به گزارش مشرق، نگرانی از پیر شدن و کاهش جمعیت، تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور را بر آن داشت موضوع افزایش جمعیت و توسعه خانوادهها را بهعنوان یک استراتژی کارساز مورد توجه جدی قرار دهند.
پس از مخالفتها و سنگاندازیهای پیداوپنهان دولت حسن روحانی در طول ۸ سال گذشته و عدم تلاش حداقلی برای اصلاح شاخصههای جمعیتی کشورمان، مجلس شورای اسلامی یازدهم طرح جوانی جمعیت را تهیه کرد و در ادامه به تصویب رساند؛ این قانون در زمان حاضر به تأیید شورای نگهبان رسید و در ادامه از سوی رئیس جمهور برای اجرا به دستگاههای مربوطه ابلاغ شد.
عمده برنامه این قانون برای فرزندآوری خانوادهها، ارائه مشوقهای عموماً مالی است تا ترغیب و تشویقی برای زوجها است؛ این قانون با استقبال اندیشکدهها و پژوهشگران مستقل حوزه جمعیت کشورمان مواجه شد؛ با این حال برخی هم نسبت به آن واکنش منفی نشان دادند، گروهی هم تصویب و اجرای این قانون را لازم میدانند اما نسبت به بخشهایی از آنها انتقاد دارند.
سکینهسادات پاد؛ حقوقدان، وکیل دادگستری و فعال حوزه خانواده، زنان و کودکان درباره قانون طرح جوانی جمعیت معتقد است تصویب این قانون لازم بود اما پیوستهای فرهنگی برای خانوادههای مرفه و نیز آیندهنگری برای خانوادههای مستضعف در آن وجود ندارد و نیز اجرای آن در آینده برای دولت هزینهبر است که ممکن است در ادامه اجرای آن را دچار اشکال کند و قانون جوانی جمعیت نباید این ذهنیت را در خانوادهها ایجاد کند که فرزندآوری بهمعنای رهایی از فقر است.
گفتوگو با سکینهسادات پاد درباره "قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت" را در ادامه میخوانید:
* یکی از مباحث روز جامعه "قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت" است که واکنشها و اظهارنظرهای مختلفی به آن میشود؛ با توجه به فعالیتها و مطالعات شما در بحث خانواده نظر شما درباره این قانون چیست؟
برای شروع باید تأکید کرد که هدف قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، فقط افزایش جمعیت نیست؛ ما بهلحاظ علمی میگوییم که تراز جمعیت پیر و جوانمان دارد به هم میخورد یعنی نسبت سالمندان ما در آیندهای نزدیک از جوانان ما بیشتر خواهد بود و به همین نسبت، در همه ساحتها تأثیر منفی خواهد گذاشت، بر این اساس باید چارهاندیشی کنیم که این نسبت به تراز برسد تا در بحث جمعیت دچار چالش نباشیم، بههرحال در ادبیات سیاسی، جمعیت مؤلفه قدرت محسوب میشود و در هر کشوری جمعیت و بهویژه جمعیت جوان یک فرصت برای توسعه و پیشرفت است. بله! من با کلّیت این قانون حتماً موافق هستم و اینکه باید یک اتفاقی در این حوزه میافتاد و حتی معتقدم که حاکمیت باید زودتر از این بسترهای جوانسازی جمعیت را آماده میکرد.
