به گزارش مشرق به نقل از مهر، محمود احمدینژاد صبح امروز (پنجشنبه 5 بهمن) در همایش «مولانا و شمس»، این نشست را یک گردهمایی برای پاسداشت عرفا، عرفان، معرفت، کمال، هنر، زیبایی و تعالی انسان و بزرگداشت انسانی بزرگ و کمال یافته توصیف کرد و با بیان اینکه «قصد دارم عرض ارادتی به ساحت مولانا و همه بزرگان این دیار داشته باشم» گفت: سخن گفتن از مولانا، سخن گفتن از انسان و انسان صحنهگردان عالم و موضوع اصلی هستی است و برای رسیدن به کمال و جاودانگی و زیبایی خلق شده و از همینرو زیبادوست بوده و به دوستی گرایش دارد.
وی با بیان اینکه میل به کمال و زیبایی در فطرت انسان، نهاده شده است، اظهار داشت: انسان از دیدن زیباییهای دنیا، احساس لذت روحانی و معنوی مییابد، حال اگر چشم او به دیدن حقیقت زیبایی، روشن شود، چه خواهد شد و چه حالی به انسان دست خواهد داد؟
رییسجمهور با اشاره به اینکه هر موضوعی در عالم هستی، حقیقت و ملکوتی دارد، تصریح کرد: آنچه در این دنیا میبینیم سایه و تصویری از حقیقت اصلی است و اگر انسان حقیقت زیبایی و مطلق زیبایی را درک کند، لذت و مستی واقعی به او دست خواهد داد و آنگاه که با حقیقت محض مواجه شود، حجابها از پیش چشم او کنار رفته و لذت و سرور و عشق، وجود او را فرا میگیرد.
احمدینژاد با بیان اینکه انسان در پایینترین مرتبه و پیچیده در حجابهای تودرتو خلق شده است، خاطرنشان کرد: انسان باید این حجابها را از پیش روی برداشته و هرچه از این حجابها عبور کند، سبک شده و به مراتب بالا عروج یافته و نورانی میشود و به جایی میرسد که خودش منور و منشأ و منبع نور می گردد. انسان به هر نسبتی که از زمین بالا برود، آسمانی شده و جلوه خدا میشود.
رییسجمهور گفت: داستان همراهی پیامبران با انسانها، داستان دستگیری از انسانها و کمک به نجات آنها از ظلمتها است تا به دریای نور متصل شده و از آنجا که جنس انسان هم از نور است، در این مسیر نورانیتر میشود.
احمدینژاد گفت: انسانی که از حجابهای پیچیده بر خود بگذرد، به جایی میرسد که در آستانه زیبایی مطلق بوده و خود او جلوهگری میکند و حیاتبخش و جلوهآفرین میشود.
رییسجمهور اظهار داشت: مولوی انسان برجستهای است از خاک فاصله گرفته، نورانی شده و نورافشانی کرد؛ مولانا مربی و معلمی برجسته و والامقام و انسانی پرسوز و گداز و عاشق بود که در تب و تاب رسیدن به زیبایی مطلق میسوخت.
احمدینژاد با بیان اینکه کسانی که اوج میگیرند از جغرافیا، نژاد و تعصب فاصله گرفته و متعلق به همه میشوند، اضافه کرد: نژاد، جغرافیا و رنگ، اضافات و پیرایشاتی است که به انسان وصل شده و باید برطرف شوند تا حقیقت او آشکار شود.
رییسجمهور اظهار داشت: اگر چه رابطه عاشقانه مولانا و شمس حسادتها به شمس را برانگیخت، اما انسان هر چه از منیت ها فاصله بگیرد و بالاتر رود، همگانیتر میشود و مولانا مصداق همین قاعده است چنانکه او امروز متعلق به ایران، افغانستان، تاجیکستان، آسیا، اروپا، آفریقا، آمریکا و همه جهان است؛ مولانا اهل همه جاست و هر جا انسانی زندگی میکند او را متعلق به خود میداند.
احمدینژاد ادامه داد: هر جا که انسانی اوج میگیرد همه با او احساس آشنایی کرده و خود را در وجود او می بینند و با آثار او احساس آشنایی کرده و حرف او را حرف دل خود میدانند و این اعلام تعلق داشتنها از سوی مردم و ملل مختلف نسبت به مولانا، ناشی از تعصبات قومی نیست، بلکه متاثر از عظمت مولاناست که مثل خورشید همه را از خود بهرهمند میکند.
