برای نمونه در مورد علامه سید «محمدحسین طباطبایی» نویسنده تفسیر مشهور المیزان، گفته میشود: همسر علامه که از دنیا رفت، علامه بیش از حد و عجیب گریه و بیتابی میکرد. گفتند شما ما را به صبر در مصائب نصیحت میکردید، چرا این قدر گریه میکنید؟
گفت: "مرگ حق است. همه باید بمیریم. من برای مرگ همسرم گریه نمیکنم. گریه من برای کدبانوگری و محبتهای خانم است. ما زندگی پر فراز و نشیبی داشتیم. "
"در نجف اشرف با سختیهایی مواجه میشدیم و من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بیاطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما هیچگاه نشد خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمیکرد. یا کاری را ترک کند که بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگیم هیچگاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی یا چرا ترک کردی؟"