به گزارش مشرق، همه ما انسانها در عقاید مختلف از موضوعات سیاسی گرفته تا اجتماعی و مذهبی اختلافاتی باهم داریم. حتی کسانی که پیرو یک دین و آیین یا یک نگرش و ایدئولوژی سیاسی هستند هم در مراتبی با هم اختلاف و تفاوت آرا دارند. اما سؤال مهم این است که چگونه با وجود این اختلافات میتوانیم باهم کنار بیاییم و ارتباطی به دور از تنش داشته باشیم؟ محمد اسفندیاری در کتاب «حقیقت و مدارا» در مقالهای به طور مفصل به آن پرداختهاست که در ادامه بخشهایی از این نوشتار را خواهید خواند.
سنتی به نام «اختلاف»
وجه اشتراک انسانها در اختلافشان با یکدیگر است. آیات متعددی در قرآن تصریح دارد که خداوند انسانها را مختلف آفریده و اختلاف کیش و کنش مردم، سنت خداوند و قانون الهی است. این اختلافات هنگامی که شدت یابد به مخالفت تبدیل میشود و اگر شدیدتر شود از جنگ سرد در میآورد. جنگ همواره در میان انسانها بوده و از ۳۴۲۱ سال تاریخ بشر فقط ۲۶۸ سال آن بدون جنگ گذشته است. اگر به خودمان رجوع کنیم، تصدیق میکنیم که با بسیاری کسان و چیزها مخالفیم. آن مسلمان شیعه اثنا عشری هم با همه غیرمسلمانان مخالف است هم با همه غیر شیعیان و هم با همه شیعیانِ غیر اثناعشری و همین گونه است وضع آن یهودی و مسیحی و زرتشتی و بودایی و پیروان ادیان و مکتبهای دیگر.
نمیتوان همه اختلافها و مخالفتها را از میان برداشت. آن که چنین سودایی دارد میخواهد خلاف سنّت خداوند گام بردارد و صورت مسأله را پاک کند. قانون الهی است که این دنیا محل اختلافات باشد و آن دنیا جایگاه حل اختلافات. میتوان اختلافات را کم کرد، ولی نمیتوان جامعه بدون اختلاف پی افکند.
شما مشغول خواندن بخشهایی از این کتاب هستید
ضرورت اخلاق مخالفت
برای اینکه اختلافات معقول باشد و از نزاع و جنگ و عناد سر در نیاورد، تنها یک راه وجود دارد و آن توسل به «اخلاق» است. میدانیم که تعبیر «اخلاق مخالفت» برای عدهای تناقضآمیز است. میگویند اخلاق و مخالفت؟ به نظر ایشان مخالفان ما مشتی سَفیه و خائناند و باید هرگونه که شده است طرد و حذف شوند. به دیده این عده اخلاق آنجا کاربرد دارد که طرف مقابلت اخلاقی باشد و جوانمردی با کسانی رواست که مرد باشند. بحث ما دقیقا معطوف به همین موضوع است و خواهیم گفت مخالفت و دشمنی و جنگ نیز باید تابع اخلاق باشد.
بزرگترین قربانگاه اخلاق میدان جنگ و منازعه است. هنگامی که ما با کسی یا چیزی مخالفیم، سخت در معرض آنیم که اخلاق را نادیده بگیریم و هراندازه بیشتر مخالف باشیم، بیشتر احتمال میرود که از مسیر اخلاق خارج شویم. در وضعیت عادی، رفتار انسان نیز عادی است و به کار بستن اخلاق دشوار نیست. اما در مقام مخالفت، بیم آن میرود که حق دیگری را نادیده بگیریم و بیش از جرم، مجازات کنیم.