رییسجمهور با بیان اینکه مولانا به سبب عشق به زیبایی مطلق و جلوه تجلی زیبایی مطلق یعنی پیامبر گرامی اسلام (ص) و آل طاهرینش از زمین جدا شد و به سوی آسمان صعود کرد و مظهری از زیبایی روحی و انسانی شد، تصریح کرد: در نقطه اوج کمال، انسانهای کامل قرار دارند که مظهر اتم و اکمل زیبایی و جلوه کاملی از خدای متعال هستند.
احمدینژاد خاطرنشان کرد: انسانها هر قدر کاملتر باشند، بیشتر دغدغه دیگر انسانها، معرفت، عدالت، آزادگی، عشق، محبت، کمال و عبور دیگران از ظلمتها و منیتها و رسیدن به عرصه نور را دارند و هر قدر در عرصه انسانیت بالاتر بروند این دغدغه هم بیشتر میشود.
رییسجمهور با بیان اینکه انسانهای بزرگ، همه وجود خود را وقف نجات و کمال دیگر انسانها میکنند، افزود: مولوی راهنمایی صادق و معلمی دلسوز بود و هم فلسفه، هم عرفان، هم اخلاق و به نوعی یک تاریخ بود.
احمدینژاد با بیان اینکه میخواهم از خرمن وجود مولوی سه خوشه عقل، عشق و محبت و ضرورت پیوند انسان و تبعیت کامل او از انسان کامل، بچینم، گفت: حقیقت انسان عقل و عقل اول مخلوق خدا و پیامبر تجلی اکمل عقل است.
رییسجمهور اضافه کرد: انسان هر چه کاملتر شود به حقیقت عقل نزدیکتر میشود و مولانا نیز عقل را حقیقت و زیربنای هستی معرفی میکند و آن را به دریایی بیپایان تشبیه میکند که انسان ابتدا به مانند یک کاسه خالی بر روی آن در حال حرکت است و هر قدر که آب وارد آن میشود پایینتر رفته و وقتی از آب پر میشود با دریا بیگانه شده و عقل مطلق میشود.
احمدینژاد با اشاره به اینکه مولانا، پیامبر گرامی اسلام (ص) را به گلزار و سرور و سنبل تشبیه میکند که جز بوی خوش از او برنمیخیزد، اظهار داشت: مولانا پایگاه و جایگاه اصلی عقل را حقیقت انسان میداند و با لحاظ این حقیقت که عقل عنصری مادی نیست، معتقد است، انسان با عقل عارف و باطنبین میشود، اما باید برای رسیدن به چنین جایگاهی جهد و تلاش کند تا ضمن آگاه شدن از حقایق عالم به عقل کل نیز نزدیک شود.
رییسجمهور نکته دوم را عشق و محبت برشمرد و با بیان اینکه همه انسانها به دنبال کمال و جاودانگی هستند و این صفتی فطری در انسانهاست، تصریح کرد: کمال مطلق و حیات جاوید از صفات خدای متعال است و نظر به تمایل انسانها برای عروج به سوی خدا هر قدر میل و رغبت انسانها به کمال و حیات جاوید بیشتر باشد به خدا نزدیکتر خواهند شد.
احمدینژاد با بیان اینکه خدا، رحمت، محبت و لطف مطلق است و جهان را بر همین اساس آفریده، خاطر نشان کرد: جنس هستی از عشق و محبت است و بستر و رابطهای که انسان را به سوی خدا میکشاند عشق و محبت است که اگر نباشد هیچ انگیزه و حرکتی به سوی کمال وجود نخواهد داشت.
رییسجمهور رابطه انسان با خدا را رابطه عاشق و معشوق توصیف کرد و گفت: غیر از عشق هیچ جذبهای در عالم نیست و عشق موتور حرکت عالم است و دفتر مولانا نیز با عشق آغاز میشود؛ عشق روح انسان را صیقل زده و به انسان کمک میکند تا از دلبستگیها و تعینات کوچک و بزرگ جدا شده و مسیر سنگلاخ صعود انسان به کمال با عشق و معشوق است که هموار شود.
