به گزارش مشرق؛ حجتالاسلام حسن روحاني رئيس مركز استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز از
جمله چهرههايي است كه احتمال نامزدياش در انتخابات رياستجمهوري همواره
مطرح است.
روحاني که چندی پیش در همایش جبهه مردم سالاری درباره حضورش در انتخابات گفته بود: "مستقل در انتخابات 92 حاضر ميشوم" در جلسه میز انتخابات از نزدیکی خود با هاشمی رفسنجانی می گوید و اینگونه عنوان می کند که: من آقای هاشمی را یکی از ارکان انقلاب میشناسم، من به ایشان علاقمند هستم، خیلی کارها را هم با ایشان مشورت میکنم، و خیلی کارها را ایشان با من مشورت میکنند.
در ادامه گزیده ای از سخنان حسن روحانی، را به امنتخاب مشرق ملاحظه می کنید:
* باید به روح امام (ره) درود بفرستیم که او بنیانگذار این راه و خط بود و اگر ایمان و ایستادگی و مقاومت او نبود حتماً این انقلاب پیروز نمیشد و همین طور یارانی که در کنار امام بودند و همچنین ملت بزرگ ما که فداکاری فراوانی کردند. به هرحال این انقلاب پیروز شد در حالی که نه دنیا باور میکرد و نه حتی برخی از یاران امام!
* من فکر میکنم هر چه ما در این انقلاب داریم برای آدمهای مخلص است که فقط برای خدا وارد شدند. بعد از پیروزی انقلاب ما حداقل 3 تا پیچ سخت داشتیم که از دوتای آنها عبور کردیم و امروز در پیچ سوم هستیم.
* پیچ اول در همان سال 58 و بعد از پیروزی انقلاب بود. که گفتمان آن مقطع تثبیت و استقرار انقلاب بود یا به تعبیری دوران نظامسازی بود. شرایط بسیار سختی را ما در آن زمان داشتیم و توانستیم با رهبری امام آن دوران را بگذرانیم. در اینکه ما دشمن داریم، شک نکنید. در این که آمریکا دوست ندارد این انقلاب بماند نیز شک نکنید. در اینکه دشمن روز به روز تلاش میکند ریشه این انقلاب را بخشکاند هم تردید نکنید و من فکر میکنم سادهانگار یا سادهلوح است کسی که خلاف این فکر کند.
* پیچ دوم جنگ تحمیلی بود جنگی که بر ما تحمیل کردند. که روزگار بسیار سختی برای کشور ما بود. که باز هم با رشادتهای نسل جوان و ایستادگیهای ارزشمند آنها توانستیم دشمن را عقب برانیم و جنگ خاتمه یابد. هر چند که میشد جنگ به گونهای بهتر خاتمه پیدا کند اما به هر حال ما عزتمندانه جنگ را سپری کردیم.
* این کلام شما که به استکبارستیزی اشاره کردید کاملاً حرف منطقی و درستی است. یعنی اگر هر مدیر اجرایی کشور که در مسیر سازش است، به این معنا که بخواهد اهداف دشمن را به یک روشی پیاده کند.
* حتما سازش یک خیانت است، اما معنایش این نیست که پیروزیها در مقابل استکبار همیشه در میدان جنگ باشد، چراکه در میدانهای دیگر هم ما میتوانیم پیروزی به دست بیاوریم. یعنی همانطور که حرکت امام حسین(ع) یک کار مقدس بود حرکت امام حسن(ع) هم یک کار مقدسی بود، یعنی شهامت پذیرش صلح در شرایطی که به صلاح جامعه اسلامی باشد، آن شهامت کمتر از جنگیدن در میدان جهاد نیست.
* ما همیشه باید با استکبار بجنگیم، این حرف درستی است اما آیا همیشه در میدان جنگ سخت یا گاهی در میدان جنگ نرم؟ در هر دو باید بجنگیم.
* اما پیچ سوم (پیچ امروز) شرایطی است که دشمن احساس میکند به خاطر بردن ما به شورای امنیت دست برتر دارد. من به صراحت بگویم هیچ کاری در دوره مسئولیتم در پرونده هستهای بدون مصوبه سران نظام و شخص مقام معظم رهبری انجام نشده است.
