به گزارش مشرق، جلال چراغپور درباره حضور مربیان خارجی مانند ساپینتو، قربان بردیف و ژوزه مورایس در تیمهای استقلال، تراکتور و سپاهان و تأثیر حضور این مربیان در لیگ برتر اظهار داشت: در درجه اول به دلیل یکنواختی سواد در گردش فوتبال ما، نیاز بزرگی برای حضور مربیان خارجی به وجود آمده بود. مدتها بود این نیاز حس میشد. باید تفکر و ایدههای جدید وارد میشد و دلیل آن هم اتفاقاتی است که در مربیگری لیگ افتاده بود؛ همه افرادی که در سالهای گذشته کمک مربی بودند، بدون اینکه محتوای جدیدی به آنها اضافه شود سرمربی شدند.
وی ادامه داد: نمیخواهم اسم ببرم ولی مخاطبان خودشان میدانند، برخی بعد از چند سال کمک مربی بودن، بدون اینکه کلاس خاص، دانش یا دوره جدیدی در خصوص تحولات روز فوتبال و تغییرات آمادگی جسمانی در نگرش مدرنتر پیدا کرده باشند، با تحولاتی که در فوتبال ما انجام میشود، سرمربی میشدند. این دوره هم این اتفاق افتاده و چند کمک مربی، سرمربی شدند. این اتفاق یک چیز را به ما نشان میدهد؛ اینکه مجدداً در یک تیم دیگر شاهد شباهت تفکراتی و تاکتیکی با شاخه اصلی خواهیم بود. تعدادش هم رفته رفته زیادتر میشود، مثلاً فردی در یک تیم کمک بوده و حالا بهعنوان سرمربی از شاخه اصلی جوانه میزند؛ چون این رویه در ۱۵-۱۰ سال گذشته تکرار شده، شاهد یکنواختی لیگ بودیم.
کارشناس فوتبال کشورمان در ادامه به بخش دیگری از مربیان فوتبال ایران اشاره و عنوان کرد: قسمت دیگر مربیان ما بازیکنانی بودند که بازنشسته میشدند؛ بازیکنان بازنشسته هم چیزی بیشتر از دانش مربی خود یاد نگرفتهاند. سرمربی آنها نیز سالها داخلی بوده و در نتیجه، الگوی تغییر دانش و کم شدن سواد درون فوتبال ما با همین رویه ادامه داشت. این اواخر اگر پیراهن تیمها را عوض میکردند آدم نمیدانست در کدام تیم بازی میکنند. همه تیمها به یک نحو و با تفاوت بسیار کم!
چراغپور افزود: با آمدن یک مربی مثل استراماچونی در استقلال، دریچه تفکر جدیدی در فوتبال ما ایجاد شد و این تفکر را به مدیران تزریق کرد که با رویکرد جدید میتوانند اتفاقات خوبی را رقم بزنند. بعد هم یک اتفاق دیگر بازهم در استقلال افتاد. مشاوری مانند گابریله پین کنار سرمربی قرار گرفت. نمیخواهیم ارزش سرمربی را کم کنیم ولی تفاوت نگرش را دیدید که باعث شد یک تفاوت آشکار در یک تیم اتفاق بیفتد.
بیشتر بخوانید:
کدام مربی عاقلی قول قهرمانی می دهد که ساپینتو داد؟/ همین شومن به درد استقلال میخورد
چراغپور تصریح کرد: انگیزه تغییرات همین چند حادثه بود، در نتیجه ما تغییرات را به فال نیک میگیریم. امیدوارم این مربیان پیچیدگی درون فوتبال ما را درک کنند و اسیر پیچیدگیها نشوند و بتوانند تفکرات خودشان را اعمال کنند. چند حادثه و مانع ممکن است سر راه این موج مربیان خارجی قرار بگیرد؛ اول اینکه به دلیل واقعیتر شدن تمرینات و فشار تمرینی بالا، بازیکنان مسنتر مقاومت کنند و جریاناتی در تیم به وجود بیاورند که از شدت تمرینات جلوگیری به عمل آورده تا عمر فوتبالشان بیشتر شود. این یک اتفاق طبیعی است و باید مدیران به این موضوع توجه کنند. این مقاومت ممکن است در بازیکنانی با سن بالا که هفت، هشت میلیارد پول میگیرند به وجود بیاید.
وی گفت: مسئله دوم این است که مربیای که میآید تفاوت چندانی با تفکرات داخلی نداشته باشد. همانطور که قبلاً هم مربیانی آمدند و تفاوتی نداشتند و خیلی زود هم کنار گذاشته شدند. مسئله سوم اما این است که برعکس این اتفاق رخ دهد؛ یعنی مربیانی که میآیند تفکر آشکار و کلاس نگرششان نسبت به فوتبال ما خیلی بالاتر باشد. مثل این میماند که استاد دانشگاه را ببریم تا در دبستان درس بدهد! ممکن است این انباشت تفکرات وقتی به درون تیم تزریق شود جواب معکوس دهد. در نتیجه همه باید منتظر باشیم و ببینیم با این تغییرات در سطح مربی کدام یک از این اتفاقات میافتد. همه ما میدانیم که فوتبال یک پروسه مداوم است و لحظهای نیست؛ در نتیجه تغییرات در فوتبال هم یک پروسه مداوم به شمار میرود. مدیران باید توجه کنند، ممکن است نتایج آنطور که فکر میکنند به سرعت تغییر نکند اما مطمئن باشند تغییر خواهد کرد.
«پیش از این مربیان کروات زیادی در فوتبال ایران شاغل بودند و اثرات مثبتی نیز در فوتبال ما داشتند؛ حالا با اضافه شدن دو مربی پرتغالی به استقلال و سپاهان آیا تفکرات فوتبالی این مربیان را متناسب با فوتبال ایران میدانید؟» چراغپور در واکنش به طرح این سؤال گفت: بنیان و اساس فوتبالی که بچههای ما بازی میکنند به فوتبال اروپای لاتین مثل اسپانیا و پرتغال نزدیک است. اولین کسانی که از فوتبال ما لژیونر شدند مانند شجاعی، نکونام، طارمی، علیپور و ... در کشورهایی مانند پرتغال و اسپانیا موفق بودند.
این کارشناس فوتبال یادآور شد: از آن طرف یک مربی پرتغالی (کیروش) هشت سال در تیم ملی بود و دستاوردهایی داشت. او به راحتی بازیکنانی که میخواست را در فوتبال ما پیدا میکرد.دیدیم که یکباره ۲۸ بازیکن پیدا کرد و با سیستم چرخشی در تیم ملی بازی داد. در نتیجه فوتبال ما به پرتغال نزدیک است و اگر ما فوتبال آنها را آنالیز کنیم به لحاظ شکل فوتبال، تعداد پاس، شکل فیزیک و اندازه سرعت بازی به پرتغال نزدیک هستیم. از آن طرف فوتبالمان به بلوک شرق هم میخورد، چون آنها هم فشردگی داخل زمینشان کم است. به این دو سبک نزدیک هستیم. سبک بلوک شرقی مکانیزهتر و با پاسهای بلند و فیزیک آمیخته است، ولی پرتغالیها از همان فیزیک برای درگیری استفاده میکنند. یعنی از سیستم درگیر شونده به جای پاس بلند بهره میبرند. در کل فوتبال ما به هر دو کشور نزدیک است و مشکلی از این بابت نداریم.