احمدینژاد عشق به خدا را رمز حیات انسان عنوان کرد و ادامه داد: اگر عشق نباشد حیات نیست و غم دوری از معشوق به اندازه همه عالم میارزد و توجه به معشوق است که سختیهای رسیدن به او را برای انسان تحملپذیر میکند.
رییسجمهور با بیان اینکه فاصله لذت عشق متعالی با عشقهای مجازی از آسمان است تا زمین، اظهار داشت: همه عشقها عشق است، اما هر یک مرتبه خود را دارد و اگر کسی به معنای حقیقی عاشق شود، در وجود معشوق خود محو میشود و کسی که عاشق حقیقت انسانی خود نباشد، مثل مرغ بیبال و پری میماند که نمیتواند به سوی محبوب خود پربکشد.
احمدینژاد با اشاره به اینکه مولانا دل انسان را آینه خدا میدانست، تصریح کرد: مولوی معتقد است اگر کسی در دل خود نور خدا را نمیبیند، به دلیل آن است که آیینه دلش از غبارها و زنگارها پوشیده شده و باید این زنگارها را بزداید تا دلش آیینه نور خدا شود.
رییسجمهور گفت: هر چه در عالم هست، انسان و درون اوست و هر چرا در عالم بخواهیم درک کنیم باید در وجود انسان غرق شویم؛ کسی که اوج میگیرد، نور الهی او را فرا گرفته و از مرزهای زمان و مکان عبور کرده و به نور خدا میرسد.
احمدینژاد عشق را کیمیایی توصیف کرد که همه مشکلات را برطرف میکند و گفت: اگر کسی به دیگر انسانها عشق نمیورزد، ناشی از آن است که عاشق خدا نیست، چرا که منشأ عشق از معشوق واقعی یعنی خداست.
رییسجمهور افزود: مولانا عشق را سرّی از اسرار عالم و اسرار خداوند میداند که غیرقابل تعریف اما بسیار آشکار و عیان است، چنانکه میگوید «علت عاشق از جمله علتها جداست»؛ اگر بخواهیم عشق را تعریف کنیم، محدود شده و از جایگاه حقیقی خود ساقط میشود.
احمدینژاد در تشریح سومین نکته مدنظر خود درباره مولانا یعنی ضرورت پیوند انسان با انسان کامل و تبعیت از او اظهار داشت: انسان آفریده شده تا از خاک تا افلاک، خود را بالا بکشد و در این مسیر پرپیچ و خم یقیناً نیازمند راهنماست و مولانا نیز عطف به همین مسأله، معتقد است که هرکسی نمیتواند راهنمای تعالی و کمال انسان باشد، و الگو و راهنمای حقیقی انسان در این مسیر باید خود، کامل باشد.
رییسجمهور با طرح این سوال که شمس تبریزی که بود؟ تصریح کرد: معلوم نیست که او که بود اما همینقدر میدانیم و میفهمیم که به مرزهای کمال نزدیک شده بود، مولانا راه بیراهبر را بنبست میداند و معتقد است تا آمدن ولی مطلق برای نجات همه انسانها باید از خود او برای هدایت مدد جست.
احمدینژاد با تأکید بر اینکه باید به دنبال انسان کامل باشیم تا به کمال مطلق برسیم، خاطر نشان کرد: مولانا به دنبال معشوق و انسان کامل بود و حال او حال ویژهای بود، مولانا معتقد بود انسان فقیر از کمال، نمیتواند دیگران را به کمال برساند.
رییس جمهور اظهار امیدواری کرد سال آینده چنین همایشی در خوی برگزار شود.
در این مراسم با حضور رییس جمهور با نمایش بخشی از سمفونی دیدار «شمس و مولانا» از این سمفونی برای اولین بار رونمایی شد.