* ما سه کار مهم انجام دادیم: 1- مذاکرات تهران 2- توافق بروکسل 3- توافق پاریس، که هر سه دارای مصوبه کتبی است. و خود رهبری هم در تمام مقاطع کلیت حرکت را تأیید کردند. آخرین روزی هم که پس از شانزده سال مسئولیت دبیری شورای عالی امنیت ملی، من برای تودیع، خدمت ایشان رسیدم، که اعضای شورای عالی امنیت ملی و سران سیاسی و نظامی کشور هم حضور داشتند. ایشان در آنجا فرمودند که شما و تیم شما در جبهه مقدم در برابر دنیا بودید.
* من از تمام کارهای خودم دفاع میکنم و همان موقع هم دفاع میکردم.
* رهبری در دیداری که با شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز داشتند، به صراحت فرمودند تمام کارها تصمیم جمعی بوده است.
* بنابراین در بحث هستهای هدف ما این بود که نگذاریم پرونده به شورای امنیت برود. چرا؟ چون آن شرایط شرایط خاصی بود، ما هنوز آمادگی نداشتیم. آمریکا در شرایط پیروزی در عراق بود و به فکر حمله بود.
* میخواستیم فرصت آرامی فراهم کنیم که فناوری هستهای ما کامل شود.
* ما در آن زمان فقط 150 سانتریفیوژ داشتیم ولی در سال بعد حدود سه هزار سانتریفیوژ دائر کردیم و به طور خلاصه ما به بهانه پرونده هستهای، نگذاشتیم جنگ بشود، علاوه بر این نگذاشتیم پرونده به شورای امنیت برود و فناوری هستهای را کامل کردیم. بنابراین این که گفته میشود ما در پرونده هستهای قضیه را وا دادیم و انفعال داشتیم، این ها حرفهای بیاساس است.
* یا اینکه حرفی که آقای احمدی نژاد به دروغ گفت که تدریس درس فیزیک در دانشگاههای ما تحریم شد، که من به ایشان گفتم شما مدرکی برای حرف خود بیاورید که هیچ وقت هم نتوانستند بیاوردند. اتفاقاً مشکلی که برای ما ایجاد شد در دولتهای نهم و دهم است، در قطعنامههایی که علیه ایران تصویب کردند که ایرانیها حق شرکت در برخی دروس دانشگاهی دانشگاههای اروپا و آمریکا را ندارند.
* این که شما میفرمایید از چه راهی کشور را اداره کنیم، سند چشم انداز 20 ساله که خود رهبری فرمودند بعد از قانون اساسی مهمترین سند است، مشخص میسازد که ما باید این سند را اجرا کنیم. بنابراین راه ما که مشخص است. اما اینکه رئیس جمهور آینده چه کسی باشد به نظر من، اولاً باید آن فرد، فرد مؤمنی به انقلاب باشد.
* چند وقت پیش چند نفر آمدند پیش من و گفتند آیا میخواهی با این مشکلات کاندیدا بشوی؟ چرا آبرویت را خراب میکنی؟ من در پاسخ به آنها گفتم اولاً هنوز قصد کاندیدا شدن ندارم ثانیاً من معتقد نیستم که این مشکلات غیر قابل حل هستند ثالثاً اگر کسی واقعاً مخلصانه بیاید خودش را فدا کند برای انقلاب و نظام و برای این کشور که پایگاه اول است و انشاءالله این بیداری اسلامی توسعه پیدا کند و بقیه کشورها هم به ما بپیوندند.
* البته به نظر من در این کشورها که حرکت اسلامی اتفاق افتاده هنوز انقلاب اسلامی اتفاق نیفتاده است که البته بحث آن مفصل است و الان آمریکا دارد سعی میکند نگذارد انقلاب شود.
* باید مشکلات مردم حل بشود اما ذیل آن آرمان بلند که همان استقرار قانون خدا است بر تمام زوایای زندگی، انقلاب اسلامی چیزی غیر این نیست. دومین مسئله علم و دانش لازم برای اداره کشور داشت است و سومین نکته این است که کاندیدای انتخابات دارای تجربه کافی در مدیریت سطح کلان باشد و نمیشود صفر کیلومتر باشد. چهارمین ویژگی رئیس جمهور آینده شهامت است به این معنا که آن جایی که منافع ملی و منافع کشور مطرح است خودش و آبرویش را فدا کند.
