به گزارش مشرق به نقل از مهر، مهدی قزلی در سومین سفر خود به جزیره خارگ، سعی کرده همزمانی و همزبانی سفر و قلم جلال پس از 52 سال را یک بار دیگر تجربه کند که از شنبه در 10 قسمت با درج عکسهای نویسنده در پی هم منتشر میشود. اینک بخش چهارم این سفرنامه:
همان شبانه با قایق برگشتیم به سمت خارگ و این بار سکوی سلمان. دیگر داشتیم از خستگی و بدخوابی کلافه میشدیم. قایق سر راه یکی دو سکوی دیگر هم رفت و تعدادی مسافر سوار و پیاده کرد. وقتی رسیدیم سکوی سلمان، یک چیزی به اسم بسکت یا همان سبد خودمان با جرثقال پایین فرستادند و ما باید از طنابهای شبکهای بسکت میگرفتیم و بعد جرثقال در هوا معلقمان میکرد و میکشید بالا. وقتی بالا رفتن بقیه را تماشا میکردیم به نظر جالب میآمد ولی وقتی خودمان سوار شدیم و حدود 70-80 متر رفتیم بالاتر و باد هم آرام تکان میداد و بسکت را میچرخاند نظرمان عوض شد!
القصه این بار بدون پلهنوردی رفتیم بالای سکو. چند دقیقه خودمان را بیدار نگه داشتیم تا اذان شد و نماز خواندیم و بعد در یکی از اتاقهایی که مخصوص مهمانها بود بیهوش افتادیم و تخت خوابیدیم. شب هم خواب تکان خوردن و تلاطم دیدیم و صبح وقتی از خواب بیدار شدیم فهمیدیم خواب نمیدیدیم. یکی از سه پایه سکوی سلمان به دلایل فنی از اول کمی لق بوده به همین دلیل مخصوصا وقتی دریا مواج باشد سکو کمی تکان میخورد. از وقتی سوار هواپیما شدیم همین طور یک بند داریم تکان میخوریم و پایمان را 2-3 روز است جای سفت نگذاشتهایم. البته خوب است که در این مدت هیچ کداممان هم دریازده نشدیم.
بعد از خوردن صبحانه فرصت شد تا بنشینیم پای صحبتهای رئیس سکوی سلمان تا او هم نکاتی از سکوهای نفتی بگوید. از این که کار روی سکو بسیار سخت و خطرناک است ولی جزو مشاغل سخت به حساب نمیآید. از اینکه در همین کشورهای دور و بر همکارانشان دارند روزی 1000 تا 1500 دلار دستمزد میگیرند و این یعنی حدود 20 برابر بیشتر از ایران. به همین دلیل هم استخراج نفت در ایران ارزانتر در میآید. گفتند واسطهها نیروهای خوب ما را میبرند به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس برای کار و توضیح دادند که بعضی کشورها نفت خوب و زیادی دارند ولی نمیتوانند استخراج کنند و مجبورند کار استخراج را بسپرند به خارجیها که آنها هم براساس منافع خودشان استخراج میکنند نه منافع کشور صاحب نفت. وسط صحبتهای رئیس سکو هم آقای روابط عمومی اطلاعاتی میداد که ما وسط گزارشمان بیاوریم لابد؛ شرکت ملی حفاری از ابتدای انقلاب 3328 چاه را تعمیر و تکمیل کرده و 270 چاه جدید زده که 130 تایش اکتشافی بوده. 80 درصد چاههای خشکی کشور را این شرکت زده، حتی یک چاه ژئو ترمال هم در کوه سبلان حفر کردهاند تا از گرمای عمق زمین برای نیروگاه بخاری استفاده شود.
رئیس سکو به ما توضیح داد که سکوهای نفتی بسیار گرانقیمت هستند، ولی ارزش افزودهشان بسیار بالاست. گرانترین چاههای نفت در بخش حفاری، در عرض دو ماه برگشت سرمایه میدهند. از طرفی بسیاری از حوزههای نفتی در کشورهای مختلف مشترک است و معنای این حرف این میشود که در یک رقابت عجیب کشورها در حال استخراج نفت هستند تا کلاهشان را باد نبرد!
ماجرای نفت هم همپای اقتصادی بودن سیاسی است. بعضی از چاههای نفت ارزش اقتصادی استخراج ندارد، ولی گاهی کشوری از آن استخراج میکند یا حداقل گازش را روی فلر میسوزاند تا ادای استخراج را دربیاورد برای رو کم کنی!