احمدی نژاد در پایان این مراسم قطعه شعری از مولانا خطاب به امام عصر (عج) و قطعهای دیگر به عنوان عرض ارادت به عارفان قرائت کرد که به شرح زیر بود:
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی --- مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی
به عصا شکاف دریا که تو موسی زمانی --- بدران قبای مه را که ز نور مصطفایی
بشکن سبوی خوبان که تو یوسف جمالی --- چو مسیح دم روان کن که تو نیز از آن هوایی
به صف اندرآی تنها که سفندیار وقتی --- در خیبر است برکن که علی مرتضایی
بستان ز دیو خاتم که تویی به جان سلیمان --- بشکن سپاه اختر که تو آفتاب رایی
چو خلیل رو در آتش که تو خالصی و دلخوش --- چو خضر خور آب حیوان که تو جوهر بقایی
بسکل ز بیاصولان مشنو فریب غولان --- که تو از شریف اصلی که تو از بلند جایی
تو به روح بیزوالی ز درونه باجمالی --- تو از آن ذوالجلالی تو ز پرتو خدایی
تو هنوز ناپدیدی ز جمال خود چه دیدی --- سحری چو آفتابی ز درون خود برآیی
تو چنین نهان دریغی که مهی به زیر میغی --- بدران تو میغ تن را که مهی و خوش لقایی
چو تو لعل کان ندارد چو تو جان جهان ندارد --- که جهان کاهش است این و تو جان جان فزایی
تو چو تیغ ذوالفقاری تن تو غلاف چوبین --- اگر این غلاف بشکست تو شکسته دل چرایی
تو چو باز پای بسته تن تو چو کنده بر پا --- تو به چنگ خویش باید که گره ز پا گشایی
چه خوش است زر خالص چو به آتش اندرآید --- چو کند درون آتش هنر و گهرنمایی
مگریز ای برادر تو ز شعلههای آذر --- ز برای امتحان را چه شود اگر درآیی
به خدا تو را نسوزد رخ تو چو زر فروزد --- که خلیل زادهای تو ز قدیم آشنایی
تو ز خاک سر برآور که درخت سربلندی --- تو بپر به قاف قربت که شریفتر همایی
ز غلاف خود برون آ که تو تیغ آبداری --- ز کمین کان برون آ که تو نقد بس روایی
شکری شکرفشان کن که تو قند نوشقندی --- بنواز نای دولت که عظیم خوش نوایی
***
در شراب مهر بارانی شدم --- غرق در رویاهای نورانی شدم
من نبودم آشنا با رمز و راز --- مست یک پیغام روحانی شدم
از سویدای دل محزون خویش --- طالب پیدای پنهانی شدم
هم نمی دانستم از سودای عشق --- از لب پیمانه شیدایی شدم
تا که دیدم چهره ای از سوی یار --- سرکشیدم از جام و مولایی شدم
چون نظر کرد آن پری رو بر دلم --- حافظ اسرار ربانی شدم
کیش مهر آمد به دل زد آفتاب --- آشنا با روح رحمانی شدم
در تب و تاب تکاپوی عدم --- وا رهیدم از خود و فانی شدم
چون نظر کردم جز از خویشم نبود --- مردم از بی نامی و نامی شدم
وی با بیان اینکه میل به کمال و زیبایی در فطرت انسان، نهاده شده است، اظهار داشت: انسان از دیدن زیباییهای دنیا، احساس لذت روحانی و معنوی مییابد، حال اگر چشم او به دیدن حقیقت زیبایی، روشن شود، چه خواهد شد و چه حالی به انسان دست خواهد داد؟
رییسجمهور با اشاره به اینکه هر موضوعی در عالم هستی، حقیقت و ملکوتی دارد، تصریح کرد: آنچه در این دنیا میبینیم سایه و تصویری از حقیقت اصلی است و اگر انسان حقیقت زیبایی و مطلق زیبایی را درک کند، لذت و مستی واقعی به او دست خواهد داد و آنگاه که با حقیقت محض مواجه شود، حجابها از پیش چشم او کنار رفته و لذت و سرور و عشق، وجود او را فرا میگیرد.
احمدینژاد با بیان اینکه انسان در پایینترین مرتبه و پیچیده در حجابهای تودرتو خلق شده است، خاطرنشان کرد: انسان باید این حجابها را از پیش روی برداشته و هرچه از این حجابها عبور کند، سبک شده و به مراتب بالا عروج یافته و نورانی میشود و به جایی میرسد که خودش منور و منشأ و منبع نور می گردد. انسان به هر نسبتی که از زمین بالا برود، آسمانی شده و جلوه خدا میشود.
رییسجمهور گفت: داستان همراهی پیامبران با انسانها، داستان دستگیری از انسانها و کمک به نجات آنها از ظلمتها است تا به دریای نور متصل شده و از آنجا که جنس انسان هم از نور است، در این مسیر نورانیتر میشود.
