به گزارش مشرق، دشمن صهیونیستی فکرش را نمیکرد که ایران در یک اقدام دراماتیک و سینمایی تمام محاسباتش را بههم بریزد و توپ را در زمین اسرائیل بیندازد. حتی حامیان غرب هم این بار نتوانستند با شانتاژهای رسانهای به کمک پاپت خود در منطقه بیایند و مظلومنمایی کنند.
حال ما در این نقطه حساس وظیفه خود میدانیم که با باز کردن پرونده سینمای ایران، سری به تولیدات آن بزنیم و رد پیروزیهای کشور در نبردهای اطلاعاتی و رزمی را جستوجو کنیم. تحمیل جنگ به ما پس از پیروزی انقلاب یک اقدام برنامهریزیشده و براساس یک سلسله کار عملیاتی دقیق بود ولی دشمن هیچ تصور نمیکرد جمهوری اسلامی در نخستین روزهای تولد خود بتواند از پس فتنههای اساسی برآید و ایران را بدون اینکه حتی یک وجب از خاکش از دست برود در طول هشت سال دفاع مقدس حفظ کند.
باری، وظیفه سینماگران ایرانی در مقام هنرمند این بوده و هست که بتوانند از راه مشخص کردن نسبتشان با وضعیتی که در آن قرار داریم به بازنمایی موفقیتهای نظامی کشور در منطقه بپردازند.
دفاع مقدس و حماسهای که مدافعان حرم در سوریه و عراق آفریدند ارزش این را دارد که بهوسیله دستگاه سینماتوگراف در اذهان ملت ما ثبت و ضبط شود. در این گزارش قصد داریم به تعدادی از آثار سینماییمان که موفقیتهای نظامی و امنیتی ایران در سطح منطقه و جهان را بازتاب دادهاند بپردازیم.
حمله به اچ ۳
۱۵ فروردین ۱۳۶۰ برای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران روز بزرگ، غرورآفرین و شادیبخشی است. در این تاریخ فانتومهای نیروی هوایی یکی از بزرگترین عملیاتهای هوایی در دنیا را به نام خود سند زدند و با نفوذ به عمق ۱۰۰۰ کیلومتری عراق، مرز مشترک میان این کشور و اردن را بمباران کردند.
در این عملیات هیچ آسیب و گزندی به نیروهای ایرانی نرسید و خلبانان سربلند و رشیدقامت ما تعداد زیادی از بمبافکنهای رژیم بعثی عراق را از کار انداختند. درواقع این عملیات همراه با عملیات کمان۹۹ یکی از نقاط روشن تاریخ حضور نیروی هوایی ارتش در طول جنگ تحمیلی به حساب میآید.
حمله به اچ۳ ظرفیتهای دراماتیک نهفته زیادی داشت و خود به خود باعث میشد طیفی از سینماگران متعهد به آرمانهای انقلاب نسبت به ساخت فیلمی براساس آن احساس تکلیف کنند و وارد گود شوند.
قرعه برای روایت داستان قهرمانی خلبانان ایرانی در عملیات اچ۳ به نام شهریار بحرانی افتاد. او فارغالتحصیل انیمیشن از مدرسه سینمایی لندن بود و طبیعتا بر کاری که میخواست در زمینه ساخت فیلم بلند سینمایی انجام دهد، اشراف داشت.
فیلم با بازی جعفر دهقان، محمد کاسبی، حسین یاری، حسن عباسی و... برای اکران در سال ۱۳۷۴ آماده شد و توانست با قرار گرفتن در رتبه سیزدهم فیلمهای پرفروش سال بیش از ۹۵۰ هزارنفر را به سالنهای سینما بکشاند. حمله به اچ۳ با رعایت وفاداری به واقعیت بیرونی و پرهیز از برداشتهای آزاد به یک فیلم نسبتا محبوب دفاع مقدسی بدل شد و در تاریخ سینمای جنگ ما جای درخور و شایستهای پیدا کرد.
این اثر هنوز هم به مناسبتهای مختلف از طریق صداوسیما و دیگر شبکههای ماهوارهای پخش میشود و مخاطب دارد.
عملیات کرکوک
عملیات فتح۱ هم یکی دیگر از آن ضربشستهایی بود که نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۹ مهرماه ۱۳۶۵ به دشمن بعثی نشان دادند. هدف از اجرای این عملیات -که در آن نیروهای معارض کرد عراقی هم با ما همکاری میکردند- آسیب به سه پایگاه موشکی زمین به هوا، تاسیسات تفکیک نفت و گاز جمبور در جنوب کرکوک و... بود.
در عملیات فتح۱ بیش از ۶۰۰ تن از نیروهای بعثی کشته و زخمی شدند ولی رزمندگان ما هیچ آسیبی ندیدند، آن هم در شرایطی که به دلیل پارتیزانی بودن عملیات احتمال درگیری و شهید شدن نیروهای ما هیچ کم نبود.
جمال شورجه پنج سال پس از عملیات غرورآفرین فتح۱ پشت دوربین قرار گرفت و نسخه سینمایی این واقعه را ساخت. فیلم در اکران سال ۱۳۷۰ توانست نظر نزدیک به یک میلیون نفر را به خود معطوف کند. عملیات کرکوک در اکران سال ۱۳۷۰ رتبه چهاردهمین فیلم پرفروش را به دست آورد و همین اتفاق مسیرش را به سمت پخش در صداوسیما هموار کرد.
این اثر البته برداشت نسبتا آزادی از عملیات فتح۱ بود چون از شهادت بهعنوان یکی از مایهها و تمهای اصلی فیلم استفاده کرده بود. در آن زمان به سادگی این زمان نبود که فیلمساز از خیر بازنمایی شهادت در آثارش بگذرد و فیلمش را به سیاق آثار هالیوودی بسازد.
