تصریح کرد: مثلا در خاطرهای، چند خانم مشغول پاک کردن سبزی بودند و در همین حین خاطراتی را بیان میکردند. این موضوع از سوی یک مخاطب خارجی و شاید فمنیست، عکسالعمل و واکنش خوبی در پی نخواهد داشت. لذا در ترجمه مثلا بهجای سبزی پاک کردن، نوشتم در حال نوشیدن چای. برخی تغییرات اینچنینی در کتاب انجام شده است.
وی با بیان اینکه این کتاب قابلیت ترجمه برای عرضه در عرصه بینالمللی را داشت، گفت: تِم داستانهای این کتاب، فقط جنگ نیست، بلکه جریان زندگی در جنگ است. یک سری اتفاقات انسانی است که قابلیت ترجمه و عرضه در سطح بینالمللی را دارد. هر خوانندهای از هر کشوری بهراحتی با بُعد انسانی اثر ارتباط برقرار میکند.
شهسواری در بخش پایانی سخنان خود، اظهار کرد: بهعنوان مترجم سعی کردم تا حد امکان به متن وفادار بمانم و طرز تفکرم در محتوا اثرگذار نباشد. درباره استفاده از پانویس در ترجمه این کتاب نیز باید بگویم، سعی کردم تا حد امکان از این کار پرهیز کنم. برخی مفاهیم مانند شهید در هیچ فرهنگ دیگری مصداق ندارد، لذا بهجای استفاده از ترکیب «کشته شدن در جنگ» از کلمه martier بهمعنای کسی که برای خدا کشته شده، استفاده کردم. در کار ترجمه بهجای استفاده از زیرنویس تلاش کردم مفاهیم را در خود متن برای مخاطب قابل فهم و درک کنم.