احمدینژاد گفت: انسانی که از حجابهای پیچیده بر خود بگذرد، به جایی میرسد که در آستانه زیبایی مطلق بوده و خود او جلوهگری میکند و حیاتبخش و جلوهآفرین میشود.
رییسجمهور اظهار داشت: مولوی انسان برجستهای است از خاک فاصله گرفته، نورانی شده و نورافشانی کرد؛ مولانا مربی و معلمی برجسته و والامقام و انسانی پرسوز و گداز و عاشق بود که در تب و تاب رسیدن به زیبایی مطلق میسوخت.
احمدینژاد با بیان اینکه کسانی که اوج میگیرند از جغرافیا، نژاد و تعصب فاصله گرفته و متعلق به همه میشوند، اضافه کرد: نژاد، جغرافیا و رنگ، اضافات و پیرایشاتی است که به انسان وصل شده و باید برطرف شوند تا حقیقت او آشکار شود.
رییسجمهور اظهار داشت: اگر چه رابطه عاشقانه مولانا و شمس حسادتها به شمس را برانگیخت، اما انسان هر چه از منیت ها فاصله بگیرد و بالاتر رود، همگانیتر میشود و مولانا مصداق همین قاعده است چنانکه او امروز متعلق به ایران، افغانستان، تاجیکستان، آسیا، اروپا، آفریقا، آمریکا و همه جهان است؛ مولانا اهل همه جاست و هر جا انسانی زندگی میکند او را متعلق به خود میداند.
احمدینژاد ادامه داد: هر جا که انسانی اوج میگیرد همه با او احساس آشنایی کرده و خود را در وجود او می بینند و با آثار او احساس آشنایی کرده و حرف او را حرف دل خود میدانند و این اعلام تعلق داشتنها از سوی مردم و ملل مختلف نسبت به مولانا، ناشی از تعصبات قومی نیست، بلکه متاثر از عظمت مولاناست که مثل خورشید همه را از خود بهرهمند میکند.
رییسجمهور با بیان اینکه مولانا به سبب عشق به زیبایی مطلق و جلوه تجلی زیبایی مطلق یعنی پیامبر گرامی اسلام (ص) و آل طاهرینش از زمین جدا شد و به سوی آسمان صعود کرد و مظهری از زیبایی روحی و انسانی شد، تصریح کرد: در نقطه اوج کمال، انسانهای کامل قرار دارند که مظهر اتم و اکمل زیبایی و جلوه کاملی از خدای متعال هستند.
احمدینژاد خاطرنشان کرد: انسانها هر قدر کاملتر باشند، بیشتر دغدغه دیگر انسانها، معرفت، عدالت، آزادگی، عشق، محبت، کمال و عبور دیگران از ظلمتها و منیتها و رسیدن به عرصه نور را دارند و هر قدر در عرصه انسانیت بالاتر بروند این دغدغه هم بیشتر میشود.
رییسجمهور با بیان اینکه انسانهای بزرگ، همه وجود خود را وقف نجات و کمال دیگر انسانها میکنند، افزود: مولوی راهنمایی صادق و معلمی دلسوز بود و هم فلسفه، هم عرفان، هم اخلاق و به نوعی یک تاریخ بود.
احمدینژاد با بیان اینکه میخواهم از خرمن وجود مولوی سه خوشه عقل، عشق و محبت و ضرورت پیوند انسان و تبعیت کامل او از انسان کامل، بچینم، گفت: حقیقت انسان عقل و عقل اول مخلوق خدا و پیامبر تجلی اکمل عقل است.
رییسجمهور اضافه کرد: انسان هر چه کاملتر شود به حقیقت عقل نزدیکتر میشود و مولانا نیز عقل را حقیقت و زیربنای هستی معرفی میکند و آن را به دریایی بیپایان تشبیه میکند که انسان ابتدا به مانند یک کاسه خالی بر روی آن در حال حرکت است و هر قدر که آب وارد آن میشود پایینتر رفته و وقتی از آب پر میشود با دریا بیگانه شده و عقل مطلق میشود.
احمدینژاد با اشاره به اینکه مولانا، پیامبر گرامی اسلام (ص) را به گلزار و سرور و سنبل تشبیه میکند که جز بوی خوش از او برنمیخیزد، اظهار داشت: مولانا پایگاه و جایگاه اصلی عقل را حقیقت انسان میداند و با لحاظ این حقیقت که عقل عنصری مادی نیست، معتقد است، انسان با عقل عارف و باطنبین میشود، اما باید برای رسیدن به چنین جایگاهی جهد و تلاش کند تا ضمن آگاه شدن از حقایق عالم به عقل کل نیز نزدیک شود.
