گروه بینالملل مشرق-- پس از شش قرن برای نخستین بار یك پاپ از مقام خود استعفا داد. در سال 1415 گریگوری دوازدهم از مقام خود کناره گیری کرد. پاپ بندكیت شانزدهم دویست و شصت و پنجمین رهبر کلیسای كاتولیك بود و در سن 78 سالگی در سال 2005 میلادی جانشین پاپ ژان پل دوم شد. بندیکت شانزدهم دلیل استعفای خود را بیماری عنوان کرد. عذری که بر اساس شواهد و قراین برای بسیاری قابل پذیرش نبوده و جای تامل دارد.
پس از چندین قرن دنیای مسیحیت با استعفای یک پاپ مواجه شد.
بندکیت شانزدهم که بود؟
جوزف راتزینگر؛ که با عنوان پاپ بندیکت شانزدهم شناخته می شد، در شانزدهم آوریل ۱۹۲۷ در باواریاى آلمان به دنیا آمد. پدرش افسر ارتش آلمان بود. جوزف در 14 سالگی عضو انجمن جوانان هیتلری شد و به خدمت ارتش هیتلر درآمد. در همان سنین در کنار کشاورزی به تحصیل در مدرسه علوم دینی پرداخت و در ۱۶ سالگى همزمان با تحصیل به عنوان خدمه پدافند هوایى آلمان در زمان جنگ دوم جهانی به خدمت فراخوانده شد و به عنوان یک نظامی آلمانی برای دفاع از کشورش به نیروی ضدهوایی مونیخ پیوست. با شکست آلمان در جنگ مدتی در اردوگاه زندانیان جنگی متفقین اسیر بود.
پس از پایان جنگ، در شهر مونیخ تحصیلات خود را در رشته فلسفه و الهیات ادامه داد. در ۲۹ ژوئن ۱۹۵۱به مقام کشیشى رسید و پس از آن به تدریس در مدارس علوم دینى منطقه پرداخت. او در مارس سال ۱۹۷۷ هنگامی که 50 سال سن داشت؛ به مقام سراسقفى شهر مونیخ منصوب شد و حدود سه ماه بعد نیز با حکم پاپ پل ششم به مقام کاردینالی مونیخ رسید. او ۲۸سال در این مقام باقی ماند. کاردینال راتزینگر از سال ۱۹۸۱ سرپرستى نهاد «مدافعان اصل ایمان» (دادگاه تفتیش عقاید پیشین) را برعهده داشت. جوزف آلویس راتزینگر در سال ۲۰۰۵ از سوی شورای انتخاب پاپ، به عنوان پاپ دویست و شصت و پنجم انتخاب شد و در نهایت در مارس 2013 مسئولیت خود در واتیکان را با استعفا به اتمام رساند.
راتزینگر از سال ۱۹۸۱ سرپرستى نهاد
«مدافعان اصل ایمان» (دادگاه تفتیش عقاید پیشین) را برعهده داشت.
خبر تصمیم به استعفا
این خبر در فوریه 2013 به سرعت از طریق رسانهها منتشر و سبب شگفتنی جهانیان شد. برخی از آن به زمین لرزه تعبیر کردند و در میان عموم مردم، سیاستمداران و نخبگان ایجاد شگفتی بسیار کرد. در متن استعفانامه بندیکت شانزدهم آمده بود: «بارها به وجدان خود مراجعه کرده و بالاخره پس از اندیشه و فکر زیاد، به این اطمینان رسیدم که به علت کهولت سن و ضعف جسمانی، روحی و ذهنی و شرایط بسیار متغیر جهانی، قابلیت هدایت کلیسای کاتولیک را ندارم».
افکار عمومی به دلایل مربوط به بیماری پاپ با شک نگریستند و برخی معتقد بودند دلیل این اتفاق عمیق تر از چیزی است که اعلام شده و توضیح ژوزف راتزینگر در مورد کاهش قوای جسمانی، روحی و فکری را نپذیرفتند. در زیر دلایل احتمالی استعفای بندکیت شانزدهم را مرور می کنیم.
دلیلی که پاپ برای استعفای خود ذکر کرد
چندان مورد قبول افکار عمومی قرار نگرفت.