چ
نبرد با دشمن در تاریخ انقلاب اسلامی را فقط نباید در قالب رشادتهای رزمندگان ما در طول دفاع مقدس دید. انقلاب به ثمر نشسته بود و کشور در آتش اختلافات میسوخت. از سوی دیگر این ضدانقلاب بود که در اوضاع نابسامان ایران مدام از پشت به دولت جوان انقلابی خنجر میزد و سخت در پی سهمخواهی از اقدام بزرگ ملت ایران بود. این رویه تا ماهها ادامه داشت و در مرداد ۱۳۵۸ با تغییر شکل و برداشتن نقابها جلوهای بارز به خود گرفت.
گروههای تروریستی کرد با لیبل احزابی نظیر کومله و دموکرات به شهر پاوه حمله کردند و تا روز ۲۸ مرداد، توانستند تمام شهر بهجز پاسگاه ژاندارمری و پادگان سپاه را به تصرف خود دربیاورند. البته خوشبختانه این پایان ماجرا نبود و تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش، دکتر مصطفی چمران نماینده دولت موقت و احمد کشوری در قامت خلبان هوانیروز در منطقه حاضر شدند و شرایط را به نفع نیروهای انقلاب مدافع شهر تغییر دادند.
فرمان رهبر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) هم در برچیده شدن بساط ضدانقلاب نقش تمامکنندهای داشت و باعث شد ایرانیان در برابر این افراد بسیج شوند و کار را یکسره کنند. نسخه سینمایی واقعه پاوه را مهمترین چهره سینمایی جبهه انقلاب، ابراهیم حاتمیکیا در سال ۱۳۹۲ تبدیل به فیلم سینمایی کرد.
«چ» در بازنمایی قهرمانش، پالت رنگیاش و حتی موارد تبلیغاتیاش بیشباهت به che استیون سودربرگ نبود ولی ابراهیم حاتمیکیا همانند بسیاری از فیلمسازانی که رگههای مولف بودن را در کار خود رعایت میکنند، همیشه چیزهایی برای ارائه داشت. فیلم با هزینه شش میلیاردی تنها دو میلیارد در گیشه فروخت.
در نگاه نخست شاید بعضی اینطور فکر کردند که چون فیلم نتوانست انتظارات سالنهای سینما را برآورده سازد حتما در انتقال مفاهیم وطندوستانه و انقلابیاش به بنبست برخورد کرده اما اینگونه نیست. «چ» با مرور زمان توانست در میان افکارعمومی جای خوبی برای خودش دستوپا کند و کمکم وارد حافظه ملت ایران شود.
لحظه بالا بردن ضبطصوت توسط اصغر وصالی (بابک حمیدیان) به نشانه اینکه امام عصایش را بلند کرده یکی از تصویریترین لحظات سینمای ما در نشان دادن قدرت و صلابت ایران انقلابی است.
روز صفر
عبدالمالک ریگی جثه نسبتا ریزی داشت ولی شیطانی بود که هیبت کریه او در پسزمینه اقدامات تروریستیاش در سیستانوبلوچستان پنهان شده بود. او با هدایت گروهی که آن را جندالله مینامید، فتنههای زیادی به پا کرد ولی عاقبت در تور اطلاعاتی نیروهای اطلاعات گرفتار شد و جزای اعمالش را با اجرای حکم عادلانه اعدام پرداخت کرد. ریگی از واقعه تروریستی تاسوکی تا بمبگذاری انتحاری در پیشین به ایران عزیز زخم زد و بسیاری را شهید کرد.
ولی عاقبت این نیروهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بودند که توانستند در چهارم اسفند ۱۳۸۸ این تروریست خونخوار را در آسمان بازداشت کنند و کتبسته به ایران بیاورند. دستگیری ریگی موجی از شادی و حیرت را در میان مردم ایران و همچنین رسانههای مختلف داخلی و خارجی پدید آورد و یکی از بزرگترین شاهکارهای اطلاعاتی را در دستگیری و انتقال یکی از مهمترین تروریستهای قرن ۲۱ رقم زد.
سینمای ایران دوبار به این کاراکتر مخوف پرداخته است. اولین فیلم «شبی که ماه کامل شد» ساخته نرگس آبیار نام داشت که ریگی را در حاشیه داستان برادر و زن برادرش، عبدالحمید روایت میکرد ولی فیلم دوم، «روز صفر» ساخته سعید ملکان بود که عبدالمالک را در نقطه کانونی درام به تصویر درمیآورد.
این فیلم با اکران در بخش مسابقه سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر نظر تعدادی از منتقدان را به خودش جلب کرد و درنهایت هم براساس پیشبینیهای موجود صاحب ۵ سیمرغ بلورین شد. روز صفر بر اساس اسلوب هالیوودی، قهرمان اطلاعاتیاش را به تصویر میکشید و مدل پرداخت فیلمساز اگرچه کپیبرداری شده از فیلمهای آمریکایی بود اما به دلیل اینکه اجرای خوبی داشت به دل مخاطبان مینشست و آنها را حسابی سر کیف میآورد.
فیلم در شرایط سخت کرونا اکران شد و نتوانست آنطور که باید توقعات را برآورده کند. دستگیری ریگی توسط نیروهای وزارت اطلاعت البته پیچیدهتر از آن چیزی بود که در این فیلم بازنمایی شد ولی ساخت فیلمی مثل روز صفر در دورانی که کمدیهای بیسروته حکومت میکنند غنیمت است.