کد خبر 1624340
تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۱
شهید بابائی

 این روزها که جهان اسلام در شهادت جانسوز حضرت اباعبدالله الحسین و یاران بی‌تکرارش (علیهم‌السلام) به سوگ نشسته است، ستون گفت و شنود را به خاطره‌ای عبرت‌انگیز و درس‌آموز از شهید بابائی اختصاص می‌دهیم‫.‬

به گزارش مشرق، این روزها که جهان اسلام در شهادت جانسوز حضرت اباعبدالله الحسین و یاران بی‌تکرارش (علیهم‌السلام) به سوگ نشسته است، ستون گفت و شنود را به خاطره‌ای عبرت‌انگیز و درس‌آموز از شهید بابائی اختصاص می‌دهیم‫.‬ توضیح آن که این خاطره را پیش از این نیز به مناسبتی در کیهان آ‫ورده بودیم ولی هر حدیث مکرری، ملال‌آور نیست، و اگر پای محرم و عزای سیدالشهدا علیه‌السلام در میان باشد، روح‌نواز نیز هست.‬‬‬

سال‌های پر تب و تاب دفاع مقدس است... سال‌های خون و آتش و دود... و پاکباختگانی که در دفاع از اسلام و انقلاب و جان و مال مردم این مرز و بوم و آب و خاک میهن اسلامی از جان گذشته‌اند و به جانان رسیده‌اند‫.‬ شهید بابائی، خلبان شجاع و پاکباخته به دیدار حضرت امام می‌رود و در حالی که جاذبه ملکوتی امام روح و روانش را تسخیر کرده است، خطاب به حضرت ایشان می‌گوید:

- امام عزیز! می‌خواهم به گونه‌ای که در کار جنگ خللی پیش نیاید چند روزی به مرخصی بروم. اجازه می‌فرمائید؟

* در بحبوحه جنگ کجا می‌خواهید بروید؟

- من در دهه‌های اول محرم برای شسـتن اسـتکان چای عزاداران به هیئت‌های جنوب شهر که مرا نمی‌شناسند می‌روم. مرخصی را برای آن می‌خواهم و گوش به زنگم که بلافاصله بعد از اعلام نیاز به محل مأموریتم بازگردم‫...

* به یک شرط اجازه مرخصی می‌دهم...

- هرچه بفرمائید با جان و دل می‌پذیرم...

* به این شرط که هنگام شستن استکان‌های چای عزاداران چند استکان را هم به نیت من بشوئی...‬‬‬‬‬

منبع: کیهان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس