به گزارش مشرق، پایگاه اینترنتی شبکه «المیادین» با انتشار گزارشی تحلیلی به بررسی مثلث منابع بین ایران، سوریه، مصر پرداخته و نوشت حتی باوجود آنکه طی سالهای اخیر روابط نزدیک و عمیقی بین تهران و قاهره وجود داشته، اما بهبود مناسبات آنها در این برهه زمانی میتواند گویای الگویی از روابط راهبردی باشد.
شکست طرحی به نام «خاورمیانهای به نفع اسرائیل»
المیادین در مقدمه این گزارش مینویسد: روابط مصر و ایران از حداقل روابط در سطح دیپلماتیک فراتر خواهد رفت و به سطح راهبردی خواهد رسید. این گزاره ممکن است با توجه به همراهی مصر با قرارداد «کمپ دیوید» و سردی روابطش با ایران از زمان استقبال قاهره از شاه مخلوع، عجیب و مذموم به نظر برسد، اما نتیجهگیری فوق تمایل یا ارزیابی از مرحله فعلی روابط دو کشور درآستانه گشایش محسوس نیست؛ گشایشی که به تدریج جایگزین روابط قبلی ایرانی-عربی در سطح کل منطقه شده است.
در ادامه این گزارش میخوانیم: اگر نسخه اول خاورمیانه و معامله قرن به دلیل شکست بزرگ دشمن اشغالگر در مقابل حزبالله لبنان در سال ۲۰۰۶ سقوط کرده بود، و همچنین استقامت سوریه پس از دهه سیاه و تشدید مقاومت مردمی در فلسطین اشغالی نبود، شاهد نسخه خطرناکتری از پروژههای پی در پی خاورمیانه بودیم که در پروژههای عظیم و از دو جهت ظاهر شد. جهتی که دشمن صهیونیستی را از طریق اردن به خلیج فارس متصل میکرد و از طریق عراق منطقه خلیجفارس را به ترکیه گره میزد؛ اما نقاط خطرناک و اهداف این پروژه عبارتند از:
- منزوی کردن ایران با به حاشیه راندن نقش تنگه هرمز از تجارت جهانی و نفت
- منزوی کردن مصر با به حاشیه راندن نقش آن در کانال سوئز
- منزوی کردن سوریه در مرزها و راههای مهم زمینی و دریایی آن به سمت اروپا
- پیوند مسیر اول خلیجفارس و تلآویو به بندر حیفا؛ آنچه سوریه در دهه سیاه تروریستی و سپس بمباران بیروت شاهد آن بود، مقدمهای برای پیشرفت رژیم صهیونیستی در این مسیر بود.
المیادین در ادامه نوشت: طرح خاورمیانه جدید اما نقشههای اقتصادی-سیاسی جدید خود را از طریق ترکیبی از راهآهن، بنادر، جادههای زمینی بینالمللی و کانالهای آبی باز و بسته پیگیری شد. طرحی که درصدد بود تا بنادری را که در سواحل فلسطین اشغالی مانند حیفا و عسقلان وجود دارند، جایگزین نقش کانال سوئز و تنگه هرمز کند؛ بنادری که همگی شریانهای شمالی پروژه «نئوم» عربستان را تشکیل میدهند.
در ادامه این گزارش آمده است: در حالی که اجرای پروژه نئوم (منطقه البداء و اطراف کوهستانی و ساحلی آن در حجاز) سالها پیش آغاز شده و ممکن است در قالب توافقنامهها، اشکال از شرکتها در مناطق آزاد، تا جنوب اردن گسترش یابد. ارتباط این طرح با مناطق اشغالشده توسط رژیم صهیونیستی و بررسی پروژههای صهیونیسم که از اواخر قرن نوزدهم تاکنون در جریان بودهاند، اهداف مذکور مشخصتر میکند؛ این اهداف، منابع پایهگذاری شدهای هم در کلانشهرهای استعماری، فرانسوی و بریتانیایی دارند:
- پروژهای که توسط «چارلز فوریه»، متفکر فرانسوی برای احیای منطقه شمال دریای سرخ و پیوند آن به دریای مدیترانه ارائه شده است.
- پروژه سرزمین مدین که توسط «پل فریدمن» صهیونیست در سال ۱۸۷۸ با حمایت استعمار بریتانیا و صندوق اکتشاف فلسطین که توسط روچیلدها و انجمن «عشق صهیون» تامین مالی میشد، پیشنهاد گردید. زمینهای این پروژه از شمال حجاز [سرزمینهای پروژه نئوم] تا جنوب اردن امتداد دارد.
ایران: پیشرفت، علیرغم حصار
المیادین در بخش دیگری از گزارشش به وضعیت ایران در این مثلث فرامنطقهای پرداخته و نوشت: از نظر سیاسی، از زمان سرنگونی حکومت شاه که به نمایندگی از شرکتهای نفتی و منافع آمریکا و انگلیس به عنوان پلیس خلیج فارس حکمرانی میکرد، ایران جدید و مخالف این منافع غربیها، تاکنون به طرق مختلف مورد هدف قرار گرفته است. ایران پس از توسعه گسترده روابطش با کشورهای «بریکس» و «شانگهای»، حمایت از سوریه و نیروهای عراقی که در برابر تروریسم و گروه های تکفیری مقاومت میکنند، حمایت از مقاومت فلسطین و گروههای جهادی آن، بیشتر مورد هدف قرار گرفت.