ناتوانی جسمی
اکثر مومنین مسیحی ضعف بدنی و خستگی روحی بندیکت شانزدهم را برای اقدام به استعفا قبول کردند. مسیحیان معتقد فارغ از پرداختن به دلایل سیاسی و یا مشکلات داخلی واتیکان حتی برای باورپذیر بودن ضعف جسمی پاپ اتفاقاتی را نیز نقل کردند. از نظر این باورمندان پاپ در ماه های اخیر آنگونه که دیده می شد در نشست ها و برخواست ها و راه رفتن دچار ضعف مشهودی بود و در سفر به مکزیک نیز در هتل محل اقامت خود هنگام برخاستن برای روشن کردن چراغ اتاقش در تاریکی سرش به جسم سختی برخورد کرده و آسیب جدی دیده بود. با این وجود ضعف جسمی و بیماری برای بسیاری از مسیحیان دیگر دلیل قانع کننده ای برای استعفای پاپ به نظر نرسید.
رسوایی های مالی و اخلاقی واتیکان
عده ای دلیل اصلی شانه خالی کردن بندیکت شانزدهم از رهبری کلیسای کاتولیک را در مشکلات و رسوایی های اقتصادی واتیکان جستجو می کنند. برخی معتقدند واتیکان میلیاردها دلار بودجه دارد و در این میان سوء استفاده های مالی بسیاری انجام می گیرد که رو شدن و یا احتمال افشای بعضی از آنها پاپ سابق را مجبور به استعفا کرده است. فساد اقتصادی و پولشویی در بانك واتیكان از جمله پرونده هایی بود که برخی از نزدیکان پاپ در آن درگیر شده بودند.
مسیحیان معتقد تنها کسانی بودند که
خستگی پاپ را بدون اما و اگر قبول کردند.
برخی دیگر فساد اخلاقی كشیش های كاتولیك را عامل اصلی رسوایی بزرگی می دانند که پاپ را به سمت استعفا سوق داد. پاپ از قربانیان فساد جنسی کشیشان کاتولیک عذرخواهی کرد اما اقدامی نکرد که موجب اقناع افکار عمومی شود. او حتی یک مقام کلیسایی را نیز در این مورد تنبیه نکرد و تصمیمات واتیکان نزد افکار عمومی به نوعی پناه دادن به مجرمان تعبیر شد. برای مثال یک کشیش در آمریکا به جرم تجاوز به کودکان محکوم شده بود اما با این وجود اجازه داشت به کار خود در کلیسا ادامه دهد. برملا شدن اقدامات پاپ در سرپوش گذاری روی فساد اخلاقی و به ویژه کودک آزاری کشیش های کاتولیک و عدم مجازات عاملین این سوء استفادههای جنسی چیزی نیست که بتوان گفت در تصمیم بندیکت بی تاثیر بوده است.
بندیکت شانزدهم در سال 1981 مسؤل نهاد «مدافعان اصل ایمان» شد که از جمله وظایف او در این سازمان رسیدگی به حدود سه هزار پرونده سوء استفاده جنسی مبلغان مسیحیت بود. بسیاری از تجاوزهای جنسی کشیشهای کاتولیک به کودکان و نوجوان طی چند دهه اخیر اتفاق افتاده ولی شواهد مربوط به آنها چند سالی است که برملا شده است. اتهام هایی که در پرونده رسوایی اخلاقی متوجه بندیکت شانزدهم بود ریشه در دوران مسؤلیت او در رسیدگی به این پرونده ها دارد در واقع او نزد افکار عمومی متهم به این بود که درد و رنجی که کشیش های کودک آزار در طول چند دهه به کودکان بی گناه تحمیل کرده اند را نادیده گرفته و برای حفظ آبروی واتیکان شواهد و اسناد سوء استفاده های جنسی را مخفی کرده، روی جنایات جنسی کشیش ها سرپوش گذاشته و به جای این که بسیاری از آنها را مجازات و خلع لباس کند؛ صرفا آنها را از یک ناحیه به جای دیگر منتقل کرده است.
فساد مالی و اخلاقی در واتیکان از علل استعفای بندکیت شانزدهم عنوان شد.
