به گزارش مشرق، دور دوم انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری جمعه این هفته برگزار میشود. اما انتخاب و انتخابات در نظام اسلامی به نوعی سبکی از زمامداری است که از تلفیق دین و مردمسالاری حاصل میشود. مردمسالاری دینی نشان دهنده هویت ایرانیان مسلمان است. با بررسی پیشنه برگزاری انتخابات در ایران و فراز و نشیبهای حکومتهای قاجار تا پهلوی اول و دوم و از طرف دیگر تجربههای که مردم در فرایند انتخاب کردن به دست آوردند نشان دهنده فراز و نشیبهای انتخابات در کشور است که در نهایت این روند تکاملی به مردمسالاری دینی ختم شده است که تجربهای ارزشمند است.
در این زمینه با خسرومعتضد مورخ و نویسنده در مورد انتخابت در رژیم پهلوی به گفت وگو نشستیم.
انتخابات در سه مجلس اول شورای ملی آزاد برگزار می شد به نظر دخالت در انتخابات با وثوق الدوله عاقد قرار۱۹۱۹ شروع شد؟
پس از آنکه مجلس چهارم تشکیل میشود و وثوقالدوله نخست وزیر در اواخر جنگ جهانی اول قرارداد ۱۹۱۹ را به صورت محرمانه با انگلستان منعقد میکند؛ در حالی که این مجلس قرارداد را ملغی و وثوقالدوله را برکنار کرد. از مجلس چهارم به بعد کشور به سمت دیکتاتوری میرود و پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و روی کار آمدن رضاخان، رقابت شدید بین کشورهای اروپایی سنتی با یک رژیم جدید به نام بولشوییسم در روسیه در میگیرد.
عوامل گوناگونی از جمله ناامنی و هرج و مرج در کشور، تمام نخبگان را به سمت فردی سوق میدهد که قادر به ایجاد نظم در کشور باشد. به همین دلیل رضاخان میتواند با کمک انگلیسیها کودتا کند و نظم مورد نظر را در کشور برقرار کند. رضاخان با کمک روشنفکرانی مثل داور و تیمورتاش و ازدواج با قمرالسلطنه، شاهزاده قجری توانست در حلقه قدرتمندان قرار بگیرد. در آن سالها دولتهای متعدد از جمله سیدضیا، قوامالسطلنه، مشیرالدوله و مستوفی الممالک قبول مسئولیت میکنند.
انتخابات در دوره رضاخان چگونه برگزار می شد؟
پس از سلطنت رضاخان، انتخابات و مجلس در ایران به امر فرمایشی تبدیل شد .رضاخان علاقهمند بود ظاهر مشروطه حفظ شود، اما کسی با او همکاری نمیکرد؛ مجالس از سال ۱۳۰۶ به بعد به مجلس مطیع تبدیل شدند. رضاخان اندک نمایندگان استخواندار مجلس را کنار گذاشت. از دوره هفتم ـ هشتم هیچ چهره درخشانی در مجلس پیدا نشد. بیشتر نمایندگان، پیرمردهایی هستند که دور رضاخان و تیمورتاش جمع شدند. افرادی مثل تیمورتاش سعی میکردند که ظاهر مجلس حفظ شود، اما او نیز مغضوب میشود و بعداً به دستور رضاخان به قتل میرسد.
بعد از جنگ جهانی دوم، وقتی ایران اشغال شد، همه چیز تغییر کرد. مجلس سیزدهم که مانند مجالس گذشته دستنشانده بود، علیه رضاخان اقدام کرد.
این همان مجلس قلابی است که به خالق خود وفادار نیست. البته این کار نمایندگان مجلس برای این بود که خود را در اذهان عمومی وارسته کنند. آنها علیه رضاخان به پا خاسته و گفتند که رضاخان به غارت اموال مردم پرداخته است.
انتخابات در پهلوی دوم تا انقلاب اسلامی به چه صورت بود؟
محمدرضا بعد از اینکه ردای سلطنت، به تن کرد در نخستین انتخاباتی که در دوره او برگزار شد، مانند یک پادشاه مشروطه برای اینکه مملکت در اشغال انگلیسها و شورویها بود. دخالتی در انتخابات انجام نداد. انگلیسیها در مجلس نقش اساسی داشتند، اما مردم از این فرصت استفاده کردند و مجلس چهاردهم شکل گرفت. در این دوره، دربار نمایندگانی به مجلس فرستاد. همچنین رکن دوم ارتش نیز افراد مد نظر خود را راهی مجلس کرد.
