به گزارش مشرق، رژیم صهیونیستی به عنوان تنها دارنده تسلیحات اتمی در منطقه غرب آسیا که گفته میشود، بیش از ۹۰ کلاهک هستهای در زرادخانه هستهای خود دارد و از دیگر سو، مواد شکافت پذیر کافی برای ساخت دست کم ۲۰۰ سلاح هستهای دیگر در اختیار دارد، از چند روز پیش و در جریان آغاز دور جدید مذاکرات هستهای میان دولت جدید ایران (دولت سیزدهم) و گروه ۱+۴ (آلمان، فرانسه، انگلیس، روسیه و چین) در وین، تمام تلاش خود را برای مسموم کردن فضای این مذاکرات مبذول داشت.
ترافیک حضور مقامات صهیونیستی در واشنگتن و اروپا و استفاده از تریبونهای رسانهای در راستای سیاست ایران هراسی، در این مدت، از جمله اقدامات مشهود آنها در این مسیر بود. اما این اقدامات با چه هدفی صورت میگرفت و حاصل آن چه بود؟
روزنامه لبنانی «الاخبار» در یادداشتی در این خصوص نوشت که با وجود همه زرق و برقها پیرامون سفر مقامات اسرائیل به ایالات متحده، آنچه از این سفرها انتظار میرفت، چیزی فراتر از تهدیداتی که پیش از آغاز دور جدید مذاکرات در وین علیه ایران، کلید خورده بود، محقق نشد. یعنی عملا، نتیجه این سفرها، صفر بود. تل آویو بر خلاف آنچه که خواستار اقدام عملیاتی علیه تهران است، شاهد اصرار آمریکا بر احیای توافقنامه ۲۰۱۵ بدون هیچ اهرم نظامی است. از این رو به نظر می رسد که چارهای جز آماده شدن برای روز بعد نخواهد داشت که این امر خبرهای خوبی برای او ندارد.
به اعتقاد نویسنده، کاملا روشن است که اسرائیل در رابطه با برنامه هستهای ایران در یک مخمصه مضاعف افتاده است. نه از خودکفایی لازم برخوردار است که جلوی آن را بگیرد و نه می تواند دیگران را (که قادر به انجام آن هستند)، به این کار برانگیزد. بین این ناتوانی اسرائیل و عدم اراده آمریکا، ایران بهطور پیوسته و با دقت در حال حرکت در مسیری است که آن را در آستانه هسته ای شدن قرار میدهد.
نگارنده در توصیف واقعیت موجود مینویسد که کاملا آشکار است؛ گزینههای نظامی تلآویو چیزی فراتر از تاکتیک «آزار دادن» نیست زیرا هیچ ابزار نظامی برای ریشهکن کردن آن ندارد. از این رو، به موازات حملات «آزاردهنده» به ویژه در صحنه سوریه، همراه با هیاهوی رسانهای که با واقعیت آن همخوانی ندارد، با داد و بیداد و تهدید کردن تلاش میکند تا اعتبار از دست رفته خود را بازیابد اما این امر چیزی را که برای امنیتش در سطوح استراتژیک و شاید حتی موجودیتش لازم است، برایش کسب نمیکند.
در ادامه این یادداشت آمده است: «بنابراین، اسرائیل در مقابله با برنامه هستهای ایران شکست خورده است، و آنچه که بر تصمیمگیرندگان سیاسی و امنیتی [اسرائیل] سنگینی میکند، عدم اعتبار آن است و ایرانیها معتقدند که اسرائیل ابزارهای لازم برای اجرای تهدید به گزینههای نظامی را ندارد. از این رو، این سوال مطرح می شود که چگونه تل آویو از دایره "تهدیدهای توخالی" به توصیف ایهود باراک، نخست وزیر پیشین اسرائیل، خارج شده و وارد دایره تهدیدهای ممکنی می شود که طنین آن در ایران به بازدارندگی ترجمه میشود؟».