عدم برآورده شدن انتظارات سیاسی یهود از بندیکت شانزدهم
اما در میان دلایل مختلف مطرح شده برای کناره گیری بندیکت شانزدهم از مقام خود چشمان تیزبین پشت پرده های دیگری را نیز می بینند. در سال 2005 و به محض دستیابی راتزینگر به کرسی پاپی حامیان یهودیان خوش آمدگویی درخوری برای او ترتیب دادند. این حامیان که بزرگترین دغدغه آنها تاریخ یهود و هولوکاست است انتظار داشتند که بندیکت شانزدهم همکاری و همراهی بزرگی با آنها انجام دهد. پس از انتخاب شدن راتزینگر به عنوان پاپی، خاخام بزرگ یهودیان انگلستان جاناتان ساکز آرزو کرده بود که پاپ بندیکت شانزدهم همانند پیشینیان خود یوحنای بیست و سوم و ژان پل دوم در مسیر رشد یهود گام بردارد و ارتباط خود را با مردم یهود و دولت یهودی مستحکم کند!
رهبران یهود انتظارات ویژه ای از بندیکت شانزدهم داشتند.
در همان سال با توجه به روی خوش نشان دادن اولیه پاپ بندیکت شانزدهم، وزارت خارجه دولت یهودی نیز با تقدیم هدایایی به پاپ از او خواست که با توجه به تجربیات تاریخی، کسانی که در کلیسا یهود ستیزی میکرده اند به سختی مجازات شوند. درخواستی که نه تنها بدون پاسخ ماند بلکه تا حدودی برعکس آن هم رخ داد. بدین ترتیب کم کم بحث هایی که در مورد پیشینه راتزینگر در ارتش آلمان نازی به پیش کشیده شده بود داغتر شد. سایه این سابقه از نظر یهود تاریک، همواره بر سر پاپ بندیکت شانزدهم سنگینی می کرد هرچند پاپ حضور خود در سازمان جوانان هیتلری را یک عمل اجباری می دانست. سلسله اتفاقاتی که در چند سال اخیر روی داد یهود را هرچه بیشتر نسبت به سابقه بندیکت شانزدهم بدبین تر کرد.
در ماه می 2005 پاپ بنديكت شانزدهم از اردوگاه آشوويتس در لهستان بازديد كرد. در آن ديدار اگرچه پاپ جنايات آلمان نازي و سرسپردگان رايش سوم را محكوم کرد اما هیچ اشاره مستقيمي به مسئله هولوكاست نكرد. در صحبت هايي كه پاپ در اين اردوگاه بر زبان راند چنين برميآمد كه تنها يهوديان هدف هيتلر نبوده بلكه تمام اديان قرباني حوادث تلخ جنگ جهاني دوم شدند. این نوع موضع گیری بندیکت اصلا به مذاق یهود خوش نیامد و كلاديو مورپورگو، رئيس اتحاديه مركزي جامعه يهوديان جهان سخنان پاپ را بي محتوا ارزيابي كرده و ريكاردو دي سگني، خاخام بزرگ رم اظهارات پاپ را حمايت و طرفداري از مردم كشورش آلمان دانست و گفت: «پاپ ميخواهد مردم آلمان را قرباني قلمداد كند».
روزنامه كوريور فرانسه در باره گفته هاي در آشوویتس نوشت: «بنديكت شانزدهم از محكوم كردن تمام مردم آلمان اجتناب كرد چرا كه نميخواهد موجب تفرقهافكني ميان پيروان اديان مختلف شود. اگرچه اين محافظهكاري پاپ از سوي رهبران يهود با واكنش منفي روبرو شده است». در همین سفر بود که بندیکت اظهاراتش را با یک اقدام دیگر کامل کرد و آن لغو حکم تکفیر اسقف ریچارد ویلیامسون بود که اعتقادی به هولوکاست و اتاق های گاز برای کشتار یهودیان نداشت.
برخی گفته ها و اعمال پاپ به مذاق رهبران دینی و سیاسی یهود خوش نمی آمد.
در اکتبر 2007 رهبران کنگره جهانی یهود در دیدار با پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک های جهان، خواهان کمک وی برای مقابله با «دشمنی و خصومت ایران نسبت به یهودیان و اسرائیل» شدند. هیات کنگره جهانی یهودیان در واتیکان به پاپ بندیکت شانزدهم گفتند که ایران، تهدیدی برای ثبات جهان است. در مقابل گویا رهبر کاتولیک های جهان فقط به آنها قول داده بود که برای تغییر رفتار رهبری ایران نسبت به یهودیان و اسرائیل تلاش کند. باز در عمل یهود دست خالی بود.