اینکه چه کسی اخلاقی است و چه کسی نیست در هنگام مخالفت آشکار میشود. مادامی که فردی در مقام مخالفت قرار نگرفته، معلوم نمیشود که چقدر پایبند اخلاق است و چقدر بیاعتنا به آن. آزمون اخلاقی بودن، عرصه مخالفت است. گمان نرود که آنچه میگوییم خیالپردازی است و فقط در سخن امکان دارد. اینکه از دیرباز جنگ مقرراتی داشته است و امروزه نیز بیشتر بر آن تاکید میشود، دلیل آن است که در شدیدترین نوع مخالفت، یعنی جنگ باید اخلاق را رعایت کرد. هنگامی که جنگ، تابع اصول و مقرراتی است، چرا مخالفت چنین نباشد؟ و چرا اخلاق مخالفت تناقض آمیز باشد؟
میدانیم که فاصله بسیاری است میان مخالفت تا دشمنی، میان دشمنی تا جنگ، میان جنگ تا کشتار دسته جمعی. اگر اخلاق مخالفت رعایت شود، مخالفت به دشمنی تبدیل نمیشود و دشمنی به جنگ نمیانجامد و جنگ به کشتار دسته جمعی منجر نمیشود.
تعریف اخلاق مخالفت
و اما اخلاق مخالفت یعنی چه؟ در یک جمله یعنی رعایت حقوق و حدود طرف مقابل. یعنی با هرکه مخالفیم باید حقوق او را ادا کنیم و به حدود او تجاوز نکنیم و این هم یعنی اینکه هر مخالفی حقوق و حدودی دارد و هیچ کس فروتر از آن نیست که هیچ حق و حدی نداشته باشد. آیات و روایات متعددی شما را به رعایت اخلاق مخالفت فرا میخواند از جمله: «وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلیٰ أَلّا تَعدِلُوا ۚ اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقویٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعمَلونَ» یعنی: دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید که از آنچه انجام میدهید، باخبر است! یا در آیه دیگری آمده است: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» یعنی: نباید کینهتوزی گروهی که شما را از مسجدالحرام باز داشتند شما را به تعدی وا دارد و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید و از خدا پروا کنید که خدا سختکیفر است.
روایات در این باب نیز قابل توجه هست. از امیرالمومنین روایت کردهاند: «أَنْصِفِ اَلنَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ وَ أَهْلِکَ وَ خَاصَّتِکَ وَ مَنْ لَکَ فِیهِ هَوًی وَ اِعْدِلْ فِی اَلْعَدُوِّ وَ اَلصَّدِیقِ» یا «اَلْعَدْلُ أَنَّکَ إِذَا ظُلِمْتَ أَنْصَفْتَ» یعنی: عدل این است که اگر بر تو ظلم شد تو با انصاف برخورد کنی. همچنین امام صادق علیهالسلام در وصف مؤمن میگوید: «لا یَظْلِمُ الاَعداء»
از این آیات و روایات یک اصل را میتوان استنباط کرد: عدالت در عدوان. پس ظالم بودن کسی مجوّز ظلم به او نیست و ظلم به ظالم هم ظلم است. با ظالم نیز باید به عدل رفتار کرد و مجازات بیش از جرم، جرم است. این که میگویند: «کلوخانداز را پاداش، سنگ است» غلط است؛ بلکه جزای او کلوخ است و بیش از آن ظلم است.
بدبینانهترین تفسیری که ما میتوانیم از مخالفانمان بکنیم، جز این نیست که بگوییم یا جاهلاند یا ظالم. اگر جاهلند باید آگاهشان کنیم و اگر ظالماند، هیچ حق نداریم به آنان ظلم کنیم و الا مانند ایشان میشویم. آنکه به مخالفش ظلم میکند، نزاعش با او نه نزاع عدل و ظلم که نزاع ظلم با ظلم است.
از رسولخدا روایت است که: «لا تَکُونُوا إمَّعةً تَقولونَ: إن أحسَنَ الناسُ أحسَنّا و إن ظَلَمُوا ظَلَمنا! و لکنْ وَطِّنُوا أنفُسَکُم إن أحسَنَ الناسُ أن تُحسِنُوا و إن أساؤوا أن لا تَظلِمُوا» یعنی: دنبالهرو و بیاراده نباشید که بگویید: اگر مردم خوبی کردند ما هم خوبی میکنیم و اگر ظلم کردند ما هم ظلم میکنیم. بلکه از خودتان اراده داشته باشید، اگر مردم خوبی کردند، شما خوبی کنید و اگر بدی کردند، شما ظلم نکنید.