به گزارش مشرق، رئیس جامعه جراحان گفتهاند: «ما در این سالها با جامعه پزشکی بد برخورد کردیم. تحقیر جامعه پزشکی، صدماتی در آینده برای کشور ما دارد و بزرگترین صدمه از این بابت، به سلامت کشور وارد خواهد شد.ما جامعه پزشکی را تحقیر کردهایم؛ همچنانکه با معلمان هم همینگونه رفتار کردیم. معلمان که همچون جامعه پزشکی، از گروههای مرجع جامعه و تربیتکننده نسل آینده کشور هستند، به جای اینکه سر کلاس درس باشند، هر روز باید کنار خیابان بایستند و برای معاششان شعار بدهند.
اینگونه رفتار با گروههای مرجع جامعه که نقش مهمی در اداره و آینده مملکت دارند، شیوه مملکتداری نیست و عاقبت خوبی ندارد. استقبال از تمام رشتههای پایه در کنکور کاهش یافته و شاخههای تخصصی پزشکی هم از این کاهش استقبال مصون نبودهاند. امروز در بسیاری رشتههای تخصصی مثل جراحی کودکان یا جراحی قلب حتی یک داوطلب هم نداریم. این وضع از چند سال قبل آغاز شد و در سالهای اخیر به شدت پیشرفت داشته و مهمترین مساله این است که با ادامه چنین شرایطی، ۱۰ یا ۲۰ سال بعد، در بسیاری رشتهها دیگر متخصصی در کشور نداریم. »
بدون اینکه بخواهیم زحمات جامعه پزشکی و به خصوص همراهی آن دسته از پزشکان بی ادعا و دردمندی را که به این شغل صرفا از زاویه درآمدی نگاه نمی کنند نادیده بگیریم چند نکته را یادآور می شویم.
۱- هر چند در یک نگاه کلی صحبتهای دکتر« ایرج فاضل» در قالب کلیگوییهای مرسوم این روزها و گلایههای متداولی که باب شده میگنجد اما وقتی ایشان به نمایندگی از یک «قشر برخوردار» جامعه از تحقیر پزشکان سخن میگوید باید به این اظهارات پاسخ داد.
۲- ایشان در حالی ادعای تحقیر «جامعه پزشکی» را دارد که دستکم قشر جراحان همواره چند پله بالاتر از دیگر طبقات جامعه به لحاظ درآمدی ایستاده و در مقاطع مختلف هم تلاش چندانی برای کاستن از این فاصله نجومی نشده که البته شاید یکی از دلایل این امر به سرانه پایین پزشکی در ایران و عدم دسترسی عادلانه مردم به آنان در نقاط مختلف کشور باز میگردد. به واقع یک جبر اجتماعی وجود داشته که برای تامین سلامت عموم جامعه به آن تن داده شده و با آن سازگاری صورت گرفته است.
با این وجود و پذیرش این نابرابری نسبی، هر زمان که تلاشی برای کاهش این فاصله نجومی با ابزارهای نظیر اخد مالیات از پزشکان صورت گرفته، داد و فغانها به آسمان رفته و چه بسیار مواردی بوده که طبیبان جراحی که با لطایفالحیل سعی در دور زدن سیستم نظارتی و تن دادن به روشهای غیر مرسوم برای فرار از پرداخت مالیات داشتهاند. حتی عدم پاسخگویی بسیاری از آنان به خطاهای درمانی و قصورشان و به نتیجهنرسیدن شکایت بسیاری از بیماران حاکی از حاشیه نسبتاً امنی است که برای این قشر در جامعه حاکم شده است.
۳- رئیس جامعه جراحان باید روشنگری کند که منظور از تحقیر پزشکان در ایران چیست و باید رابطه بین واژه «تحقیر» و «جامعهپزشکی» را روشن کند. آیا نسبت به دستمزدها و دریافتیهای آنان گلایه دارد یا از شان و مرتبه و جایگاه اجتماعی آنان دلخور و معتقد به لزوم توجه بیشتر به جامعه پزشکی است و یا اساساً باور به رها کردن این قشر و عدم نظارت بر آنان دارد؟
او که از خالیشدن برخی حوزههای جراحی گلایه میکند باید پاسخگو باشد که چرا هر زمان اقداماتی برای افزایش ظرفیت حوزههای مختلف رشته پزشکی در دانشگاه صورت گرفت، این قشر با تعابیری چون «باز کردن درب دانشگاهها» و «تنزل سطح آموزش» به چنین تصمیماتی خدشه وارد کرد؟
۴- هر چند دکتر فاضل در گفتههای خود سعی داشته با برقراری پیوند بین پزشکان و معلمان یک همپوشانی نسبی ایجاد کند تا حس باورپذیری مخاطب نسبت به اظهاراتش تعمیق شود اما به واقع این دو قشر اساساً قابل مقایسه نیستند و شکاف بسیار زیادی بین آموزگاران کشور و پزشکان از هر لحاظ وجود دارد.
۵- این نقد به اظهارات رئیس جامعهجراحان، شکافهای ساختاری موجود و رفتار خارج از عرف برخی پزشکان، نافی تلاشهای جامعه پزشکی و زحمات بسیاری از آنان، به خصوص پزشکان عمومی که با دریافتیهای متعارف در محرومترین نقاط کشور در حال خدمترسانیاند نیست، بلکه سویه اصلی آن به ندیدن نابرابریها، مظلومنمایی و طلبکاری از جامعه و ساختار سیاسی کشور با وجود برخورداری از مزیتهای فراوانی باز میگردد که از قضا متن جامعه پزشکی نیز از آن محرومند. اتفاقا ایشان باید به این پرسش پاسخ بدهند که چرا به عنوان رئیس جامعه جراحان نسبت به همین فاصله دریافتی جامعه جراحان با سایر پزشکان و کادر درمان بی تفاوت بوده اند اما هنگام انتقاد کردن با انگیزه های مختلف، به نمایندگی از «جامعه پزشکی» سخن می گویند؟!