در سپتامبر 2007 دو تن از رهبران یهودی اتریش از پاپ بندیکت شانزدهم رهبر کاتولیک های جهان خواستند که با استفاده از قدرت معنوی خود ایران را از توسعه برنامه هسته ای بازدارد و از وقوع یک تراژدی برای کل بشریت جلوگیری نماید! «آریل موزیکانت»، رییس جامعه یهودیان وین و «پل ایزنبرگ»، خاخام ارشد وین با تقدیم نامه ای به پاپ از وی خواستند مانع از توسعه برنامه هسته ای ایران برای تولید سلاح اتمی شود. این رهبران یهودی در نامه خود به پاپ نوشتند: «پس از گذشت بیش از 60 سال از واقعه هولوکاست یهودیان عمیقا نگرانند که ایران رسما سرزمین اسرائیل را به نابودی و محو از نقشه تهدید کرده است». رییس جامعه یهودیان وین در نامه خود نوشته بود که زمان رو به پایان است و ایران ظرف یک سال آینده قادر به تولید مواد هسته ای برای دستیابی به سلاح اتمی خواهد بود». اما باز بندیکت ساکت بود و موضعی علیه ایران نداشت.
بندیکت شانزدهم در سفر به فلسطین
در سال 2009، اعلام شد پاپ بندیکت شانزدهم قصد دارد فرآیند تقدیس پاپ پیوس دوازدهم، رهبر کاتولیکهای جهان در زمان جنگ جهانی دوم، را تسریع کند. نقش پاپ پیوس دوازدهم در جریان جنگ جهانی دوم یکی از مسائل مجادله برانگیز در روابط بین یهود و واتیکان در دوران پاپ ژان پل دوم و پاپ بندیکت دوازدهم بود. پیوس دوازدهم در اقدامی که به شدت مورد اعتراض یهودیان قرار دارد، از امضاء بیانیه نیروهای متفقین در نکوهش به اصطلاح نسلکشی و یهودستیزی آلمان نازی خودداری کرده بود. پاپ بندیکت شانزدهم پیوس را قدیس اعلام کرد.
در ژانویه سال 2009 پاپ بندیکت حکم تکفیر چهار اسقف «جامعه سنت پیوس دهم» را لغو کرد. این جامعه هر گونه گفتگوی بین ادیانی با یهودیت را رد میکند. ریچاد ویلیامسون یکی از چهار اسقفی بود که توسط کلیسای کاتولیک بار دیگر مورد پذیرش قرار گرفت. این اسقف اهل انگلستان بر این باور است که در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی هیچ اتاق گازی وجود نداشت. اسقف ریچارد ویلیامسون دوباره هولوكاست را رد كرد. یهود و دولتش انتظار داشت برخورد بسیار سختی از سوی واتیکان با او انجام گیرد اما پاپ هیچ گونه موضع گیری رسمی ای در این مورد ابراز نداشت.
یهودیان خواستار باز شدن گردن بند صلیب رهبر مسیحیان جهان در کنار دیوار بودند!
در ماه می 2009 بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي در جمع خبرنگاران از درخواست خود از پاپ بنديكت شانزدهم براي سخنراني عليه محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري اسلامي ايران خبر داد. او گفت: «از پاپ خواسته ام تا سخنان رئيس جمهوري ايران درباره محو اسرائيل از نقشه جهان را محكوم كند». اما این درخواست نتانیاهو پاسخی از سوی بندیکت نداشت.
در فوریه 2009 پاپ بنديكت شانزدهم در آمريكا و در آستانه سفر به سرزمین های اشغالی ضمن تاييد هولوكاست اعلام كرد كه انكار اين موضوع غير قابل تحمل است. اما گفته ها و رفتارش در طی سفر دلخوشی یهود از این حرف پاپ را به یاس بدل کرد. بندیکت شانزدهم طی روزهای 9 تا 15 ماه می 2009 به اردن، فلسطین و سرزمینهای اشغال شده فلسطین سفر کرد. او از احداث دیوار حائل امنیتی توسط اسرائیلی ها انتقاد کرد و خواستار لغو محدودیت هایی شد که علیه نوار غزه اعمال میشود! رویارویی یهود با بندیکت حتی به امور ویژه نیز سرایت کرد. برای تمامی جهانیان منطقی می نماید که رهبر کلیسای کاتولیک همیشه صلیب به همراه داشته باشد. اما یهود از رهبر کاتولیک های جهان خواست که در روز 12 ماه می هنگام حضور کنار دیوار غربی صلیب خود را از گردنش باز کند! مسئول امور رسانهای پاپ هنگام سفر وی به سرزمین های اشغالی گفت: «در روزهای آینده این امر را با مسئولان واتیکان در میان میگذارم، نمیتوان زمانی را متصور شد که پاپ صلیب را از خود جدا میکند».