* البته از نظر فرهنگی و از نظر تبلیغاتی هم باید آمادهسازی ذهنی جامعه را انجام داد مثلاً نقطه مقابل فرزندآوری موفق در دهه ۶۰، بحث فرزند کمتر در دهه ۷۰ است که بیشتر بر پایه فرهنگسازی بود؛ هرچند قانون هم به مدد آن آمد اما الآن سالهاست ما از نظر فرهنگی، رسانهای و تبلیغی و حتی ارشادی، نتوانستیم اقناع عمومی برای فرزندآوری ایجاد کنیم بنابراین ناگزیر دست به دامان قانون شدهایم، قوانین قبلی را ملغی کردیم و قوانین جدید گذاشتیم؛ میخواهیم بدانیم مشخصه بارز این قانون جدید چیست؛ آیا بهدنبال تحقق همین تراز جمعیت پیر و جوان هست یا افزایش جمعیت بهنرخ مطلوب است؟
بهنظر میرسد در این قانون بحث افزایش جمعیت بیشتر مدنظر قانونگذار بوده و به همین دلیل، در بعضی جاها شتابزده عمل کرده و به کیفیت توجه لازم نکرده است یعنی تمام اصل موضوع، موضوع درستی است و این قانون باید میبود اما من بهلحاظ فرهنگی اساساً قیاس این قانون را با قانون در بحث فرزند کمتر، یک قیاس غلط میدانم؛ حالا چرا؟ برای اینکه جامعه در آن زمان بهجهت امکانات رفاهی برای فرزند کمتر آمادگی بیشتری داشت، پس کار فرهنگی برای آن تفکر راحتتر بود. مردم تشخیص میدادند و آن تصمیمی را که حاکمیت گرفته بود متناسب با واقعیت جامعه روز میدیدند. ما در آن دوره یک کشوری بودیم که تازه انقلاب کرده و درگیر جنگ شده بود و تازه به آرامش رسیده بود. آن فاکتورهای لازمه برای یک زندگی برخوردار از رفاه نسبی هنوز بهطور کامل وجود نداشت و مردم این را درک میکردند و این ذهنیت که بچهها حتماً به دانشگاه بروند و فلان کنند و بهمان کنند سبب شد زمینه برای پذیرش شعار فرزند کمتر، فراهم شود.
* یعنی " فرزند کمتر زندگی بهتر" که شعار اصلی آن دوره محسوب میشد برای مردم ملموس بود؟
بله، اما الآن ما بهسمتی رفتیم که در سال ۱۴۰۰ آن فاکتورهای کیفی زندگی از سوی حاکمیت بهاندازه مورد انتظار حاصل نشده است مثلاً در اصل سوم قانون اساسی، حاکمیت یک تعهد درباره رفع فقر داده است؛ آیا این را عملی کرده و طرحها به نتیجه منجر شده است؟ نه! ما بیشتر تلاش کردیم که بگوییم "فقرا، آدمهای خیلی خوبی هستند و باید به آنها توجه کنیم، کسی که بهخاطر خدا صبر کند، پاداش میگیرد" و چون وظیفه حاکمیتیمان را انجام ندادیم، ما به فقیر کار نداریم و فقط فقیر عزیز است اما باید بدانیم فقر یک پدیدهای است که بهنظر میرسد زاییده یک مدیریت بد است.
با توجه به امکانات کشور، ما شاهد یک مدیریت ناکارآمد هستیم وگرنه نمیبایست با امکاناتی که در کشور ما هست پدیدهای بهنام فقر وجود داشته باشد؛ بعد شما ببینید چقدر مسأله و چالش از فقر تولید میشود، یکی از آنها میتواند همین عدم تمایل مردم به فرزندآوری باشد.
* آنچه گفتید از منظر واقعیت جامعهشناسی ما دچار تناقض است یعنی تجربه بشری در جامعه شهری که بهنسبت مرفهتر از جامعه روستایی است با فرزندان کمتر مواجه است، یا درصد آمار زاد و ولد در استانهای محروم بهنسبت استانهای با رفاه بیشتر، عکس نظریه فقر و فرزند کمتر است! مثل این میماند که فرزند بیشتر برای فقرا و فرزند کمتر برای مرفهین یک سنت چند دهه اخیر کشور ما بوده است!
