به گزارش مشرق، محسن مهدیان در کانال خود در ایتا نوشت:
فرمود: دلم سوخت. این ماجرا را صرفا یک "آه پدرانه" و یک "حس عاطفی" نبینیم. ضایعه بزرگ و غم انگیز شهید جمهور را من در همین نغمه غم انگیز "دلم سوخت" می بینم. مختصری تا انتها همراه باشید؛ متن ذوقی و احساسی نیست.
یکم. روایت امام از ماجرای شهید بهشتی را ببینید؛ دیداری دارند صبح ۱۷ شهریور سال ۶۰. در جمع حزب جمهوری. ابتدای سخن شان اینطور است: "من فکر می کنم هرگاه ما چیزی از دست دادیم در ازایش چیزی دریافت کردیم." بعد مثال می زنند که اگر ۱۵ خرداد نبود به اینجا نمی رسیدیم. تا میرسند به ماجرای شهادت شهید مظلوم بهشتی. آنجا می فرمایند: "وقتی بهشتی و یارانش شهید شدند ...مردم فرق کردند... ماجرا برگشت.... یک دفعه شعارها برگشت به نفع ایشان."
حرف شان این است: با شهادت ایشان، او شناخته شد. می فرمایند" "بهشتی را من بزرگ کردم.. من او را می شناختم. اما این ماجرا باعث شد مردم هم او را بشناسند."
میفرمایند مظلومیت بهشتی دردناک تر از شهادتش است. این تعبیر را بگذارید کنار "دلم سوخت" . حالا با این بند برگردیم این روزها.
دوم. حکمت شهدای پرواز اردیبهشت چیست؟ نمی دانیم. اما از نوع ادبیات و رفتار رهبری انقلاب سطحی از این حکمت قابل تحلیل است. نوع مواجهه رهبری گوئی می خواهند پیامی را منتقل کنند. در همان پیام تسلیت به شکل کم سابقه ای به مظلومیت شهید اشاره می کنند: " آزردگیهایش از ناسپاسی و طعن برخی بدخواهان، مانع تلاش شبانه روزیش برای پیشرفت و اصلاح امور نمیشد." تا سخنرانی بهشت زهرای تهران که دیگر صراحت بیشتری دارد؛ هم از گلایه های رئیس جمهور فقید از بدخواهان می گویند و هم کسری رسانه ها در توجه به خدمات رئیسی. اینجاست که می فرمایند "دلم سوخت."
گوئی این تصویر از مظلومیت رسانه ای شهید برای رهبرانقلاب مساله جدی است که نمی توانند و نمی خواهند از کنارش بگذرند.
سوم. رهبر انقلاب از مردم و تشییع کننده ها گفتند. اینکه این مردم با تشییع میلیونی، نشان دادند قدرشناسند. نشان دادند دل شان با ارزشهای انقلاب اسلامی است. نشان دادند برخلاف القاهای دشمن رابطه شان با مسوولین مستحکم است.
فرمودند شهید خدمت از دل مردم جوشید. حال سوال اینست که آیا این مردم قبل از شهادت هم همین شناخت را داشتند؟ همین تصویر از خادم مظلوم وجود داشت؟ نداشتند. چرا باید چنین تصویری را داشته باشند وقتی رسانه ها نمی گویند. اصلا نمی بینند که بگویند. می بینند و کتمان می کنند. می بینند و عکس آنرا می گویند. حال چرا مردم باید بدانند؟
سخن نهائی اینجاست. خون شهید رسانه شد. آنچه دانستند پس از خون شهید است.
چهارم. خون شهید مظلوم روشنگر بود. خون شهید رسانه شد تا چشم ها باز شود. یک وقتی خدا نعمتی را می گیرد تا چشم ها بازشود. رئیسی رفت تا بودنش حس شود. نیست شد تا هستش درک شود. تصویر شفاف شهید خدمت، ثمره خون شهید است واگرنه تلاش شبانه روزی او در حیاتش دیده نشد؛ نگذاشتند دیده شود. دشمن که به ذاتش رفتار می کرد. اما دوست نیز کم گذاشت.
پنجم. سیاست ورزی را صرفا عرصه حذف رقیب دیدیم. از سیاست فقط دادزدن را شنیدم. عرصه کار رسانه را جز تهمت و افترا و هتک حیثیت ندیدیم. مسابقه فحاشی گذاشتیم .رفتارمان در مقابل رقبا، مدل مشمئز کننده دوقطبی های توهمی و اهریمن و فرشته است. مدل های استقلال-پرسپولیسی که هیچ آورده ای جز عصبیت ندارد.
طبیعی است که با این ذائقه خدمات را نمی بینیم. پیشرفت را به حساب نمی آوریم . ببینیم هم به بیان آن عادت نداریم. اصلا بلد نیستیم. زبان مان در گفتن داشته ها و دارایی ها الکن است. بدتر اینکه در جنگ های حیدری و نعمتی قلب واقع می کنیم. و اینهمه در حالی است که دشمن شب و روز بر سر این مردم القاهای هرز و دروغین می ریزد.
لب کلام و حرف تمام است: جهاد تبیین نکنیم، بازهم هزینه می دهیم؛ حرکت انقلاب به جلو متوقف نمی شود. حرکت نیز در آگاهی مردم است. پس کم بگذاریم بازهم خون خوبان و بهترین ها این کسری را پر می کند. این سنت خداست که کفر نعمت از کفت بیرون کند.
خون سدشکن است. غبارها را کنار می زند. قلب و ذهن مخاطب را توامان و پرقدرت نشان می گیرد. اما خون است. غم انگیز است؛ هنوز هم که هنوز است باورمان نیست از این فقدان.
حال مرثیه "دلم سوخت" را مجدد بخوانیم؛ باهم بخوانیم.