به گزارش مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:
شركت اپوزيسيون در انتخابات پذيرش مشروعيت انتخابات است
يك سايت وابسته به گروهك نهضت آزادي ملي-مذهبي اعلام كرد: با شرايطي كه الان وجود دارد شركت كردن در انتخابات هيچ معنايي ندارد.
اين سايت ملي-مذهبي در توضيح دلايل خود نوشت: دليل اول اين است كه به هر حال شروطي كه آقاي خاتمي و اصلاح طلبان از پيش تر براي انتخابات گذاشته اند مثل آزادي آقايان موسوي و كروبي و بقيه شروط هيچ كدام عملي نشده است. اگر از اين ديدگاه به اپوزيسيون نگاه كنيم مي بينيم كه رژيم هرگز اعتنايي به پيشنهادات آنها نكرده و كنار نيامده است؛ هنوز طرفداران حاكميت موسوي و كروبي را سران فتنه مي دانند و براي شركت در انتخابات مي گويند بايد از اينها اعلام برائت شود.
در ادامه تحليل مذكور آمده است: دليل دوم اين است كه اگر كساني كه شروطشان پذيرفته نشده وارد انتخابات شوند و در آن شركت كنند، مشاركتشان به نظام مشروعيت خواهد داد و اين دقيقا چيزي است كه نظام مي خواهد. وقتي آن ها هيچ پيشنهادي از مخالفان را قبول نكرده و هيچ بحثي با مخالفان در اين باره نكرده اند، اگر مخالفان در انتخابات شركت كنند در حقيقت پوئني است كه به حكومت مي دهند و مشروعيت انتخابات را قبول مي كنند، انتخاباتي كه هيچ چيزي در آن عوض نشده است. شوراي نگهبان همچنان سر جاي خود قرار دارد و هيچ خواسته اي از مخالفان در آن عملي نشده است.
روايت آخرين سفير كانادا از شكست سياست انزواي ايران
آخرين سفير كانادا در ايران گفت تلاش غرب براي انزواي ايران محكوم به شكست است.
جان موندي ضمن سخناني در «موسسه خدمات متحد سلطنتي» در شهر رجيناي كانادا، ايران را يك بازيگر منطقه اي مهم دانست و تصريح كرد: «آنان نشان داده اند در اعمال نفوذ فوق العاده بر برخي از كشورهاي منطقه از قدرت كافي برخوردارند.»
موندي در ادامه تاكيد كرد، بايد با مذاكرات و گفت وگو براي دستيابي به نتيجه اي «مطلوب براي هر دو طرف»، از هرگونه تقابل نظامي با ايران پرهيز كرد.
به گزارش پرس تي وي، موندي كه بعد از تيرگي روابط ديپلماتيك ميان ايران و كانادا از ايران اخراج شد، همچنين خاطرنشان كرد: اتاوا نبايد روابط ديپلماتيك خود را با ايران قطع مي كرد چرا كه اين اقدام حاوي پيامي اشتباه به جامعه بين الملل است مبني بر اين كه گفت وگوي سياسي با جمهوري اسلامي بيهوده است.
كانادا، 7 سپتامبر 2012 ميلادي، تعطيلي سفارت خود در ايران را اعلام كرد و به ديپلمات هاي ايراني در كانادا پنج روز مهلت داد، خاك آن كشور را ترك كنند.
پيش بيني مشاور اوباما از سقوط قريب الوقوع آل سعود
يك مشاور اوباما كه سابقه فعاليت در سازمان سيا را دارد، احتمال انقلاب در عربستان و سقوط رژيم سعودي را «بسيار زياد» اعلام كرد.
به گزارش العالم، بروس ريدل (از افسران سابق سرويس اطلاعاتي آمريكا و پژوهشگر مركز سياست هاي خاورميانه) توصيه هايي را به اوباما درباره اوضاع عربستان ارايه كرد؛ خلاصه توصيه ها اين است كه امسال در عربستان احتمال انقلاب قوي است.
در اين مشاوره آمده است: آمريكا در عربستان گزينه اي به جز آل سعود ندارد و بايد بر حكومت اين كشور براي انجام سريع تغييرات (مورد نظر مردم) فشار بياورد. خاندان حاكم بر عربستان با تغييرات در اين كشور مخالف است.
