به گزارش مشرق، جعفرعلیاننژادی در کانال خود در ایتا نوشت:
شاید برای بسیاری از افراد، این سوال بوجود آمده باشد، که چگونه در میان بخشی از مردم کشورهای اروپایی، احساسات ضدصهیونیستی با وجود حمایت دولتهای آنان از اسرائیل، اجازه ظهور و بروز مییابد؟ مثلا ویدیویی از کریستین رونالدو جهانی میشود که گویا میکروفون خبرنگار اسرائیلی را گرفته و پرتاب میکند.
یا تظاهرات و راهپیماییهای ضد اسرائیلی بدون مخالفت علنی در این کشورها برگزار میشود؟
تحلیل این موضوع قدری عمیقتر از لاییه روئین به نمایش در آمده است.
یادداشت پیشرو را برای پاسخ به همین سوال نوشتهام و در ادامه خواهم گفت چرا چنین وضعی دوام نخواهد یافت، زیرا پیروزی اخیر جبهه مقاومت و ضربه تاریخی و سهمگین آن، منجر به شکست ایده «صدور نفرت به اسرائیل»، در این جوامع میشود.
واقعیت آن است که دولتهای غربی در یک روال تدریجی، موضوع نفرت تاریخی از یهود در جوامع مسیحی را، با تاسیس رژیم صهیونیستی، به جغرافیایی دورتر از خود صادر کردند. بعد از این اقدام، کارکرد اقدامات غیرمشروع، ضدانسانی و تروریستی رژیم اشغالگر، در ناخودآگاه جمعی بخشی از مردم اروپا، تولید نفرت بیشتر از جریان یهود خارج از سرزمینهای قاره سبز بود. طوری که ارتکاب هر اقدامی از سوی چنین رژیم منفوری برای مردم این کشورها، دور از ذهن و عجیب و غریب نبود.
در مقابل این نفرت، مظلومیت مردم فلسطین قرار داشت که با اعمال ظلم از سوی رژیم صهیونیستی، منجر به عکسالعمل بیخطر مردم این کشورها میشد. برای رژیمهای اروپایی، تداوم دوگانه ظالم و مظلوم در ذهنیت مردمشان، میتوانست خشونتهای ضدیهودی درون این جوامع را کنترل کرده و آن را تبدیل به احساساتی کمخطر کند.
سیاستهای رسانهای آنها نیز این چنین دنبال میشد و برای مردم آن کشورها چنین تصویر میشد که دولتهایشان خواهان برقراری صلح و پایان منازعه در سرزمین های اشغالی هستند. میتوان گفت مساله عادیسازی روابط برخی کشورهای اسلامی با رژیم صیهونیستی نیز از الگویی مشابه همین تبعیت می کرد.
علی رغم ژست صلحطلبانه؛ دولتهای اروپایی هیچگاه راضی به توقف ماجراجوییهای صهیونیستها و پایان ظلم آنها نبودند، زیرا به وجود احساسات ضدصهیونیستی بی خطر مردمشان نیاز داشتند. از طرف دیگر، اسرائیل هم دیگر آن چیزی نبود که به راحتی قابل مدیریت و کنترل باشد.
با وجود کاهش محسوس قدرت صهیونیستها در 20 سال اخیر و شکستهای پیدرپی آنها در توسعه طلبی بیشتر، ایده «نفرت صادر شده»، با هر ضرب و زوری که بود حفظ میشد. رمز حفظ این ایده، منفعل و مظلوم و ستمدیده بودن مردم فلسطین در مقابل فاعل و ظالم و قوی ماندن رژیم صهیونیستی بود.
اما اگر معادله عوض میشد، مثلا جبهه مقاومت بجای اقدامات ایذایی و شهادت طلبانه که ماهیتی واکنشی داشت، وارد یک جنگ پیش دستانه، شجاعانه، غافلگیرانه، چند بعدی و ترکیبی میشد، داستان فرق میکرد. پیروزی جبهه مقاومت در تحمیل چنین ضربهای، امکان واقعی شکست اسرائیل را در ذهنیت عمومی مردم جهان ایجاد کرد.
این تصور ایجاد شد که میشود با یک جریان کوچک و جبهه مردمی در برابر یک ارتش چند میلیونی ایستاد. شکست ایده «نفرت صادرشده»، مهمترین پیامد تغییر این معادله بود. کشورهای اروپایی از این به بعد با نگاهی هراسان به موج حمایت از مردم فلسطین در جوامع خود مینگرند. با شکست این ایده، امکان درگیری با عناصر این رژیم در خود کشورهای اروپایی برای مسیحیان معتقد، امری دور از دسترس نیست.
نفرت از صهیونیسم تنها منحصر به حمایت لفظی از مظلومان فلسطینی نخواهد شد، از این به بعد، امنیت عناصر صهیونیستی در چنین کشورهایی بیشتر از قبل به مخاطره خواهد افتاد. پیروزی جبهه مقاومت، امری درونماندگار در سرزمینهای اشغالی نیست، این پیروزی به بیرون مرزها نیز منتشر میشود، طوری که دیگر مکانی امن برای فرار صهیونیستها باقی نمیگذارد. ابعاد این پیروزی بسیار بیشتر از آنچه که رخ داده یا میدهد، است. باید دانست، هم رژیم صهیونیستی رفتنی است، هم تفکر صهیونیستی محوشدنی است...
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.