رییسجمهور نکته دوم را عشق و محبت برشمرد و با بیان اینکه همه انسانها به دنبال کمال و جاودانگی هستند و این صفتی فطری در انسانهاست، تصریح کرد: کمال مطلق و حیات جاوید از صفات خدای متعال است و نظر به تمایل انسانها برای عروج به سوی خدا هر قدر میل و رغبت انسانها به کمال و حیات جاوید بیشتر باشد به خدا نزدیکتر خواهند شد.
احمدینژاد با بیان اینکه خدا، رحمت، محبت و لطف مطلق است و جهان را بر همین اساس آفریده، خاطر نشان کرد: جنس هستی از عشق و محبت است و بستر و رابطهای که انسان را به سوی خدا میکشاند عشق و محبت است که اگر نباشد هیچ انگیزه و حرکتی به سوی کمال وجود نخواهد داشت.
رییسجمهور رابطه انسان با خدا را رابطه عاشق و معشوق توصیف کرد و گفت: غیر از عشق هیچ جذبهای در عالم نیست و عشق موتور حرکت عالم است و دفتر مولانا نیز با عشق آغاز میشود؛ عشق روح انسان را صیقل زده و به انسان کمک میکند تا از دلبستگیها و تعینات کوچک و بزرگ جدا شده و مسیر سنگلاخ صعود انسان به کمال با عشق و معشوق است که هموار شود.
احمدینژاد عشق به خدا را رمز حیات انسان عنوان کرد و ادامه داد: اگر عشق نباشد حیات نیست و غم دوری از معشوق به اندازه همه عالم میارزد و توجه به معشوق است که سختیهای رسیدن به او را برای انسان تحملپذیر میکند.
رییسجمهور با بیان اینکه فاصله لذت عشق متعالی با عشقهای مجازی از آسمان است تا زمین، اظهار داشت: همه عشقها عشق است، اما هر یک مرتبه خود را دارد و اگر کسی به معنای حقیقی عاشق شود، در وجود معشوق خود محو میشود و کسی که عاشق حقیقت انسانی خود نباشد، مثل مرغ بیبال و پری میماند که نمیتواند به سوی محبوب خود پربکشد.
احمدینژاد با اشاره به اینکه مولانا دل انسان را آینه خدا میدانست، تصریح کرد: مولوی معتقد است اگر کسی در دل خود نور خدا را نمیبیند، به دلیل آن است که آیینه دلش از غبارها و زنگارها پوشیده شده و باید این زنگارها را بزداید تا دلش آیینه نور خدا شود.
رییسجمهور گفت: هر چه در عالم هست، انسان و درون اوست و هر چرا در عالم بخواهیم درک کنیم باید در وجود انسان غرق شویم؛ کسی که اوج میگیرد، نور الهی او را فرا گرفته و از مرزهای زمان و مکان عبور کرده و به نور خدا میرسد.
احمدینژاد عشق را کیمیایی توصیف کرد که همه مشکلات را برطرف میکند و گفت: اگر کسی به دیگر انسانها عشق نمیورزد، ناشی از آن است که عاشق خدا نیست، چرا که منشأ عشق از معشوق واقعی یعنی خداست.
رییسجمهور افزود: مولانا عشق را سرّی از اسرار عالم و اسرار خداوند میداند که غیرقابل تعریف اما بسیار آشکار و عیان است، چنانکه میگوید «علت عاشق از جمله علتها جداست»؛ اگر بخواهیم عشق را تعریف کنیم، محدود شده و از جایگاه حقیقی خود ساقط میشود.
احمدینژاد در تشریح سومین نکته مدنظر خود درباره مولانا یعنی ضرورت پیوند انسان با انسان کامل و تبعیت از او اظهار داشت: انسان آفریده شده تا از خاک تا افلاک، خود را بالا بکشد و در این مسیر پرپیچ و خم یقیناً نیازمند راهنماست و مولانا نیز عطف به همین مسأله، معتقد است که هرکسی نمیتواند راهنمای تعالی و کمال انسان باشد، و الگو و راهنمای حقیقی انسان در این مسیر باید خود، کامل باشد.