پاپ بندیکت ساختن دیوار حایل را محکوم کرده بود.
پس از چندین قرن دنیای مسیحیت با استعفای یک پاپ مواجه شد.
بندکیت شانزدهم که بود؟
جوزف راتزینگر؛ که با عنوان پاپ بندیکت شانزدهم شناخته می شد، در شانزدهم آوریل ۱۹۲۷ در باواریاى آلمان به دنیا آمد. پدرش افسر ارتش آلمان بود. جوزف در 14 سالگی عضو انجمن جوانان هیتلری شد و به خدمت ارتش هیتلر درآمد. در همان سنین در کنار کشاورزی به تحصیل در مدرسه علوم دینی پرداخت و در ۱۶ سالگى همزمان با تحصیل به عنوان خدمه پدافند هوایى آلمان در زمان جنگ دوم جهانی به خدمت فراخوانده شد و به عنوان یک نظامی آلمانی برای دفاع از کشورش به نیروی ضدهوایی مونیخ پیوست. با شکست آلمان در جنگ مدتی در اردوگاه زندانیان جنگی متفقین اسیر بود.
پس از پایان جنگ، در شهر مونیخ تحصیلات خود را در رشته فلسفه و الهیات ادامه داد. در ۲۹ ژوئن ۱۹۵۱به مقام کشیشى رسید و پس از آن به تدریس در مدارس علوم دینى منطقه پرداخت. او در مارس سال ۱۹۷۷ هنگامی که 50 سال سن داشت؛ به مقام سراسقفى شهر مونیخ منصوب شد و حدود سه ماه بعد نیز با حکم پاپ پل ششم به مقام کاردینالی مونیخ رسید. او ۲۸سال در این مقام باقی ماند. کاردینال راتزینگر از سال ۱۹۸۱ سرپرستى نهاد «مدافعان اصل ایمان» (دادگاه تفتیش عقاید پیشین) را برعهده داشت. جوزف آلویس راتزینگر در سال ۲۰۰۵ از سوی شورای انتخاب پاپ، به عنوان پاپ دویست و شصت و پنجم انتخاب شد و در نهایت در مارس 2013 مسئولیت خود در واتیکان را با استعفا به اتمام رساند.
راتزینگر از سال ۱۹۸۱ سرپرستى نهاد
«مدافعان اصل ایمان» (دادگاه تفتیش عقاید پیشین) را برعهده داشت.
خبر تصمیم به استعفا
این خبر در فوریه 2013 به سرعت از طریق رسانهها منتشر و سبب شگفتنی جهانیان شد. برخی از آن به زمین لرزه تعبیر کردند و در میان عموم مردم، سیاستمداران و نخبگان ایجاد شگفتی بسیار کرد. در متن استعفانامه بندیکت شانزدهم آمده بود: «بارها به وجدان خود مراجعه کرده و بالاخره پس از اندیشه و فکر زیاد، به این اطمینان رسیدم که به علت کهولت سن و ضعف جسمانی، روحی و ذهنی و شرایط بسیار متغیر جهانی، قابلیت هدایت کلیسای کاتولیک را ندارم».
افکار عمومی به دلایل مربوط به بیماری پاپ با شک نگریستند و برخی معتقد بودند دلیل این اتفاق عمیق تر از چیزی است که اعلام شده و توضیح ژوزف راتزینگر در مورد کاهش قوای جسمانی، روحی و فکری را نپذیرفتند. در زیر دلایل احتمالی استعفای بندکیت شانزدهم را مرور می کنیم.
دلیلی که پاپ برای استعفای خود ذکر کرد
چندان مورد قبول افکار عمومی قرار نگرفت.
اکثر مومنین مسیحی ضعف بدنی و خستگی روحی بندیکت شانزدهم را برای اقدام به استعفا قبول کردند. مسیحیان معتقد فارغ از پرداختن به دلایل سیاسی و یا مشکلات داخلی واتیکان حتی برای باورپذیر بودن ضعف جسمی پاپ اتفاقاتی را نیز نقل کردند. از نظر این باورمندان پاپ در ماه های اخیر آنگونه که دیده می شد در نشست ها و برخواست ها و راه رفتن دچار ضعف مشهودی بود و در سفر به مکزیک نیز در هتل محل اقامت خود هنگام برخاستن برای روشن کردن چراغ اتاقش در تاریکی سرش به جسم سختی برخورد کرده و آسیب جدی دیده بود. با این وجود ضعف جسمی و بیماری برای بسیاری از مسیحیان دیگر دلیل قانع کننده ای برای استعفای پاپ به نظر نرسید.
