به گزارش مشرق، بعد از حمله نامتعارف اسرائیل به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق و اجرای عملیات وعده صادق-۱ سپس ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران و لازمالتکرار شدن وعده صادق، این نتیجه روشن شد که بازدارندگی تهران، به حد کافی ترمیم نشده است.
اکنون که وعده صادق-۲ به روایت آمار، در سطح بالاتری اجرا شد و اسرائیل به دنبال پاسخ دادن است، در وهله اول - فارغ از نوع و سطح پاسخ- به نظر میرسد، وعده صادق-۲ قطعا نیازمند تکمله و تقویت و تثبیت است. به نظر میرسد، این تقابل مستقیم اسرائیل با ایران و وادار کردن تهران به واکنش مستقیم، بیش از هر چیز، جنگ ارادهای است که هدفش تغییر معادلات آتی منطقه، بدون ورود به جنگی گسترده و تحمل آسیب حیاتی، است؛ یعنی تلآویو به دنبال آن است تا با بهرهبرداری از حمایت آمریکا، بدون برخورد مرگبار، ادراک و سطح شناختی سران ایران را دچار دستکاری (Manipulation) کند و از این طریق تغییر رفتار دلخواهش را حاصل کند.
آنچه در این وضعیت مهم است این است که بر خلاف ترویج عدهای مبنی بر نیفتادن در تله تنش یا جنگ، باید این واقعیت درک شود که ایران اکنون وسط میدان جنگ است و متحدان اصلیاش در حال دریافت ضربات هستند، و در صورت عدم اقدام بهنگام، ضربات بزودی به عمق خودش هم خواهد رسید کما اینکه در ترور هنیه، سطح هوشیاری ادراکی و اراده عملیاتیش تست شد.
در چنین وضعیتی اگر ایران بنا بر دعوت برخی، اعلام کند که در تله تنش نخواهد افتاد و وارد جنگ نخواهد شد، در حقیقت به دستکاری ادراکی خود توسط تلآویو (که جنگ روانی را هم خوب اجرا میکنند) پاسخ مثبت داده و در حقیقت رفتار مطلوبِ اسرائیل را بروز داده، در نتیجه، تلآویو با خیال راحت ضربات بیشتر و عمیقتری بر پیکر ایران وارد خواهد کرد، چون تلآویو اطمینان دارد که ایران از ترس تله، اقدام نمیکند و مرگ تدریجی را پذیرفته است.
عملیات وعده صادق-۲ تا حد بسیار خوبی، پاتک یا پاسخ منفی ایران به دستکاری شناختی تلآویو بود، اما کافی نیست. فرض این یادداشت این است که اسرائیل جهت حفظ حداقل بازدارندگی خود، پاسخ عملیات ایران را خواهد داد (ولو در سطح پایین) و اینجاست که تکملهی وعده صادق-۲، عنصر تعیینکننده این معادله است و اهمیت حیاتی پیدا میکند. طبق گفته مقامات مسئول در ایران، عملیات سوم شدیدتردخواهد بود. اما باید دید، اجرا میشود؟ در صورت تعرضی از طرف اسرائیل، باید شدیدتر اجرا شود. لازم است به پشتوانه قدرت سخت و ضربات دقیق، و شاید اصابت یک هایپرسونیک، این بار به یک هدف حساس و معنادار، سطح ادراکی سران تلآویو را دستکاری کرد که بپذیرند تشدید تنش متوقف شود. البته که اجرای این مرحله هزینه دارد، ولی باید توجه کرد که اجرا نکردن آن در چنین مقطعی هزینه بیشتری دارد.
یک وجه واقعیت نبرد امروز این است که اسراییل پس از شکست امنیتی و اطلاعاتی عمیق در هفتم اکتبر که هنوز ترمیم نشده، نه تنها در فلسطین و لبنان، موفقیت راهبردی کسب نکرده بلکه افق معادله در آینده نیز برایش تار است. موفقیت فعلی اسراییل این است که با قدرت اطلاعاتی خود توانسته دستاوردهای تاکتیکی به دست آورد (ترور و حذف فرماندهان و سران مقاومت فلسطین و لبنان) به این امید که روند شکست راهبردی را تغییر دهد؛ لذا همانقدر که مهم است ایران و تمام اعضای مقاومت، تک تک ترورها بویژه ترور سید حسن نصرالله را با اسرائیل به طور تمام و کمال در فرصتش، تسویه کنند، مهمتر است تا در جنگ شناختی با اسرائیل، معادله را ولو با دادن هزینه به سود خود تغییر دهند، چون این معادله سرنوشت کل منطقه و کل امت اسلامی را تا مدتی فعلا نامشخص، تغییر خواهد داد؛ این تغییر باید به سود امت اسلامی باشد. اکنون هایپرسونیک یا هر ضربه موثر و دردناک دیگری اگر بهنگام و بدون تعلل و متکی بر ایمان به خدا باشد، مورد نیاز امت اسلام است.