کد خبر 169265
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۱ - ۱۷:۰۴
به گزارش مشرق ، روز مباهله روزى است كه پيامبر مكرم اسلام، عزيزترين عناصر انسانى خود را به صحنه مى‌آورد. نكته‌ى مهم در باب مباهله اين است: "و انفسنا و انفسكم” در آن هست؛ "و نساءنا و نساءكم”(1) در آن هست؛ عزيزترين انسانها را پيغمبر اكرم انتخاب ميكند و به صحنه مى‌آورد براى محاجه‌اى كه در آن بايد مايز بين حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض ديد همه قرار بگيرد. هيچ سابقه نداشته است كه در راه تبليغ دين و بيان حقيقت، پيغمبر دست عزيزان خود، فرزندان خود و دختر خود و اميرالمؤمنين را - كه برادر و جانشين خود هست - بگيرد و بياورد وسط ميدان؛ استثنائى بودن روز مباهله به اين شكل است. يعنى نشان دهنده‌ى اين است كه بيان حقيقت، ابلاغ حقيقت، چقدر مهم است؛ مى‌آورد به ميدان با اين داعيه كه ميگويد بيائيم مباهله كنيم؛ هر كدام بر حق بوديم، بماند، هر كدام بر خلاف حق بوديم، ريشه‌كن بشود با عذاب الهى.

 همين قضيه در محرّم اتفاق افتاده است به شكل عملى؛ يعنى امام حسين (عليه الصّلاة و السّلام) هم براى بيان حقيقت، روشنگرى در طول تاريخ، عزيزترين عزيزان خود را برميدارد مى‌آورد وسط ميدان. امام حسين (عليه‌السّلام) كه ميدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زينب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزيز خود را آورد. اينجا هم مسئله، مسئله‌ى تبليغ دين است؛ تبليغ به معناى حقيقى كلمه؛ رساندن پيام، روشن كردن فضا؛ ابعاد مسئله‌ى تبليغ را اين جورى ميشود فهميد كه چقدر مهم است. در آن خطبه "من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه ناكثا لعهداللَّه... و لم‌يغيّر عليه بفعل و لا قول كان حقّا على اللَّه ان يدخله مدخله”؛(2) يعنى وقتى او دارد فضا را به اين شكل آلوده ميكند، خراب ميكند، بايد يا با فعل يا با قول آمد روشنگرى كرد. و امام حسين (عليه‌السّلام) اين كار را انجام ميدهد، آن هم با اين هزينه‌ى سنگين؛ عيالات خود، همسران خود، عزيزان خود، فرزندان اميرالمؤمنين، زينب كبرى، اينها را برميدارد مى‌آيد وسط ميدان.

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون ( ۱۳۸۸/۰۹/۲۲)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • رسول ۲۲:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۱۸
    0 0
    یعنی تجلی عشق به معشوق یعنی وفای به عهدی که در روز الست بسته شد .حسین جان تو چه در پیمانه کردی که مرا دیوانه دیوانه کردی از فسون چشم شهلا تو مرا افسانه افسانه کردی ای حبیبم ای طبیبم بی تو در عالم غریبم پر زلف تو در دستم به کمند تو وابستم ز نگاه تو من مستم چه کنم دیوانه هستم ارباب جونم.روحت شاد سید

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس