به گزارش مشرق، شهید محمد جواد تندگویان ۲۴ خرداد ۱۳۲۹ در منطقه خانی آباد تهران به دنیا آمد او فارغ التحصیل مهندسی نفت از دانشکده نفت آبادان و کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی از مرکز مطالعات مدیریتی ایران بود.
وی دومین وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران در کابینهٔ شهید محمدعلی رجایی است. شهید تندگویان از معدود شهدای جنگ تحمیلی است که بر روی سنگ قبر او تاریخ شهادت حک نشده است. چون پیکر مطهر این شهید در جریان تبادل اسرا بین دو کشور در سال ۱۳۷۰ به ایران تحویل داده شد.
مریم تندگویان دختر بزرگ وزیر اسبق نفت ایران بیان کرد: پدرم آبان سال ۱۳۵۹ در حالی که یکماه از انتصابش در وزارت نفت میگذشت برای بازدید از پالایشگاه آبادان عازم جنوب کشور شد و در جاده ماهشهر به آبادان به اسارت نیروهای عراقی درآمد.
وی با بیان اینکه پدرم با مهندس یحیوی، مهندس بوشهری و فاطمه ناهیدی در روزهای اول اسارت در سلول های نزدیک به هم محبوس شده بودند و این سه نفر پس از آزادی اسرا به کشور بازگشتند، توضیح داد: بعد از مدتی پدرم را به زندان خانگی در کویت بردند و تلویزیون این کشور تصویر پدرم را نشان داد که زنده و سالم است.
مریم افزود: خانم ناهیدی در بیان خاطراتش از اسارت نقل کرده است: وقتی بعثی ها می خواستند ما را برای بازجویی یا شکنجه از سلول بیرون ببرند، صدای شهید تندگویان را می شنیدیم که در حال خواندن قرآن و دعای کمیل است تا به ما روحیه بدهند، چون او هیچ اطلاعاتی به بعثی ها نمی داد از شنیدن صدای او عصبانی می شدند و مدام به او می گفتند ساکت شو.
دختر شهید تندگویان در پاسخ به این پرسش که افرادی که سلولهای آنها در کنار سلول پدر بود در مورد شنیدن صدای شکنجه شهید تندگویان چیزی نقل کرده اند، گفت: خیر چون برای شکنجه آنها را به بیرون از سلول می بردند. خانم ناهیدی گفته ارتباط با زندانیان به هیچ طریقی میسر نبوده مگر با سلولهای مجاور، که از طریق ضربه به دیوار با همدیگر صحبت میکردند. بعدها اشخاصی را در اردوگاهها میدیدند که در همان زندان اسیر بودند و صدایشان را شنیدهاند، ولی یکدیگر را ندیده بودند.
مریم خاطرنشان کرد: من دو ساله بودم و مادرم باردار بود که پدرم اسیر شد، متاسفانه خاطره ای از پدرم در ذهنم نیست، زمانی که وی در اسارت به سر می برد، سمیه هدی نیز به دنیا آمد.
وی در مورد نحوه اطلاع یافتن از شهادت پدرش گفت: بعد از آزادی اسرا و بازگشت آنها به کشور وقتی متوجه شدیم پدرم در بین آنها نیست هیاتی متشکل از پدربزرگ، دایی و دندانپزشک پدرم ( دکتر محمدمهدی اعتمادی دوست صمیمی شهید تندگویان، کسی است که بهسبب رسیدگی به دندانهای آن شهید در زمان حیات، برای تشخیص پیکرش همراه هیأت اعزامی به عراق رفت تا در صورتی که جسد قابل شناسایی نبود، از روی شکل دندانهای شهید جنازه را تشخیص دهد.) به عراق اعزام شدند، بعثی ها بار اول عمدا یک پیکر دیگر را به آنها نشان دادند در حالی که قد، مشخصات ظاهری و سایز پدرم با آن پیکر متفاوت بود. بعد از چند روز آنها را بر سر قبر فردی که تازه به خاک سپرده شده بود، بردند و گفتند او اینجا دفن شده اما وقتی فهمیدند خانواده حرف آنها را باور نمی کنند بعد از چند روز جنازه اصلی را به آنها تحویل دادند.
دختر شهید تندگویان افزود: پیکر پدرم را بهگونه خاصی مومیایی کرده بودند تا شکنجه ها و زمان شهادت را پنهان کنند، دکترِ پزشکی قانونی عراق در گزارشی اعلام کرده بود که تندگویان چند ماه بعد از اسارت به شهادت رسیده و تاریخ اوراق هم مال همان موقع بود ولی به گفته دکتر توفیقی این نحوه عمل که روی این جسد شده، نشان می دهد که آنها میخواستند زمان فوت را مخدوش کنند. در سالن تشریح او با چند برش به ران شهید متوجه شدند که عضله زیر پوست تازه است درحالیکه روی پوست مانند چرم شده بود؛ از تازگی زیر پوست متوجه شدند او بعد از آزادی اسرا به شهادت رسیده است.
البته با روحیهای که ما از تندگویان می شناختیم او در مقابل بعثی ها بسیار مقاومت میکرده و شدیداً هم کتک می خورده، طوریکه وقتی ما جسد را نگاه می کردیم، شکستگیهای متعددی در ناحیه جمجمه، جناق سینه و دندان های شهید نمودار بود. همان اول هم که عراقیها مهندس تندگویان را اسیر کردند آنقدر او را شکنجه داده بودند که طحالش پاره شد؛ این نکته را خودشان هم در تلویزیونشان گفتند.
مریم با بیان اینکه پیکر پدرم بعد از ۱۱ سال اسارت، در سال ۱۳۷۰ در جریان تبادل اسراء به ما تحویل و ۲۵ آذر به خاک سپرده شد، ادامه داد: براساس بررسی های به عمل آمده بر روی پیکر پدرم گفته شده او در زیر شکنجه بر اثر خفگی به شهادت رسیده است.
وی در در پاسخ به این پرسش که شهید تندگویان به چه کتاب هایی علاقه داشت نیز گفت: پدرم کتاب های شهید دکتر علی شریعتی و شهید مطهری را مطالعه می کرد، چون ساواک به او شک کرده بود جلد کتاب ها را با جلد کتاب های رمان عوض می کرد تا اگر سواک به منزل آمد، متوجه نشود چه کتاب هایی را مطالعه می کند. همچنین در دوره هایی که در دانشگاه نفت آبادان برگزار می کرد از این افراد برای سخنرانی دعوت میکرد.