نویسنده تصریح میکند: «به نظر می رسد که مسائل بسیار پیچیده و در هم تنیده است، به ویژه در سایه تهدیدهای فزایندهای که به دنبال تکمیل "برنامه هسته ای ایران" خواهد بود و مصونیت و ظرفیت بازدارندگی ایران را افزایش میدهد. شاید آنچه نگرانی اسرائیل را در این زمینه تشدید میکند این باشد که خود تهران از بازگشت به توافق هستهای، حتی در شکل قبلی آن در سال ۲۰۱۵، در ازای اصرار آمریکا بر احیای این توافق، با یا بدون اصلاحیه، ناامید نیست و این امر بدون هیچ اهرم فشار نظامی که تلآویو خواستار آن است، وجود دارد».
بنا بر این یادداشت، آنچه آمریکاییها به همتایان خود در اسرائیل در این چارچوب میگویند، این است که «تهدیدی که نمیتوان آن را عملی کرد، به ضرر کسی که آن را بر زبان میآورد، تمام میشود و گزینههای نظامی و امنیتی ایران را به "بمب هستهای" نزدیکتر میکند نه دورتر».
بر این اساس، اسرائیل در مقابله با «در آستانه هستهای شدن ایران» چیزی جز تهدید در دست ندارد که تهران نیز به آنها توجهی نمیکند، همانطور که واشنگتن نیز در سطحی که تلآویو میخواهد، به آن اهمیتی نمیدهد زیرا متقاعد شده که میزان منطقی بودن تغییر موضع طرفین به این وسیله بسیار کم است.
نگارنده در ادامه تصریح میکند: «از این رو، می توان فهمید که چرا مقامات اسرائیلی، از وزیر جنگ گرفته تا رئیس موساد و رؤسای بخشهای مختلف ستاد، از برنامه ریزی گرفته تا عملیات و اطلاعات ... به ایالات متحده نقل سفر کردند. نکته قابل توجه در مورد این سفرها این است که بر خلاف معمول این سفرها محلی برای حضور رسانهای این مقامات شد تا جایی که بر خلاف معمول، رسانه های عبری مشتاقانه نام تمامی این مقامات و مسئولان اسرائیلی را ذکر کردند و تنها نام محافظان شخصی آنها پنهان ماند!».
نویسنده معتقد است که هدف از این اقدام، اعتبار بخشی به تهدیدات اسرائیل بوده، اما موضوع تنها به چارچوب تلاشهای بازدارنده و روابط کلی محدود نمی شود، زیرا اسرائیل در مواجهه با یک تهدید استراتژیک و وجودی که به تنهایی قادر به مقابله با آن نیست، راهی جز انگیزه دادن به آمریکاییها و همراه کردن آنها با خود - که عملا تنها مقصد درخواستهای اسرائیل هستند - در تمام سطوح و رویکردهای ممکن، نمییابد.
در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: «آیا تل آویو انتظار دارد در واشنگتن گوش شنوایی پیدا کند؟ به نظر می رسد که پاسخ یک "نه" بزرگ است. به گفته منابع آمریکایی مطلع از پرونده مذاکره با طرف ایرانی در وین که با هاآرتص گفتوگو کردهاند، "دستیابی به توافق به ایران مرتبط است نه اسرائیل. اگر تهران تصمیم به کاهش شروط خود بگیرد، علیرغم همه هشدارهای اسرائیلی و دیدارهای مقامات ارشد آن که با احترام وافری در واشنگتن از آنها استقبال میشود، این توافق امضا خواهد شد". این روزنامه افزود: "مناقشات اسرائیل در واشنگتن احتمالاً به موضوع حمله اسرائیل به سایتهای هستهای ایران مربوط نمیشود. زیرا اینکه اسرائیل توانایی عملی برای انجام چنین حملاتی را داشته باشد که برنامه هستهای ایران را چندین سال به عقب برگرداند، جای تردید است حتی اگر بسیار جدی برای آن در فاصله سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ آماده شده باشد"».