رسوایی های مالی و اخلاقی واتیکان
عده ای دلیل اصلی شانه خالی کردن بندیکت شانزدهم از رهبری کلیسای کاتولیک را در مشکلات و رسوایی های اقتصادی واتیکان جستجو می کنند. برخی معتقدند واتیکان میلیاردها دلار بودجه دارد و در این میان سوء استفاده های مالی بسیاری انجام می گیرد که رو شدن و یا احتمال افشای بعضی از آنها پاپ سابق را مجبور به استعفا کرده است. فساد اقتصادی و پولشویی در بانك واتیكان از جمله پرونده هایی بود که برخی از نزدیکان پاپ در آن درگیر شده بودند.
مسیحیان معتقد تنها کسانی بودند که
خستگی پاپ را بدون اما و اگر قبول کردند.
برخی دیگر فساد اخلاقی كشیش های كاتولیك را عامل اصلی رسوایی بزرگی می دانند که پاپ را به سمت استعفا سوق داد. پاپ از قربانیان فساد جنسی کشیشان کاتولیک عذرخواهی کرد اما اقدامی نکرد که موجب اقناع افکار عمومی شود. او حتی یک مقام کلیسایی را نیز در این مورد تنبیه نکرد و تصمیمات واتیکان نزد افکار عمومی به نوعی پناه دادن به مجرمان تعبیر شد. برای مثال یک کشیش در آمریکا به جرم تجاوز به کودکان محکوم شده بود اما با این وجود اجازه داشت به کار خود در کلیسا ادامه دهد. برملا شدن اقدامات پاپ در سرپوش گذاری روی فساد اخلاقی و به ویژه کودک آزاری کشیش های کاتولیک و عدم مجازات عاملین این سوء استفادههای جنسی چیزی نیست که بتوان گفت در تصمیم بندیکت بی تاثیر بوده است.
بندیکت شانزدهم در سال 1981 مسؤل نهاد «مدافعان اصل ایمان» شد که از جمله وظایف او در این سازمان رسیدگی به حدود سه هزار پرونده سوء استفاده جنسی مبلغان مسیحیت بود. بسیاری از تجاوزهای جنسی کشیشهای کاتولیک به کودکان و نوجوان طی چند دهه اخیر اتفاق افتاده ولی شواهد مربوط به آنها چند سالی است که برملا شده است. اتهام هایی که در پرونده رسوایی اخلاقی متوجه بندیکت شانزدهم بود ریشه در دوران مسؤلیت او در رسیدگی به این پرونده ها دارد در واقع او نزد افکار عمومی متهم به این بود که درد و رنجی که کشیش های کودک آزار در طول چند دهه به کودکان بی گناه تحمیل کرده اند را نادیده گرفته و برای حفظ آبروی واتیکان شواهد و اسناد سوء استفاده های جنسی را مخفی کرده، روی جنایات جنسی کشیش ها سرپوش گذاشته و به جای این که بسیاری از آنها را مجازات و خلع لباس کند؛ صرفا آنها را از یک ناحیه به جای دیگر منتقل کرده است.
فساد مالی و اخلاقی در واتیکان از علل استعفای بندکیت شانزدهم عنوان شد.
عدم برآورده شدن انتظارات سیاسی یهود از بندیکت شانزدهم
اما در میان دلایل مختلف مطرح شده برای کناره گیری بندیکت شانزدهم از مقام خود چشمان تیزبین پشت پرده های دیگری را نیز می بینند. در سال 2005 و به محض دستیابی راتزینگر به کرسی پاپی حامیان یهودیان خوش آمدگویی درخوری برای او ترتیب دادند. این حامیان که بزرگترین دغدغه آنها تاریخ یهود و هولوکاست است انتظار داشتند که بندیکت شانزدهم همکاری و همراهی بزرگی با آنها انجام دهد. پس از انتخاب شدن راتزینگر به عنوان پاپی، خاخام بزرگ یهودیان انگلستان جاناتان ساکز آرزو کرده بود که پاپ بندیکت شانزدهم همانند پیشینیان خود یوحنای بیست و سوم و ژان پل دوم در مسیر رشد یهود گام بردارد و ارتباط خود را با مردم یهود و دولت یهودی مستحکم کند!