ريدل در بخش ديگري از اين گزارش تأكيد كرده است: تغييرات انقلابي در عربستان براي منافع آمريكا در همه زمينه ها فاجعه آميز خواهد بود و ضربه اي دردناك به نفوذ راهبردي آمريكا در منطقه وارد خواهد كرد؛ اين خطر در مراحل بعدي ساير كشورهاي منطقه خليج فارس و اردن را نيز تهديد خواهد كرد.
ريدل به اوباما پيشنهاد كرد اطلاعات كافي درباره بحران آينده عربستان به دست بياورد تا بتواند از تأثيرات منفي آن بر بازار نفت جلوگيري كند.
ريدل تصريح مي كند: اگر موج بيداري در عربستان آغاز شود به احتمال زياد شبيه انقلاب در ساير كشورهاي عربي خواهد بود. اكنون هم يك سال است كه تظاهرات مسالمت آميز و آميخته با برخورد خشونت آميز با مردم در منطقه نفت خيز عربستان آغاز شده است.
اين كارشناس آمريكايي هشدار داد اعتراضات عربستان ممكن است از شمال رياض يا عسير در مرز يمن آغاز شود و همانند يك گلوله برف به شهرهاي بزرگ عربستان كشيده شود.
وي خاطرنشان كرد: اگر سلمان بن عبدالعزيز وليعهد عربستان يا عبدالله بن عبدالعزيز با وجود نگراني ها و اختلاف ها بر سر جانشيني بميرند، عربستان بيشتر در معرض انقلاب قرار خواهدگرفت.
ريدل مي نويسد: ممكن است وحدت عربستان از بين برود و حجاز از قسمت هاي ديگر عربستان جدا شود، و ممكن است شرق عربستان به دست شيعيان و مركز آن به دست گروه هاي سلفي افراطي بيفتد. ريدل معتقد است اگر در عربستان انقلابي صورت گيرد پادشاهي هاي خليج فارس سقوط خواهند كرد و اقليت سني در بحرين بدون تانك و اموال خاندان سعودي نخواهد توانست به كار خود ادامه دهد و قطر و كويت و امارات هم نمي توانند از خود در برابر نظام انقلابي عربستان حمايت كنند. در صورت سرنگوني آل سعود، فقط سلطان قابوس در عمان ممكن است همچنان بر مسند حكومت باقي بماند.
وي با بيان اينكه اميد چنداني به بقاي نظام پادشاهي سعودي ندارد، نوشت: از آنجا كه منافع آمريكا بسيار به خاندان سعودي وابسته شده، كاخ سفيد قادر به فاصله گرفتن از اين رژيم نيست.
اشتباه اصلاح طلبان اين بود كه سال 88 زير بازي زدند
عضو مستعفي حزب مشاركت براي چندمين بار اعلام كرد رفتار اصلاح طلبان بعد از انتخابات سال 88 اشتباه بود.
عباس عبدي در مصاحبه با روزنامه زنجيره اي بهار با بيان اينكه طيف مذكور بعد از انتخابات سال 88 فراتر از اصلاح طلبي رفتند، گفت: آنها نمي توانند بين دو نقطه اصلاح طلبي و فراتر از رفورم، نقطه بهينه اي را انتخاب كنند، متاسفانه هم منافع اين طرف را مي خواهند و هم منافع آن طرف را. منافع هر دو را مي خواهند و نمي خواهند هزينه اش را بدهند اما در واقع الان در نقطه اي هستند كه هزينه هر دو فاز را مي دهند اما منفعت هيچ يك را نمي برند.
وي با بيان اينكه «اصلاح طلبان نبايد از مشي 4 سال گذشته برگردند» گفت: يا بايد بگويند اصلاحات تا اطلاع ثانوي تعطيل است، يا اين را بگويند كه آمدنمان به آن صورت اشتباه بود و اشتباه را تصحيح كنند تصحيحش اين است كه منطق ورود اصلاح طلبان در انتخابات 88 اشتباه بود. اين چيزي نيست كه من الان بگويم. چهار سال پيش هم قبل از انتخابات نامه اي به دوستان نوشتم منطق و رفتارهاي بعد از انتخابات هم اشتباه بود. وقتي مي خواهيد از موضع اصلاح طلبي به درون قدرت بياييد نمي شود هر نوع رفتاري را انجام داد. هنگامي كه اصلاح طلبان سيستم انتخاباتي را پذيرفتند و از پيش هم كما بيش مي دانستند كه چگونه است و تجربيات قبلي هم دراين باره داشتند در اين صورت بايد مجموعه تبعاتش را نيز مي پذيرفتند هنگامي كه در انتخابات ورود پيدا مي كنيد، نمي توان رجعيت برگزاركننده اش را به كلي رد كرد.