* اما در خصوص آقای هاشمی؛ ممکن است یک تصویر دیگری از آقای هاشمی در ذهن شما باشد. یک خاطرهای خدمت شما میگویم: در اواخر جنگ که دچار مشکل شدیم در نحوه پایان جنگ، که آقای هاشمی خودشان در یک جلسه خصوصی مطرح کردند که من مسئولیت پایان جنگ را بر عهده میگیرم چراکه امام به هر حال رهبر است و وجهه خوبی ندارد این کار را انجام دهند، و بعد امام من را محکوم کنند. بنابراین ایده ایشان این بود که منِ (هاشمی) فدا بشوم که امام فدا نشود.
* ممکن است تفکر آقای هاشمی را شما نپسندید. اشکالی ندارد، ممکن است شما بگویید شیوهای که آقای هاشمی برای اداره کشور دارد مناسب نیست و ما شیوه بهتری داریم و هیچ اشکالی ندارد. اما این چنین که شما یک سرش را انقلاب میگذارید و یک سر دیگر را آقای هاشمی! این چنین نیست. واقعاً این نیست، این ظلم هست. این که رهبری فرمود تاریخ انقلاب را مگر میشود بدون هاشمی نوشت! رهبری تعارف که نمیکرد.
* این که ما هر چه یاران انقلاب و رهبری را کم بکنیم، قطعا به انقلاب و آقا خدمت نکردهایم. من آقای هاشمی را یکی از یاران انقلاب و یکی از ارکان انقلاب میشناسم، من به ایشان علاقمند هستم، خیلی کارها را هم با ایشان مشورت میکنم، و خیلی کارها را ایشان با من مشورت میکنند. البته من یک آدم مستقلی هستم و مجری فرمان هیچ کسی نیستم به جز فرمان رهبری به عنوان ولی امر که سمعاً و طاعتا.
* یکی از آقایان پرسید که اگر شما کار کارشناسی کردید و آقا نپذیرفتند، چه میکنید؟ باید بگویم نظر رهبری همان نظر نظام است، تعارف نداریم . کشور یک ولی دارد. اما من نمیپسندم یک کسی که نظری دارد این نظر را دریغ بکند از رهبری البته با حسن نیت و با دلسوزی.
* در سال 88 یک سری مسائلی واقع شد که این مسائل در جمع به ضرر چهره نظام ما در دنیا تمام شد. حالا چه کسی این وسط مقصر بود، خیلیها مقصر بودند من کاری به این مقصرین ندارم. شاید آن اولین تظاهراتی که مردم کردند، قصدی نداشتند و واقعاً فکر میکردند در انتخابات دستکاری شده است اما بعد متأسفانه مسیر منحرف شد به خصوص آنجا که رهبری فرمودند که دیگر باید از راه قانونی اعتراضات انجام شود و اردو کشی خیابانی نباشد.
* من خودم در دو سه مصاحبه ای که کردم گفتم که اردوکشی خیابانی غلط است و باید طبق قانون عمل شود. این که چه کسی در این جریان مقصر بوده؟ باز هم این به قانون و تصمیمی که قوه قضاییه طبق قانون میگیرد بستگی دارد. اگر ما نظام را قبول داشته باشیم باید همه آن را قبول داشته باشیم!
* نمی شود بگوییم نظام را قبول داریم اما شورای نگهبان را قبول نداریم یا نظام را قبول داریم قانونی که مجلس وضع میکند قبول نداریم. منتها یک نکتهای را تأکید میکنم که ممکن است با نظرات شما کمی فاصله داشته باشد، من میگویم باید به سمت وحدت برویم و جذب حداکثری که رهبری مطرح کردند در خصوص آنهایی که واقعا حسن نیت دارند و کسانی که واقعاً اصل انقلاب را قبول دارند، ولایت فقیه را قبول دارند، آقا را قبول دارند، نظام را قبول دارند، قانون اساسی را قبول دارند، اعمال شود. حالا یک کسی هم یک خطایی کرده اشتباهی کرده، واقعاً ما جذب کنیم. چرا؟ چون شرایطِ ما شرایطِ تفرقه نیست. خوب ما نه تنها در مذاکرات بلکه در تمام صحنهها اگر از درون وحدت بیشتری داشته باشیم قدرت ما بالا میرود و راحتتر می توانیم در مقابل دنیا مقاومت و ایستادگی کنیم.
* البته دولت وحدت ملی معانی مختلفی دارد، اما من دولت فراجناحی را میپسندم. چون در هر دو جناح آدم های خوب، لایق و شایسته و معتقد و مخلص وجود دارد و باید از همه افراد شایسته و هر کسی که انقلاب را قبول دارد استفاده کنیم. آدمهایی باشند که صاحب نظر باشند و متخصص باشند نه اینکه بله قربان گوی رئیس جمهور باشند.