بله! من هم میخواستم حتماً به این اشاره کنم. ببینید! ما بهلحاظ فرهنگی هم نتوانستیم عدالت اجتماعی را بهنفع همه طبقات اجرا کنیم؛ حالا این قانون آمده است تا بهنوعی این عدالت را تقسیم کند، من بهصراحت میگویم که مخالف این قانون نیستم و آن را بهعنوان یک ضرورت میدانم اما این قانون را قانونی نمیدانم که مسئله ما را کامل حل کند؛ باز تأکید میکنم من با این قانون و محتوای آن و موضوعی که به آن پرداخته است موافق هستم اما استدلال افرادی را که صفر تا صد این قانون را قبول دارند نمیپذیرم و متأسفانه برخی مواقع اجازه هم نمیدهند که مباحث علمیتر و معقولتر و نظرات مخالفان شنیده شود؛ همین استدلال که شما گفتید، رایجترین استدلال مخالفان این قانون است که فرهنگ خانوادگیِ طبقه بیشتربرخوردار که خودشان را متمدن بهلحاظ فرهنگی میدانند، فرزند کمتر است! این یک بحث فرهنگی دارد و بر اساس آن ما میگوییم پیوستهای فرهنگی این قانون برای این قشر و این تفکر کم است، بنابراین این قانون فاقد یک سری پیوستهای لازم است.
همچنین از نظر اقتصادی، مباحث تشویقی برای آن طبقهای که بچه میآورد هم کم است، شما چقدر مشوق میخواهید به شخصی بدهید که اساساً شاید نتواند خیلی به ۲۰ سال آینده فکر کند و حاکمیت باید به او کمک کند تا مدیریت زندگی و یک زندگی باکیفیت داشته باشد؟ از آن طرف آن مشوقهای اقتصادی که در نظر گرفته شده است خیلی انگیزهزا نیست مثلاً شما در نظر بگیرید در این طرح آمده است که خوابگاههای دانشجویی فلان باشد، خوب، بهلحاظ اشتغال این آقا و خانم دانشجویی که بچههایشان به دنیا میآیند در آینده چه خواهند کرد؟ خیلی از آن امتیازهایی که در قانون دیده شده است نمیتواند برای مردم سهلالوصول باشد.
این را بهعنوان کسی میگویم که با قسمت جاندار و روحدار قانون در تماس هستم یعنی قانون الآن یک چیز مکتوب بیجان و مرده است و وقتی میخواهد عملی شود، روح پیدا میکند. در آن قسمت چنین قوانینی اساساً نمیشود روح دمید چون قانون همهجا را درگیر کرده است، وزارت مسکن موظف است با این وضعیت اقتصادی ما فلان کند، مسأله الآن ما این است؛ آیا وزارتخانههایی که در این قانون درگیر هستند، برایشان الزام قانونی در نظر گرفته شده است و آیا الأن میتوانند همه آنچه را قانون شده است انجام دهند؟ یا فقط رفته در بحث مشوقهای کوتاهمدت برای خانوادهها که صرفاً ممکن است آنقدر در فشار فقر معیشتی و فرهنگی باشند بهخاطر همین مبلغ و مشوقها، بچهدار شوند؟ من روی حقوق کودک تعصب دارم، آیا در این قانون چتر فراگیری داریم که حقوق کودک را بهطور کامل در بر بگیرد؟ پاسخ متأسفانه منفی است؛ اینها ایرادهایی است که میشود به قانون وارد ساخت؛ اینکه هم طبقه اجتماعی متمول و هم مستضعف به آن وارد شدهاند و پیوست فرهنگی آن برای متمولین کم است اقناعکننده نیست.