همین طور انگلستان هم افرادی را وارد این مجلس کرد؛ زیرا قدرت زیادی در عشایر و کنسولگریها و شهرستانها داشتند. به طور مثال باند سیدضیاءالدین طباطبائی (انگلوفیل) را به مجلس فرستادند. در این بین حزب توده هم هفت نفر را به مجلس فرستاد و البته در کنار همه این افراد، کسانی چون دکتر مصدق هم از سوی حزب ملیون به مجلس فرستاده شد. در مجلس چهاردهم، امتیاز دادن نفت به شوروی رد شد و قانونی در آن گذرانده شد که تا زمانی که ایران در اشغال است، هیچ کس حق مذاکره با کشورهای خارجی از جمله آمریکا و شوروی را ندارد. این قانون در جای خود کار بزرگی به حساب میآمد. همینطور در قانونی دیگر تصویب شد که تا زمانی که ایران در اشغال متفقین است، انتخاباتی برگزار نشود و در نتیجه این قانون وکلای تودهای نمیتوانستند وارد مجلس شوند و در نتیجه آن هم نمیتوانستند که نفت شمال ایران و آذربایجان را به شوروی بدهند. این دو کار در مجلس چهاردهم بسیار فوقالعاده محسوب میشد و مرحوم دکتر مصدق نیز در همین مجلس حضور داشت.
در مجلس پانزدهم، قوامالسلطنه حزب دموکرات ایران را راهاندازی کرد و بهظاهر به شوروی قول داد که امتیاز نفت را به آنها بدهد و این کار بهانهای برای تخلیه شوروی از ایران شد و این کار قوامالسلطنه قابل تقدیر است که برای اولینبار یک سیاستمدار ایرانی توانست یک نیروی قدرتمند خارجی را در تنگنا قرار دهد. در مجلس شانزدهم نفت ملی میشود.
دولت عبدالحسین هژیر و رزم آرا قصد داشتند همزمان با برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی انتخابات مجلس سنا را هم برگزار کنند و بر اختیارات شاه بیفزایند. حتی حق انحلال مجلس به شاه داده شد! وزیر دربار آن زمان هژیر بود که میگفتند بهائی و نوکر انگلیس و اشرف پهلوی است. او دست به تقلب میزند و مجلس مؤسسان قلابی را درست میکند تا اختیارات شاه بیشتر شود.نمایندگان مخالف هم گروه جبهه ملی را به رهبری مصدق تشکیل دادند.آیت الله کاشانی هم که در تبعید بود، آقای حائری زاده ، مظفر بقایی ، حسین مکی، محمود نریمان و عبدالقدیر آزاد مدعی تقلب در انتخابات بودند.حسین مکی میگوید: خلیل طهماسبی آن شب مأمور محافظت از یکی از صندوقها بود و بعد از آنکه دید از سقف مسجد سپهسالار آرای تقلبی در صندوق ریخته شد در نیمهشب شروع به اذان گفتن کرد که بعد دستگیر شد.
هژیر در ۱۳ آبان سال ۱۳۲۸ در مسجد سپهسالار با گلوله سیدحسین امامی کشته میشود و با کشته شدن هژیر انتخابات تهران باطل اعلام میشود. پس پس از آن دکتر مصدق، آیتالله کاشانی و رهبران جبهه ملی وارد مجلس میشوند و کاشانی هم از تبعید میآید و به طور کلی، مجلس شانزدهم، نفت ایران را ملی میکند و یکی از فواید انتخابات خوب این است که نمایندگان خوب کارهای بزرگ میکنند و این افراد در آن مجلس هفت نفر بودند و بقیه را تحت تأثیر قرار میدادند.
مجلس هفدهم نیز در جای خود مجلسی شلوغ محسوب میشد و از همه اقشار و طبقات در آن حضور داشتند، اما با این وجود این مجلس نیز مجلسی آزاد به حساب میآمد.