روحاني که چندی پیش در همایش جبهه مردم سالاری درباره حضورش در انتخابات گفته بود: "مستقل در انتخابات 92 حاضر ميشوم" در جلسه میز انتخابات از نزدیکی خود با هاشمی رفسنجانی می گوید و اینگونه عنوان می کند که: من آقای هاشمی را یکی از ارکان انقلاب میشناسم، من به ایشان علاقمند هستم، خیلی کارها را هم با ایشان مشورت میکنم، و خیلی کارها را ایشان با من مشورت میکنند.
در ادامه گزیده ای از سخنان حسن روحانی، را به امنتخاب مشرق ملاحظه می کنید:
* باید به روح امام (ره) درود بفرستیم که او بنیانگذار این راه و خط بود و اگر ایمان و ایستادگی و مقاومت او نبود حتماً این انقلاب پیروز نمیشد و همین طور یارانی که در کنار امام بودند و همچنین ملت بزرگ ما که فداکاری فراوانی کردند. به هرحال این انقلاب پیروز شد در حالی که نه دنیا باور میکرد و نه حتی برخی از یاران امام!
* من فکر میکنم هر چه ما در این انقلاب داریم برای آدمهای مخلص است که فقط برای خدا وارد شدند. بعد از پیروزی انقلاب ما حداقل 3 تا پیچ سخت داشتیم که از دوتای آنها عبور کردیم و امروز در پیچ سوم هستیم.
* پیچ اول در همان سال 58 و بعد از پیروزی انقلاب بود. که گفتمان آن مقطع تثبیت و استقرار انقلاب بود یا به تعبیری دوران نظامسازی بود. شرایط بسیار سختی را ما در آن زمان داشتیم و توانستیم با رهبری امام آن دوران را بگذرانیم. در اینکه ما دشمن داریم، شک نکنید. در این که آمریکا دوست ندارد این انقلاب بماند نیز شک نکنید. در اینکه دشمن روز به روز تلاش میکند ریشه این انقلاب را بخشکاند هم تردید نکنید و من فکر میکنم سادهانگار یا سادهلوح است کسی که خلاف این فکر کند.
* پیچ دوم جنگ تحمیلی بود جنگی که بر ما تحمیل کردند. که روزگار بسیار سختی برای کشور ما بود. که باز هم با رشادتهای نسل جوان و ایستادگیهای ارزشمند آنها توانستیم دشمن را عقب برانیم و جنگ خاتمه یابد. هر چند که میشد جنگ به گونهای بهتر خاتمه پیدا کند اما به هر حال ما عزتمندانه جنگ را سپری کردیم.
* این کلام شما که به استکبارستیزی اشاره کردید کاملاً حرف منطقی و درستی است. یعنی اگر هر مدیر اجرایی کشور که در مسیر سازش است، به این معنا که بخواهد اهداف دشمن را به یک روشی پیاده کند.
* حتما سازش یک خیانت است، اما معنایش این نیست که پیروزیها در مقابل استکبار همیشه در میدان جنگ باشد، چراکه در میدانهای دیگر هم ما میتوانیم پیروزی به دست بیاوریم. یعنی همانطور که حرکت امام حسین(ع) یک کار مقدس بود حرکت امام حسن(ع) هم یک کار مقدسی بود، یعنی شهامت پذیرش صلح در شرایطی که به صلاح جامعه اسلامی باشد، آن شهامت کمتر از جنگیدن در میدان جهاد نیست.
* ما همیشه باید با استکبار بجنگیم، این حرف درستی است اما آیا همیشه در میدان جنگ سخت یا گاهی در میدان جنگ نرم؟ در هر دو باید بجنگیم.
* اما پیچ سوم (پیچ امروز) شرایطی است که دشمن احساس میکند به خاطر بردن ما به شورای امنیت دست برتر دارد. من به صراحت بگویم هیچ کاری در دوره مسئولیتم در پرونده هستهای بدون مصوبه سران نظام و شخص مقام معظم رهبری انجام نشده است.
* ما سه کار مهم انجام دادیم: 1- مذاکرات تهران 2- توافق بروکسل 3- توافق پاریس، که هر سه دارای مصوبه کتبی است. و خود رهبری هم در تمام مقاطع کلیت حرکت را تأیید کردند. آخرین روزی هم که پس از شانزده سال مسئولیت دبیری شورای عالی امنیت ملی، من برای تودیع، خدمت ایشان رسیدم، که اعضای شورای عالی امنیت ملی و سران سیاسی و نظامی کشور هم حضور داشتند. ایشان در آنجا فرمودند که شما و تیم شما در جبهه مقدم در برابر دنیا بودید.
