به گزازش مشرق، جواد معصومی پژوهشگر حوزه ژئوپلیتیک در یادداشتی نوشت:
محمد بن سلمان جوان بدون تجربهای در سن سیودوسالگی با منابع عظیم نفتی و شراکت با غرب در رأس یکی از مهمترین کشورهای منطقه و دنیا یعنی عربستان سعودی رهبری جهان عرب را به دست آورد. این کشور پل ارتباطی بین آسیا و آفریقا در نزدیکی رژیم صهیونیستی با درآمد بالای حاصل از خام فروشی نفت است. بامطالعه رفتار سیاسی بن سلمان اینگونه به نظر میرسد که سودا و اندیشههای جدیدی ازجمله ساختن امپراتوری جدید با رویکرد ایجاد مزیتهای رقابتی در منطقه با بازی شرقی و از طرفی در صدد خروج از غائله نظم سلطه ایالات متحده است؛ چراکه نظم سلطه امریکا میگوید اگر کشوری دارای ذخایر و منابع انرژی نفت و گاز هست نباید صنعتی باشد و صرفاً میبایست خام فروشی کند.
عربستان سعودی امروز بهخوبی میداند که در صورت ادامه خام فروشی قدرت بازیگری نظم جدید جهانی و منطقهای را نخواهد داشت. پس نیازمند پارادایمهای جدیدی در قلمرو حکمرانی از جمله امضای توافقنامه مشارکت استراتژیک با جمهوری خلق چین میباشد. به نظر میرسد عربستان به دنبال برآمدن از روند کلان ژئوپلتیک که در دوراهی میان ایالات متحده و چین تصمیمهای بزرگ و جدیدی را گرفته و برای تحقق این اهداف با چالشهای جدی در صحنه داخلی و بینالملل مواجه میباشد. این راهبردها و تصمیمهای جدید حاصل تجربههای ناموفق بن سلمان در سیاست خارجی با همکاری و پشتیبانی از کشورها از جمله امریکا و رژیم غاصب صهیونیستی با هزینه کردهای بسیار سنگین در یمن، عراق و سوریه میباشد. در این سطور سعی میگردد تا چالشهای عربستان سعودی در نظم جدید منطقهای خصوصاً غرب آسیا تبیین گردد.
بن سلمان باتجربه امروز با تبعیت از غرب وزن سیاسی تقلیل یافته عربستان را به افول ایالات متحده متصل خواهند نمود؛ بنابراین در صحنه بینالملل خصوصاً غرب آسیا نیازمند بازآرایی راهبردی با استفاده از تجربیات ناموفق گذشته میباشد تا بتواند با ایجاد ابزار قدرت سهم عربستان را بهعنوان رهبری جهان عرب در این نظم جدید منطقهای به دست آورد. از سوی دیگر او میداند که قدرت جمهوری اسلامی ایران با قرار گرفتن در منطقهای استراتژیک ازجمله تنگه هرمز، یکی از پایههای تأثیر گذار مهم در نظم جدید جهانی و منطقهای خصوصاً غرب آسیا میباشد. در نتیجه عربستان برای تحقق اهداف راهبردی جدید خود نیازمند حمایت ایران برای حکمرانی با ثبات و همچنین تأمین امنیت اماکن و مراکز حساس خود همانند آرامکو و آینده مانند شهر نیوم میباشد.
برخی از مؤلفهها و شاخصهای مهم فعلی نظام پادشاهی عربستان سعودی به شرح ذیل است:
۱-بن سلمان دیگر آن جوان بدون تجربه نبوده و در صحنه رشد سیاسی نموده است.
۲-آرامکو تنها سرمایه بی نظیر عربستان سعودی بدون امنیت گردیده است.
۳-عربستان در باتلاق یمن گرفتارشده است.
۴-عربستان خواستار خروج از خام فروشی و پایان نظم سلطه غرب میباشد.
۵-حضور چین و روابط جدید فرصت رشد اقتصادی و سیاسی عربستان خواهد گردید.
یکی از چالش مهم فعلی عربستان سعودی فقدان امنیت بوده که به نظر میرسد تضمینهای امنیتی برای تحقق اهداف راهبردی جدید وجود ندارد چراکه علاوه بر فشار دولت و انصار الله یمن، با تمرکز ایالات متحده بر درگیری با چین و روسیه، ممکن است ضریب امنیتی عربستان تا حد قابل توجهی کاهش یابد. این چالش امنیتی صرفاً شامل عربستان نمیگردد بلکه ممکن است با هدف ایجاد تنش رژیم صهیونیستی سایر کشورهای اتحادیه عرب از جمله مصر، قطر، کویت، عراق، سوریه و لبنان را نیز در برگیرد. پرسش این است که عربستان سعودی چگونه میتواند این چالش امنیتی را مدیریت نموده و به اهداف کلان راهبردی جدید خویش دست یابد؟ پاسخ قطعی این پرسش در نظم جدید منطقهای غرب آسیا است. نظمی که در آن جمهوری اسلامی ایران نقش کلیدی و راهبردی را دارا بوده و اساساً رویای ساختن خاورمیانهای با مشخصات اروپای جدید توسط عربستان بدون در نظر گرفتن ابزارهای قدرت منطقهای ایران تقریباً غیر ممکن خواهد بود. به تعبیر دیگر نظم منطقهای غرب آسیا با محوریت ایران در حال شکلگیری بوده که برخی از پیشرانهای کلیدی آن عبارتنداز:
ارتقاء منطقه غرب آسیا به یکی از بلوک اقتصادی جهان.