رهبران یهود انتظارات ویژه ای از بندیکت شانزدهم داشتند.
در همان سال با توجه به روی خوش نشان دادن اولیه پاپ بندیکت شانزدهم، وزارت خارجه دولت یهودی نیز با تقدیم هدایایی به پاپ از او خواست که با توجه به تجربیات تاریخی، کسانی که در کلیسا یهود ستیزی میکرده اند به سختی مجازات شوند. درخواستی که نه تنها بدون پاسخ ماند بلکه تا حدودی برعکس آن هم رخ داد. بدین ترتیب کم کم بحث هایی که در مورد پیشینه راتزینگر در ارتش آلمان نازی به پیش کشیده شده بود داغتر شد. سایه این سابقه از نظر یهود تاریک، همواره بر سر پاپ بندیکت شانزدهم سنگینی می کرد هرچند پاپ حضور خود در سازمان جوانان هیتلری را یک عمل اجباری می دانست. سلسله اتفاقاتی که در چند سال اخیر روی داد یهود را هرچه بیشتر نسبت به سابقه بندیکت شانزدهم بدبین تر کرد.
در ماه می 2005 پاپ بنديكت شانزدهم از اردوگاه آشوويتس در لهستان بازديد كرد. در آن ديدار اگرچه پاپ جنايات آلمان نازي و سرسپردگان رايش سوم را محكوم کرد اما هیچ اشاره مستقيمي به مسئله هولوكاست نكرد. در صحبت هايي كه پاپ در اين اردوگاه بر زبان راند چنين برميآمد كه تنها يهوديان هدف هيتلر نبوده بلكه تمام اديان قرباني حوادث تلخ جنگ جهاني دوم شدند. این نوع موضع گیری بندیکت اصلا به مذاق یهود خوش نیامد و كلاديو مورپورگو، رئيس اتحاديه مركزي جامعه يهوديان جهان سخنان پاپ را بي محتوا ارزيابي كرده و ريكاردو دي سگني، خاخام بزرگ رم اظهارات پاپ را حمايت و طرفداري از مردم كشورش آلمان دانست و گفت: «پاپ ميخواهد مردم آلمان را قرباني قلمداد كند».
روزنامه كوريور فرانسه در باره گفته هاي در آشوویتس نوشت: «بنديكت شانزدهم از محكوم كردن تمام مردم آلمان اجتناب كرد چرا كه نميخواهد موجب تفرقهافكني ميان پيروان اديان مختلف شود. اگرچه اين محافظهكاري پاپ از سوي رهبران يهود با واكنش منفي روبرو شده است». در همین سفر بود که بندیکت اظهاراتش را با یک اقدام دیگر کامل کرد و آن لغو حکم تکفیر اسقف ریچارد ویلیامسون بود که اعتقادی به هولوکاست و اتاق های گاز برای کشتار یهودیان نداشت.
برخی گفته ها و اعمال پاپ به مذاق رهبران دینی و سیاسی یهود خوش نمی آمد.
در اکتبر 2007 رهبران کنگره جهانی یهود در دیدار با پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک های جهان، خواهان کمک وی برای مقابله با «دشمنی و خصومت ایران نسبت به یهودیان و اسرائیل» شدند. هیات کنگره جهانی یهودیان در واتیکان به پاپ بندیکت شانزدهم گفتند که ایران، تهدیدی برای ثبات جهان است. در مقابل گویا رهبر کاتولیک های جهان فقط به آنها قول داده بود که برای تغییر رفتار رهبری ایران نسبت به یهودیان و اسرائیل تلاش کند. باز در عمل یهود دست خالی بود.