* من از تمام کارهای خودم دفاع میکنم و همان موقع هم دفاع میکردم.
* رهبری در دیداری که با شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز داشتند، به صراحت فرمودند تمام کارها تصمیم جمعی بوده است.
* بنابراین در بحث هستهای هدف ما این بود که نگذاریم پرونده به شورای امنیت برود. چرا؟ چون آن شرایط شرایط خاصی بود، ما هنوز آمادگی نداشتیم. آمریکا در شرایط پیروزی در عراق بود و به فکر حمله بود.
* میخواستیم فرصت آرامی فراهم کنیم که فناوری هستهای ما کامل شود.
* ما در آن زمان فقط 150 سانتریفیوژ داشتیم ولی در سال بعد حدود سه هزار سانتریفیوژ دائر کردیم و به طور خلاصه ما به بهانه پرونده هستهای، نگذاشتیم جنگ بشود، علاوه بر این نگذاشتیم پرونده به شورای امنیت برود و فناوری هستهای را کامل کردیم. بنابراین این که گفته میشود ما در پرونده هستهای قضیه را وا دادیم و انفعال داشتیم، این ها حرفهای بیاساس است.
* یا اینکه حرفی که آقای احمدی نژاد به دروغ گفت که تدریس درس فیزیک در دانشگاههای ما تحریم شد، که من به ایشان گفتم شما مدرکی برای حرف خود بیاورید که هیچ وقت هم نتوانستند بیاوردند. اتفاقاً مشکلی که برای ما ایجاد شد در دولتهای نهم و دهم است، در قطعنامههایی که علیه ایران تصویب کردند که ایرانیها حق شرکت در برخی دروس دانشگاهی دانشگاههای اروپا و آمریکا را ندارند.
* این که شما میفرمایید از چه راهی کشور را اداره کنیم، سند چشم انداز 20 ساله که خود رهبری فرمودند بعد از قانون اساسی مهمترین سند است، مشخص میسازد که ما باید این سند را اجرا کنیم. بنابراین راه ما که مشخص است. اما اینکه رئیس جمهور آینده چه کسی باشد به نظر من، اولاً باید آن فرد، فرد مؤمنی به انقلاب باشد.
* چند وقت پیش چند نفر آمدند پیش من و گفتند آیا میخواهی با این مشکلات کاندیدا بشوی؟ چرا آبرویت را خراب میکنی؟ من در پاسخ به آنها گفتم اولاً هنوز قصد کاندیدا شدن ندارم ثانیاً من معتقد نیستم که این مشکلات غیر قابل حل هستند ثالثاً اگر کسی واقعاً مخلصانه بیاید خودش را فدا کند برای انقلاب و نظام و برای این کشور که پایگاه اول است و انشاءالله این بیداری اسلامی توسعه پیدا کند و بقیه کشورها هم به ما بپیوندند.
* البته به نظر من در این کشورها که حرکت اسلامی اتفاق افتاده هنوز انقلاب اسلامی اتفاق نیفتاده است که البته بحث آن مفصل است و الان آمریکا دارد سعی میکند نگذارد انقلاب شود.
* باید مشکلات مردم حل بشود اما ذیل آن آرمان بلند که همان استقرار قانون خدا است بر تمام زوایای زندگی، انقلاب اسلامی چیزی غیر این نیست. دومین مسئله علم و دانش لازم برای اداره کشور داشت است و سومین نکته این است که کاندیدای انتخابات دارای تجربه کافی در مدیریت سطح کلان باشد و نمیشود صفر کیلومتر باشد. چهارمین ویژگی رئیس جمهور آینده شهامت است به این معنا که آن جایی که منافع ملی و منافع کشور مطرح است خودش و آبرویش را فدا کند.
* اما در خصوص آقای هاشمی؛ ممکن است یک تصویر دیگری از آقای هاشمی در ذهن شما باشد. یک خاطرهای خدمت شما میگویم: در اواخر جنگ که دچار مشکل شدیم در نحوه پایان جنگ، که آقای هاشمی خودشان در یک جلسه خصوصی مطرح کردند که من مسئولیت پایان جنگ را بر عهده میگیرم چراکه امام به هر حال رهبر است و وجهه خوبی ندارد این کار را انجام دهند، و بعد امام من را محکوم کنند. بنابراین ایده ایشان این بود که منِ (هاشمی) فدا بشوم که امام فدا نشود.