* در دهکده جهانی، مردم ایران با زندگی در کشورهای مرفه آشنا هستند. زمانی که گفته میشد که "به فرزندآوری توجه داشته باشید و بچه بیاورید"، مثال میآوردند که مثلاً در فلان کشور اسکاندیناوی یا در فلان کشور اروپای غربی و در فلان کشور آمریکای شمالی، بچه که به دنیا میآید مرخصی زایمان در بخش خصوصی هم همراه با حقوق و تضمین ادامه کار است، زایمان رایگان است، کمکهای مالی کلان میدهند، برای نوزاد حساب مسکن و تحصیل باز میکنند، حالا قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت هم بهدنبال این است که مانند کشورهای مرفه این مشوقهای مالی را ارائه کند، کجای این مشوقها زیر سؤال است؟
این مشوقها از نظر من قطرهای و کوتاهمدت است البته ما داریم در مورد موضوع یک انسانی صحبت میکنیم و اینکه داریم تصمیم میگیریم با این مشوقها پدر و مادرها را راضی کنیم که بچه به دنیا بیاورند اما در مورد حقوق بعدی آن کودکی که با این مشوقها متولد میشود خیلی فکر نکردهایم؛ کودک در تمام دنیا یعنی جزو مباحث خیلی کلیدی است؛ چون آینده کشور است و مینشینند با تأمل برای تربیت و آینده او فکر میکنند؛ در حالی که بهنظر من ما مسائل را خیلی کوتاهمدت دیدهایم و بهدنبال حل وضعیت فعلی هستیم.
* بهدلیل درگیر شدن در جنگ اقتصادی، دولت با مشکلاتی مواجه است و بودجه دستگاهها از رقم اولیه بودجه انحراف دارد، آیا در آینده این قانون برای اجرا باید تفسیر شود؟
من یک بحث کلی را در مورد قانون بگویم؛ شاید خیلی از مشکلات اینچنینی قوانین ما از همین نشأت میگیرد، اساساً معتقدم چالشهای اجرای قوانینی که در نتیجه طرح هست و در قالب طرح میآید، خیلی بیشتر از قانونی است که در قالب لایحه از طرف قوه مجریه و یا قوه قضائیه تقدیم مجلس میشود.
طرح حمایت از خانواده و جوانی جمعیت که بهعنوان طرح مطرح شد هم همین مسئله را دارد. وظیفه مقنّن، قانونگذاری است تا قانوننویسی؛ این یک مشکل جدی است که مخصوصاً در این مجلس با یک شتابزدگی طرحهای مختلف ارائه میشود که ما را بهلحاظ قانونی دچار مشکل میکند یعنی من الآن بهعنوان یک کسی که قانون ابزار کار اوست، بهشدت احساس نگرانی میکنم. این فاصلهای که بین تفکرات مقنن است با آن چیزی که در عمل قرار است محقق شود یا محقق میشود، خیلی زیاد است. همین موضوعی که گفتید نشان میدهد آقایان تصویر زیاد دقیقی از اجرای قانون ندارند وگرنه میدانند این قانون برای کجا نوشته شده، آیا برای کشور ما نوشته شده است؟ با این شرایط اقتصادی معیشتی و وضعیت بودجه؟ این قانون قرار نیست که ۱۰ سال آینده اجرا شود، باید بلافاصله اجرا شود اما، آیا امکانش وجود دارد؟ آیا ما میتوانیم با این وضعیت؟ در حالی که بیشترین درگیری اجرایی را دولت دارد، میخواهد چهکار کند با اجرای این قانون؟ لذا میگویم این سنت قانوننویسی مجلس باید اصلاح شود؛ مجلس این عطشی را که برای طرحهای مختلف دارد و هر چیزی را که در ذهنش است میخواهد واگذار کند به قوه مجریه درست نیست، مجلس باید شأن قانونگذاریاش را داشته باشد و شأن نظارت را.
متأسفانه برخی نمایندگان نسبت به جایگاهی که در آن قرار گرفتهاند آگاهی ندارند و نمیدانند این جایگاه، یک جایگاه خیلی مهم است و نمایندگان بهعنوان یک مسئول جمهوری اسلامی در مجلس حرف میزنند؛ یک وقتی هست که من یک شهروند عادی هستم حرف میزنم اما شما حرف میزنید قصهاش فرق میکند؛ من مشکل چالش اساسی این قانون را به این دلیل میدانم که در قالب طرح بیرون آمده است و بهتر بود که بهصورت لایحه از سوی دولت به مجلس تقدیم میشد.