۱- نرمال شدن ایدئولوژیها در این منطقه.
۲- توسعه پایدار مرزها.
۳- ارتقاء و تغییر سطح اشتغال برای بسیاری از کشورها با ورود تکنولوژی و فناوری هان نوین.
۴- مهاجرت معکوس.
۵- ایجاد سوئیفتهای جدید غیر دلاری.
نشانههای این پیشرانها در اظهارات اخیر رئیس بانک مرکزی روسیه و همچنین مسئولین چین در سازمان شانگهای و سایر مسئولین کشورهای اروپایی ازجمله فرانسه قابل مشاهده میباشد. مهمترین عامل تحقق این پیشرانهای کلیدی در عربستان متغیر امنیت پایدار میباشد. بن سلمان درگذشته از ایالات متحده امریکا برای تضمینهای امنیتی استفاده مینمود، اما با ایجاد نظم جدید منطقهای ایران میتواند یکی از تضمینکننده امنیت عربستان باشد؛ چراکه با مطالعه وضعیت حوزه سنتکام آمریکا از آسیای مرکزی (تاجیکستان، پاکستان، افغانستان تا عراق، شامات و شمال افریقا) شاهد تضعیف سنتکام در حوزه غرب آسیا میباشیم. با معکوس شدن این روند شاهد وضعیت جدیدی در نظم جدید منطقهای با ابزار قدرت جمهوری اسلامی ایران با مشارکت کشورهای روسیه، چین و هند خواهیم بود که این امر فرصتهای راهبردی اقتصادی خوبی در حوزه انرژی برای همسایگان ایران ازجمله ترکیه بوجود خواهد آورد.
از طرفی توجه به وضعیت بحرانهای اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران در دوران بسیار سخت از نظر سطح رضایت معیشتی اجتناب ناپذیر میباشد. از سوی دیگر ایجاد زیرساختهای این نظم منطقهای جدید نیازمند فرایند زمانی حداقل دو ساله تا چندساله بوده که در این مقطع مهم از تاریخ دشمنان ایران در اتاق فکرها و اندیشکده های خویش برنامههایی را در برهم زدن امنیت داخلی و ایجاد تنش در مرزهای همسایگان طراحی و عملیاتی خواهند نمود. برای جلوگیری از این موضوع نیازمند ستاد مدیریت بحرانهای اجتماعی و اقتصادی با تدوین راهبردهایی با الزام وحدت و یکپارچگی همه دستگاهها و قلمروسازی جدید با توسعه روابط با همسایگان امری ضروری به نظر میرسد. چراکه در صورت عدم ابزارسازی قدرت توسط ایران، سایر کشورهای غرب آسیا دچار مشکلات اساسی خواهد گردید. بهعنوان مطالعه موردی منطقه استراتژیک چابهار و نقش راهبردی آن در حوزه ترانزیت و انرژی که بهزودی یکی از قطبهای نظم جدید منطقهای در جهان خواهد گردید که بسیاری از کشورها را بهصورت مستقیم و غیر مستقیم از جمله هند، قرقیزستان، ازبکستان و ... را یکبهیک وارد این صحنه خواهد نمود و با احیاء کریدورهای مختلف اعم از کریدور ساسانی ایران به شریان تنفسی و قطب نظم جدید منطقهای غرب آسیا تبدیل خواهد گردید.
تمرکز و هدف نوشتار حاضر بر تبیین برخی چالشهای عربستان سعودی در نظم جدید منطقهای بوده است. توصیه نویسنده به شناخت سایر عوامل و بررسی دقیقتر آنها میباشد. هر چند در شرایط فعلی پیشنهاد ادامه گفتوگوهای دو جانبه و چند جانبه با جمهوری اسلامی ایران برای تحقق راهبردهای جدید عربستان سعودی میتواند بسیار مفید واقع گردد. فضای گفتمان سیاسی در کشور ایران برای تداوم این گفتگوها در سطح وزرای خارجه مهیا میباشد. ایران در مسیر دیپلماسی هر زمان که طرف سعودی آمادگی داشته باشد نسبت به بازگشایی سفارتخانههای دو کشور و بازگشت روابط به حالت عادی اعلام رسمی نموده است.