* ممکن است تفکر آقای هاشمی را شما نپسندید. اشکالی ندارد، ممکن است شما بگویید شیوهای که آقای هاشمی برای اداره کشور دارد مناسب نیست و ما شیوه بهتری داریم و هیچ اشکالی ندارد. اما این چنین که شما یک سرش را انقلاب میگذارید و یک سر دیگر را آقای هاشمی! این چنین نیست. واقعاً این نیست، این ظلم هست. این که رهبری فرمود تاریخ انقلاب را مگر میشود بدون هاشمی نوشت! رهبری تعارف که نمیکرد.
* این که ما هر چه یاران انقلاب و رهبری را کم بکنیم، قطعا به انقلاب و آقا خدمت نکردهایم. من آقای هاشمی را یکی از یاران انقلاب و یکی از ارکان انقلاب میشناسم، من به ایشان علاقمند هستم، خیلی کارها را هم با ایشان مشورت میکنم، و خیلی کارها را ایشان با من مشورت میکنند. البته من یک آدم مستقلی هستم و مجری فرمان هیچ کسی نیستم به جز فرمان رهبری به عنوان ولی امر که سمعاً و طاعتا.
* یکی از آقایان پرسید که اگر شما کار کارشناسی کردید و آقا نپذیرفتند، چه میکنید؟ باید بگویم نظر رهبری همان نظر نظام است، تعارف نداریم . کشور یک ولی دارد. اما من نمیپسندم یک کسی که نظری دارد این نظر را دریغ بکند از رهبری البته با حسن نیت و با دلسوزی.
* در سال 88 یک سری مسائلی واقع شد که این مسائل در جمع به ضرر چهره نظام ما در دنیا تمام شد. حالا چه کسی این وسط مقصر بود، خیلیها مقصر بودند من کاری به این مقصرین ندارم. شاید آن اولین تظاهراتی که مردم کردند، قصدی نداشتند و واقعاً فکر میکردند در انتخابات دستکاری شده است اما بعد متأسفانه مسیر منحرف شد به خصوص آنجا که رهبری فرمودند که دیگر باید از راه قانونی اعتراضات انجام شود و اردو کشی خیابانی نباشد.
* من خودم در دو سه مصاحبه ای که کردم گفتم که اردوکشی خیابانی غلط است و باید طبق قانون عمل شود. این که چه کسی در این جریان مقصر بوده؟ باز هم این به قانون و تصمیمی که قوه قضاییه طبق قانون میگیرد بستگی دارد. اگر ما نظام را قبول داشته باشیم باید همه آن را قبول داشته باشیم!
* نمی شود بگوییم نظام را قبول داریم اما شورای نگهبان را قبول نداریم یا نظام را قبول داریم قانونی که مجلس وضع میکند قبول نداریم. منتها یک نکتهای را تأکید میکنم که ممکن است با نظرات شما کمی فاصله داشته باشد، من میگویم باید به سمت وحدت برویم و جذب حداکثری که رهبری مطرح کردند در خصوص آنهایی که واقعا حسن نیت دارند و کسانی که واقعاً اصل انقلاب را قبول دارند، ولایت فقیه را قبول دارند، آقا را قبول دارند، نظام را قبول دارند، قانون اساسی را قبول دارند، اعمال شود. حالا یک کسی هم یک خطایی کرده اشتباهی کرده، واقعاً ما جذب کنیم. چرا؟ چون شرایطِ ما شرایطِ تفرقه نیست. خوب ما نه تنها در مذاکرات بلکه در تمام صحنهها اگر از درون وحدت بیشتری داشته باشیم قدرت ما بالا میرود و راحتتر می توانیم در مقابل دنیا مقاومت و ایستادگی کنیم.
* البته دولت وحدت ملی معانی مختلفی دارد، اما من دولت فراجناحی را میپسندم. چون در هر دو جناح آدم های خوب، لایق و شایسته و معتقد و مخلص وجود دارد و باید از همه افراد شایسته و هر کسی که انقلاب را قبول دارد استفاده کنیم. آدمهایی باشند که صاحب نظر باشند و متخصص باشند نه اینکه بله قربان گوی رئیس جمهور باشند.