در ادامه آمده است: اما این بعد سیاسی علیرغم اهمیت فعلی، تنها دلیل هدف قرار دادن و محاصره ایران نیست؛ فشاری که از محاصره اقتصادی شروع شده و به تلاش برای حذف آن از تنگه هرمز به عنوان کلیدهای راهبردی منطقه ختم می شود. ایران امروز از طریق تنگه هرمز و موقعیت ژئوپلیتیکی که این کشور را به عراق و سوریه وصل میکند، کاندیدای سنتها، تاریخ کهن امپراتوری و قدرت کنونیاش در این منطقه است؛ منطقهای که از شرق هم بسیار حساس و مهم بوده و ایران را در دنیای جدیدی که بین اوراسیا و جاده «کمربند ابریشم» در حال شکلگیری است، بزرگتر از یک قدرت منطقهای نشان میدهد.
جایگاه و اهمیت تنگه هرمز برای ایران و دشمنانش نیز بزرگتر از شریان نفت و نفتکش و فراتر از توقفگاههای قبلی در مسیر هند شرقی است. تنگه هرمز تاکنون هم یک شریان مهم برای حضور ایران به عنوان یک بازیکن و یک عامل تعیینکننده حتی در سختترین شرایط منطقه بوده؛ تداوم این حضور هم به دلیل پیشرفت ایران در فناوری و قدرت و سیاستهایی است که توسط آژانسهای اطلاعاتی صهیونیستی و ناتو تعیین نمیشود.
مصر: به دنبال استفاده از جایگاه راهبردی و تاریخی
در بخش سوم این گزارش درباره مصر میخوانیم: برنامهای تحت عنوان هدف قراردادن مصر و حذف آن از تاریخ خاورمیانه بار دیگر بر سر زبانها افتاده است؛ سناریویی انگلیسی- صهیونیستی که همواره در تاریخ علیه منافع مستقل قاهره پیگیری و تکرار شد. طرحهای غربی علیه مصر براساس خوانشهای متوازن تاریخی نبود، همه این اقدامات به دنبال ساختن یک میان دولت از مصر بود تا موجودیت صهیونیستی را به شرق منطقه عربی نزدیک کند.
در ادامه گزارش المیادین آمده است: نکته قابل توجه این بود که علیرغم حضور مصر در توافق «کمپ دیوید» پس از کودتای ساداتی، این امر در محاسبات ائتلاف صهیونیستی-آمریکایی آشکار شد؛ نه واشنگتن و نه تلآویو، قاهره را به یک مورد قابل اعتماد در محدوده استراتژیک خود تبدیل نکرد.
آنها حتی بعد از کمپ دیودید هم مصر را در بعد ژئوپلیتیکی خود و موقعیت کانال سوئز دائماً مورد هدف قرار دادند. این موضوع توضیح میدهد که چرا مسکو، از دوران شوروی تا پوتین، همه تلاشها برای نزدیککردن کشورها حول محور خط شمالی و جایگزینی کانال سوئز، را همیشه رد میکند.
المیادین در ادامه مینویسد: در اینجا به یاد بیاوریم که یکی از حقایق اساسی در جغرافیای مذکور، کانال سوئز است که ساخت آن انقلابی بزرگ در تجارت جهانی و معادلات قدرتهای بین المللی ایجاد کرد؛ مانند اخراج پرتغالیها و اسپانیاییها از منطقه پس از کاهش اهمیت دماغه امید نیک، تضعیف سلطنت عثمانی و احداث جادههای شمالی پس از احداث کانال. با همه اینها، تحولات غیرراهبردی مصر که با کودتای ساداتی علیه ناصریسم آغاز شد، این کشور را از هدف قرار گرفتن استراتژیک در ذهن صهیونیستها محفوظ نگه نداشت؛ با تضعیف اهمیت بسیار زیاد کانال سوئز توسط اسرائیلیها و آمریکاییها، مصر هم بیشتر تضعیف کرد.
سوریه: خروج از دهه سیاه حصار
المیادین درباره منافع سوریه از این همگرایی نوشت: قابل درک است که دمشق در تلاش برای شکستن محاصره جنایتکارانه خود در اقیانوس اطلس و پیامدهای وحشیانه آن بر جزئیات زندگی روزمره مردم است. دولت دمشق هماکنون در این شرایط باثباتتر، از جمله احیای موقعیت و جایگاه خود در اتحادیه عرب، تا حدودی موفق به شکستن حصار شد. این حصار شکست شد، بدون توجه به اینکه ببینیم ارزش سیاسی اتحادیه عرب توسط اتحاد امپریالیستی-صهیونیستی کاهش یافته است.
درپایانبخش این گزارش آمده است: از سوی دیگر اهمیت سوریه، موقعیت جغرافیایی و تاریخ سیاسی و اجتماعی آن، بدون توجه به تمایلش برای همزیستی با محیط عربی و منطقهای قابل درک است؛ موضوعی که برای یک دهه مورد هدف قرار گرفت. آثار کلی آتشافروزیهای تروریستی و تکفیری در دهه سیاه، هنوز هم وجود دارد و ممکن است با پیشرفت خطرناک نقشههای آمریکایی-صهیونیستی وحشیانهتر شوند.
به همین دلیل و با توجه به روابط نزدیک دمشق با تهران و روابط ناگسستنی آن با قاهره، سوریه به عامل عینی پیوند ضروری و مهمتر بین تهران و قاهره تبدیل شده است.