وي با بيان اينكه پيش از انتخابات سال 88 نيز ادعاهايي مطرح مي شد اما اعتنا نمي شد، گفت: اين دوستان وقتي نوبت خودشان كه مي رسد قبول ندارند و زير بازي مي زنند. اين نوع رفتارها درست نيست. بحث اين نيست كه انتخابات درست بوده يا نه؟ و اگر نبوده چقدر اشكال داشته بحث اين است كه يك بام و دو هوا نمي شود. براي مثال برخي از اصلاح طلبان امروز مسئله شان اين است كه تا وقتي آقاي كروبي و موسوي در حصر هستند در انتخابات شركت نمي كنيم و از اين سخنان؛ چطور آن موقع كه آقاي منتظري را حصر كردند مسئله اي نبود. آن زمان شوراي امنيت ملي زير نظر چه كساني بود يا وقتي كه من و تعداد زيادي از دوستان ديگر زندان رفتيم كي بود؟
عضو مستعفي مشاركت با انتقاد از رفتار اصلاح طلبان در آشوب هاي تيرماه 78 گفت: در 18 تير بارها هم به آن ها گفته شد كه اين وضع را جمع كنيد، مسئوليتش را بپذيريد و كار را درست كنيد اما نشستند. دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه شد. من بايد به دانشجو بگويم كه چرا افراط كردي؟
عبدي در بخش ديگري در اين مصاحبه با تصريح بر اينكه اصلاح طلبان هاشمي را تغيير دادند، گفت: آقاي هاشمي 2013 يا 2005 (يادتان هست شعار Hashemi2005 را) فرق مي كند. اين تغييراتي كه در ايشان مي بينيد محصول اصلاحات است. سخنراني هاي آقاي هاشمي سال 70 تا 73 را در كنار سخنراني هاي امروز ايشان بگذاريد و به خوانندگان بگوييد قضاوت كنند، انگار متعلق به دو فرد متضاد است. آقاي هاشمي تغييراتش محصول اصلاحات است اين تغييرات خيلي زياد است.
اين كه آقاي هاشمي مي گويد انتخابات آزاد حرف مهمي است. يعني تغييرات مهمي رخ داده ولي خوب است دو دوره انتخابات ايشان را مجددا در تلويزيون نمايش دهند تا معلوم شود كه حتي انتخابات 88 نسبت به آن زمان 10گام به پيش بوده است ولي فراموش نكنيد كه همان فرد در سال 84 به جايي مي رسد كه در ايران يك روحاني كه در انقلاب بوده تراكت تبليغاتي اش Hashemi2005، مي شود در آمريكا هم اين طوري تبليغ نمي كنند. اين نشان مي دهد كه چه تغييراتي به وجود آمده است بگذريم از اين كه معلوم است تيمش فاجعه بود با اين تيم تبليغاتي كه ظاهراً از گروه هاي تبليغاتي كالاهاي تجارتي بود كه نمي شد در انتخابات برنده شد در هر حال اين آقاي هاشمي آن هاشمي نيست. اسمش مشترك است ولي رسمش نه؛ حداقل در بيان وي درباره نحوه نقش آفريني هاشمي مي گويد: او پايگاه اجتماعي مستقل و كافي ندارد. البته در درون ساخت قدرت قضيه فرق مي كند. تنها نقشي كه آقاي هاشمي مي تواند براي بازسازي اصلاحات داشته باشد نقش كاتاليزور است؛ واكنش را تسريع مي كند. يعني رابطه نزديكي اصلاح طلبان و حكومت باشد به شرطي كه اطرافيان، اين نقش را خراب نكنند. مشكلش فقط همين وسوسه رياست جمهوري دوباره است. اين اشكال اصلاح طلبان هم هست كه مي خواهند يك پيروزي به دست بياورند و بكوشند تمام شكست هاي گذشته را ماله كشي كنند.
كاسه ليسي مي كنيم پس هستيم!
يك پايگاه رسانه اي وابسته به فتنه گران فراري با استدلالي محكم ثابت كرد فتنه سبز نمرده است.