از آن به بعد مجالس هجدهم تا بیستویکم، مجالسی مسخره و مضحک بود؛ زیرا افرادی که به عنوان وکلای مردم در این دوران مجلس حضور داشتند افرادی بیاطلاع از کشتیگیران و هنرپیشگان و یا افراد اینچنینی بودند. در مجالس بیستودوم، بیستوسوم و بیستوچهارم نیز مردم نقشی نداشتند و وکلای مردم افرادی خنثی بودند که کار خاصی انجام نمیدادند و مجلس بیشتر جنبه تشریفاتی داشت. بعد از آن هم در سال ۱۳۳۶حسنعلی منصور ، حزب ایران نوین را تشکیل داد که کار خاصی از پیش نمیبرد و در همان زمان هم حزب ملّیون و مردم تشکیل شد. این دو حزب، احزابی تشریفاتی بودند که به مردم اهمیتی نمیدادند.
علی امینی در مورد مجلس بیستم اینطور بیان میکرد که پر از تقلب بوده و به انتخابات آن مجلس انتخابات زگانه میگفت. زگانه به معنای سهگانهای از زن، زر و زور بود؛ به این معنا که هر کسی که میخواست در مجلس حضور یابد یا باید پول میداد و یا آنکه زنان زیبا را به عنوان هدیه و پیشکشی برای متنفذان میبرد و یا آنکه از طرف زور و قدرت دربار تأیید میشد تا بتواند نماینده و وکیل مجلس بشود. در مجموع از سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۰ از ادوار سکوت و رکود و بیارزشی مجلس محسوب میشود.
در همین بین، مجلس بیستم دو بار منحل شد و به علت تقلب دوباره انتخابات برگزار شد؛ یک انتخابات در تابستان در زمان اقبال و دوم، انتخابات زمستانی در زمان شریف امامی برگزار شد.
مجلس بیستویکم، چهارساله میشود؛ درحالیکه قبل از آن، مدت زمان مجلس دوساله بود و در زمان اسدالله برگزار میشود. شاه برای مجلس و نمایندگان مجلس اهمیتی قائل نبود. مجلس بیستودوم تا بیستوچهارم هم کاملا قلابی بود؛ مجلسی که زمان مشروطه به آن «مجلس مقدس شورای ملی» میگفتند و حقوق نمایندگان به سیصد تومان افزایش پیدا کرد و نمایندگان و آن شهید اعتراض کردند و معتقد بودند حقوق نمایندگان نباید با مردم عادی تفاوت فاحش داشته باشد.
نقش شخص شاه در انتخابات طی سالهای ۴۰تا۵۰ چه بود و اگر کسی از سوی دربار برگزیده میشد ولی برخلاف خواسته شاه و دربار رفتار می کرد با او چگونه برخورد می شد؟
شاه برای مجلس ارزش و اعتباری قائل نبود. مثلا می توان مثال آقای عبدالله ریاضی را زد که یک مهندس بود و در دانشکده فنی رئیس دانشکده بود. دربار می خواست که فردی مطیع دربار و شاه رئیس مجلس بشود و سکوت کند و مجلس را مانند یک کلاس درس اداره کند. به همین جهت آقای ریاضی را به زور و علیرغم میل خودش رئیس مجلس کردند تا اینطور بیان شود که یک فرد فرهنگی رئیس مجلس شده است و او را آلوده کردند.
نمایندگان حق اظهار نظر نداشتند و مانند یک کلاس درس مجلس را اداره میکرد. در مثالی دیگر اینکه یکی از نمایندگان مجلس که مدیر مجله سپاهان نیز بود بیان کرد که آقای هوشنگ انصاری که در آن زمان وزیر بوده و در سفرش به ژاپن زیاد خرج کرده است. ساواک این نماینده را احضار کرد و از نمایندگی مجلس ساقط کرده و حقوقش را قطع کردند و خانه نشین شد. این چنین بلاهایی بر سر نمایندگان مجلس برای یک سوال ساده ایجاد می کردند. در نهایت اینکه آن مجلس با فضاحت از بین رفت و محل آن تبدیل به کمیته مرکزی انقلاب اسلامی شد.