رئیس سکو که کم کم یخاش داشت با ما آب میشد گفت ما قدر دریا را کمتر میدانیم. تزار روس آرزو داشت برسد به دریاهای گرم دنیا. صربها هم این همه کروات و بوسنیایی را کشتند برای دسترسی به آبهای آزاد. کشورهای گوگوری مگوری خلیج فارس هم دارند متر به متر دریا را خشک میکنند، برای اینکه چند کیلومتر ساحل بیشتر داشته باشند.
بعد از گپ و گفت با رئیس سکو دوری هم زدیم روی سکو و بخشهای مختلف آن را دیدیم. ژنراتورهای تولید برق، آب شیرینکن سکو، نانوایی و .... فرصت شد سکو را در روز هم ببینیم.
سه قایق ماهیگیری کوچک از محلیهای خارگ آمده بودند و پای ستونهای سکو ماهیگیری میکردند. سایه و البته ضایعات خوراکی ماهیها را جمع میکند زیر سکو. کار ما تمام بود و میخواستیم برگردیم، ولی گفتند دریا تلاطم دارد و برگشت میسر نیست. ظاهرا تلاطم دریا زیاد نبود. فاصله ما هم با خارگ کم بود و جزیره دیده میشد ولی باید به تجربه آنها احترام میگذاشتیم. یکی از دلایل اصلی نیامدن قایق در زمان تلاطم این است که امکان دارد به خاطر امواج به سکو برخورد کند و واویلای نشت نفت از چاه و ... به همین دلیل در چنین مواقعی اگر هم قرار باشد قایقی بیاید قایق کوچک است تا در صورت برخورد احتمالی با سکو باعث خسارت نشود. ماندیم تا بعد از ظهر تا کمی دریا آرامتر شد و قایقی آمد دنبال ما. موقع رفتن سوار بسکت شدیم باز هم جرثقالها بلندمان کردند و گذاشتند روی قایق. وقتی جرثقال بلندمان کرد دیدیم یک نفر در هیبت ورزشکاری دارد روی باند هلیکوپتر سکو میدود و ورزش میکند. بعد از پرس و جو فهمیدیم ملی پوش بوکس است و مدال آسیایی هم دارد و این هم از ورزش قهرمانی ما که شکر خدا به چیزهای دیگرمان میآید.
***
بعد از یک شبانه روز دوباره برگشتیم به جزیره برای بار دوم پایمان را روی خاک آن گذاشتیم. واقعا روی جای سفت و بدون تلاطم بودن یک نعمت است. در اقامتگاه وی آی پی مخصوص شرکت فلات قاره و بعد از کمی خستگی در کردن برنامه بعدازظهر را ریختیم با گشتی در جزیره و شنا در خلیج!
در واقع بعد از خداحافظی از بچههای شرکت ملی حفاری ما عملا مهمان شرکت فلات قاره بودیم که اصلیترین شرکت مستقر در خارگ است با کار اصلی تولید و صدور نفت.
موقع استراحت در اقامتگاه فلات قاره سعی کردیم به اینترنت وصل بشویم که نشد. سئوال و جواب کردیم و فهمیدیم سیستمهای تحت نت وزارت نفت مورد حمله سایبری قرار گرفته. اگر جلال آن روزها با چنین اتفاقی روبهرو میشد لااقل یکی ـ دو صفحه درباره اقوام نزدیک تکنولوژی و صاحبانش گفتگوهای بالای 18 سال میکرد!
هرچند سادهانگاریهای خود ما را هم نباید دست کم گرفت. یارو از آن طرف دنیا یک ویروس طراحی کرده و اطلاعات حافظههای رایانههای وزارت نفت را کپی کرده و برده بدون اینکه حتی مجبور باشد یک ایست بازرسی را رد کند یا حداقل هوای گرم خارگ را تجربه کند. طول میکشد که ما باور کنیم انقلاب اسلامی و کشورمان دشمنان عملیاتی حسابی دارد.
به هرحال بعد از این اتفاق که بیربط به تحریمهای جدید سال 1391 هم نبود، همه ارتباطات اینترنتی وزارتخانه را قطع کرده بودند؛ حتی در اقامتگاه. آدم یاد این حدیث حضرت علی (ع) میافتد که فرمود: جاهل را نبینی مگر در افراط یا تفریط. چقدر بد است آدم هی حرف تلخ بزند، حرف حق بزند. بگذریم. همه جای دنیا مراکز استراتژیکشان را از شبکههای عمومی جدا میکنند و با یک شبکه داخلی مدیریت میکنند. رایانههای جدا شدهای را هم برای استفاده از شبکههای عمومی در نظر میگیرند. اینطوری هم ارتباط با شبکههای عمومی فراهم میماند و هم امنیت شبکه داخلی برقرار.