سايت نداي سبز با اشاره به ملاقات رجب مزروعي، اردشير ارجمند و دو همكار آنها در گروهك ملي مذهبي با برخي مقامات اروپايي (در قالب شوراي هماهنگي سبز)، اين ملاقات را نشانه حيات فتنه گران دانست و نوشت: سه سال و نيم پس از تحقق جنبش سبز، و حدود دو سال پس از به حصر بردن آقايان موسوي و كروبي و خانم رهنورد، و در هنگامه اي كه اقتدارگرايان حاكم با استفاده از بازوهاي تبليغاتي و رسانه اي خود پيوسته از «مرگ فتنه» مي گويند، فراهم آمدن اين امكان گفت وگو با تأكيد نمايندگان شوراي اروپا، نشان از پتانسيل ارزشمندي دارد كه بيش از همه، خود «سبزها» بايد قدرشناس آن باشند.
نداي سبز كه توسط پسر مزروعي اداره مي شود، افزود: هيچ امكان سالم و فرصت نيكي را نبايد فروگذاشت، در داخل يا خارج از كشور فرستادگان جريان فتنه در ملاقات ها با ابراز خدمتگزاري تمام خطاب به طرف اروپايي تصريح كرده اند كه تا جريان متبوع آنها روي كار نيايد، دنيا روي آرامش نخواهد ديد و اين در حالي است كه بخش اصلي بحران ها و جنگ ها در دنيا زير سر غرب است.
با اين حال يك عضو گروهك اتحاد جمهوري خواهان در واكنش به ملاقات اميرارجمند و مزروعي با برخي مقامات حاشيه اي شوراي اروپا تصريح كرد كه آنها نه تنها نماينده مردم ايران بلكه مخالفان مقيم خارج نيز نيستند.
حسين باقرزاده كه چند سالي است از گروهك منافقين جدا شده، در پايگاه اينترنتي گويانيوز مي نويسد: اين روزها رفت و آمد به اتحاديه اروپا زياد شده است. چند روز پيش آقاي رضا پهلوي با مقامات اين اتحاديه سخن مي گفت و به فاصله كوتاهي آقاي اميرارجمند به همراه سه تن از اصلاح طلبان و نيروهاي ملي-مذهبي در آن جا صحبت كردند. مجاهدين خلق[منافقين] هم كه مرتباً آن جا پلاسند و در رفت و آمد. از نوع اين ديدارها با مقامات آمريكايي نيز در جريان است.
وي مي افزايد: اين ديدارها در صورتي كه شفاف باشد و اين افراد و گروه ها نظر شخصي يا گروهي خود را به مقامات خارجي برسانند مسئله اي نيست. مشكل اين جا است كه بسياري از اينان به نام «مردم ايران» و چنان مي نمايند كه گويا از بسياري از ايرانيان نمايندگي دارند. مثلاً مجاهدين خود را «(تنها) بديل دموكراتيك» رژيم معرفي مي كنند، آقاي پهلوي از طرف يك «شوراي ملي» سخن مي گويند كه گويي فراگير است و ايشان را به سخنگويي خود برگزيده اند، و آقاي اميرارجمند در عين اين كه خود را سخنگوي «شوراي» مجهول «هماهنگي راه سبز اميد» معرفي مي كنند از طرف «جنبش سبز» سخن مي گويند و اين هر دو را يكي مي دانند.
باقرزاده نوشت: از اين مسئله مي گذريم كه وقتي مقامات و سياست گذاران اروپايي و آمريكايي پيام هاي كاملاً متضاد را از اين نمايندگان و گروه ها مي شنوند چه نتيجه اي مي گيرند و اين البته فقط مسئله آن ها نيست، مسئله من و ميليون ها ايراني ديگر نيز هست. اين ميليون ها ايراني هيچ يك از اينان را به نمايندگي خود برنگزيده اند. آيا چند ميليون ايراني خارج كشور نبايد در تعيين اين كه چه كساني به نام آنان سخن مي گويند سهمي داشته باشند؟
وي مي پرسد: تاكي بايد اجازه داد كه افراد، گروه ها و لابي هايي به نام ايران و ايرانيان برنامه ها و اهداف خود را دنبال كنند و پيام هاي متضادي به مقامات خارجي برسانند بدون اين كه دست كم از ايرانيان خارج كشور نمايندگي داشته باشند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه همه ايرانياني كه اين لابي ها و سياستمداران را به عنوان نماينده خود نمي شناسند فرياد بلند كنند كه «نماينده من كو؟»