رییسجمهور با طرح این سوال که شمس تبریزی که بود؟ تصریح کرد: معلوم نیست که او که بود اما همینقدر میدانیم و میفهمیم که به مرزهای کمال نزدیک شده بود، مولانا راه بیراهبر را بنبست میداند و معتقد است تا آمدن ولی مطلق برای نجات همه انسانها باید از خود او برای هدایت مدد جست.
احمدینژاد با تأکید بر اینکه باید به دنبال انسان کامل باشیم تا به کمال مطلق برسیم، خاطر نشان کرد: مولانا به دنبال معشوق و انسان کامل بود و حال او حال ویژهای بود، مولانا معتقد بود انسان فقیر از کمال، نمیتواند دیگران را به کمال برساند.
رییس جمهور اظهار امیدواری کرد سال آینده چنین همایشی در خوی برگزار شود.
در این مراسم با حضور رییس جمهور با نمایش بخشی از سمفونی دیدار «شمس و مولانا» از این سمفونی برای اولین بار رونمایی شد.
احمدی نژاد در پایان این مراسم قطعه شعری از مولانا خطاب به امام عصر (عج) و قطعهای دیگر به عنوان عرض ارادت به عارفان قرائت کرد که به شرح زیر بود:
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی --- مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی
به عصا شکاف دریا که تو موسی زمانی --- بدران قبای مه را که ز نور مصطفایی
بشکن سبوی خوبان که تو یوسف جمالی --- چو مسیح دم روان کن که تو نیز از آن هوایی
به صف اندرآی تنها که سفندیار وقتی --- در خیبر است برکن که علی مرتضایی
بستان ز دیو خاتم که تویی به جان سلیمان --- بشکن سپاه اختر که تو آفتاب رایی
چو خلیل رو در آتش که تو خالصی و دلخوش --- چو خضر خور آب حیوان که تو جوهر بقایی
بسکل ز بیاصولان مشنو فریب غولان --- که تو از شریف اصلی که تو از بلند جایی
تو به روح بیزوالی ز درونه باجمالی --- تو از آن ذوالجلالی تو ز پرتو خدایی
تو هنوز ناپدیدی ز جمال خود چه دیدی --- سحری چو آفتابی ز درون خود برآیی
تو چنین نهان دریغی که مهی به زیر میغی --- بدران تو میغ تن را که مهی و خوش لقایی
چو تو لعل کان ندارد چو تو جان جهان ندارد --- که جهان کاهش است این و تو جان جان فزایی
تو چو تیغ ذوالفقاری تن تو غلاف چوبین --- اگر این غلاف بشکست تو شکسته دل چرایی
تو چو باز پای بسته تن تو چو کنده بر پا --- تو به چنگ خویش باید که گره ز پا گشایی
چه خوش است زر خالص چو به آتش اندرآید --- چو کند درون آتش هنر و گهرنمایی
مگریز ای برادر تو ز شعلههای آذر --- ز برای امتحان را چه شود اگر درآیی
به خدا تو را نسوزد رخ تو چو زر فروزد --- که خلیل زادهای تو ز قدیم آشنایی
تو ز خاک سر برآور که درخت سربلندی --- تو بپر به قاف قربت که شریفتر همایی
ز غلاف خود برون آ که تو تیغ آبداری --- ز کمین کان برون آ که تو نقد بس روایی
شکری شکرفشان کن که تو قند نوشقندی --- بنواز نای دولت که عظیم خوش نوایی
***
در شراب مهر بارانی شدم --- غرق در رویاهای نورانی شدم
من نبودم آشنا با رمز و راز --- مست یک پیغام روحانی شدم
از سویدای دل محزون خویش --- طالب پیدای پنهانی شدم
هم نمی دانستم از سودای عشق --- از لب پیمانه شیدایی شدم
تا که دیدم چهره ای از سوی یار --- سرکشیدم از جام و مولایی شدم
چون نظر کرد آن پری رو بر دلم --- حافظ اسرار ربانی شدم
کیش مهر آمد به دل زد آفتاب --- آشنا با روح رحمانی شدم
در تب و تاب تکاپوی عدم --- وا رهیدم از خود و فانی شدم
چون نظر کردم جز از خویشم نبود --- مردم از بی نامی و نامی شدم