در سپتامبر 2007 دو تن از رهبران یهودی اتریش از پاپ بندیکت شانزدهم رهبر کاتولیک های جهان خواستند که با استفاده از قدرت معنوی خود ایران را از توسعه برنامه هسته ای بازدارد و از وقوع یک تراژدی برای کل بشریت جلوگیری نماید! «آریل موزیکانت»، رییس جامعه یهودیان وین و «پل ایزنبرگ»، خاخام ارشد وین با تقدیم نامه ای به پاپ از وی خواستند مانع از توسعه برنامه هسته ای ایران برای تولید سلاح اتمی شود. این رهبران یهودی در نامه خود به پاپ نوشتند: «پس از گذشت بیش از 60 سال از واقعه هولوکاست یهودیان عمیقا نگرانند که ایران رسما سرزمین اسرائیل را به نابودی و محو از نقشه تهدید کرده است». رییس جامعه یهودیان وین در نامه خود نوشته بود که زمان رو به پایان است و ایران ظرف یک سال آینده قادر به تولید مواد هسته ای برای دستیابی به سلاح اتمی خواهد بود». اما باز بندیکت ساکت بود و موضعی علیه ایران نداشت.
بندیکت شانزدهم در سفر به فلسطین
در سال 2009، اعلام شد پاپ بندیکت شانزدهم قصد دارد فرآیند تقدیس پاپ پیوس دوازدهم، رهبر کاتولیکهای جهان در زمان جنگ جهانی دوم، را تسریع کند. نقش پاپ پیوس دوازدهم در جریان جنگ جهانی دوم یکی از مسائل مجادله برانگیز در روابط بین یهود و واتیکان در دوران پاپ ژان پل دوم و پاپ بندیکت دوازدهم بود. پیوس دوازدهم در اقدامی که به شدت مورد اعتراض یهودیان قرار دارد، از امضاء بیانیه نیروهای متفقین در نکوهش به اصطلاح نسلکشی و یهودستیزی آلمان نازی خودداری کرده بود. پاپ بندیکت شانزدهم پیوس را قدیس اعلام کرد.
در ژانویه سال 2009 پاپ بندیکت حکم تکفیر چهار اسقف «جامعه سنت پیوس دهم» را لغو کرد. این جامعه هر گونه گفتگوی بین ادیانی با یهودیت را رد میکند. ریچاد ویلیامسون یکی از چهار اسقفی بود که توسط کلیسای کاتولیک بار دیگر مورد پذیرش قرار گرفت. این اسقف اهل انگلستان بر این باور است که در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی هیچ اتاق گازی وجود نداشت. اسقف ریچارد ویلیامسون دوباره هولوكاست را رد كرد. یهود و دولتش انتظار داشت برخورد بسیار سختی از سوی واتیکان با او انجام گیرد اما پاپ هیچ گونه موضع گیری رسمی ای در این مورد ابراز نداشت.
یهودیان خواستار باز شدن گردن بند صلیب رهبر مسیحیان جهان در کنار دیوار بودند!
در ماه می 2009 بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي در جمع خبرنگاران از درخواست خود از پاپ بنديكت شانزدهم براي سخنراني عليه محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري اسلامي ايران خبر داد. او گفت: «از پاپ خواسته ام تا سخنان رئيس جمهوري ايران درباره محو اسرائيل از نقشه جهان را محكوم كند». اما این درخواست نتانیاهو پاسخی از سوی بندیکت نداشت.
در فوریه 2009 پاپ بنديكت شانزدهم در آمريكا و در آستانه سفر به سرزمین های اشغالی ضمن تاييد هولوكاست اعلام كرد كه انكار اين موضوع غير قابل تحمل است. اما گفته ها و رفتارش در طی سفر دلخوشی یهود از این حرف پاپ را به یاس بدل کرد. بندیکت شانزدهم طی روزهای 9 تا 15 ماه می 2009 به اردن، فلسطین و سرزمینهای اشغال شده فلسطین سفر کرد. او از احداث دیوار حائل امنیتی توسط اسرائیلی ها انتقاد کرد و خواستار لغو محدودیت هایی شد که علیه نوار غزه اعمال میشود! رویارویی یهود با بندیکت حتی به امور ویژه نیز سرایت کرد. برای تمامی جهانیان منطقی می نماید که رهبر کلیسای کاتولیک همیشه صلیب به همراه داشته باشد. اما یهود از رهبر کاتولیک های جهان خواست که در روز 12 ماه می هنگام حضور کنار دیوار غربی صلیب خود را از گردنش باز کند! مسئول امور رسانهای پاپ هنگام سفر وی به سرزمین های اشغالی گفت: «در روزهای آینده این امر را با مسئولان واتیکان در میان میگذارم، نمیتوان زمانی را متصور شد که پاپ صلیب را از خود جدا میکند».
پاپ بندیکت ساختن دیوار حایل را محکوم کرده بود.