به گزارش ویژه نامه نوروزی مشرق، نوروز به عنوان جشن ملی و مردمی در میان مردم آسیای مرکزی از جایگاه بالایی برخوردار است و با وجود ممانعت و محدودیتهایی که در زمان شوروی برای مراسمهای ملی و مذهبی مسلمانان ایجاد شده بود، تاجیکان با شیوههای مختلف سنتهای خویش را در محافل کوچک به پا میداشتند.
این جشن باستانی در سرزمین اجدادی خویش ممنوع بود، اما مردم با عشق و علاقه، این جشن بزرگ را در کلبههای کوچک خود در جمع گرم خانواده، برگزار میکردند.
با فروپاشی شوروی و کسب استقلال، بلافاصله نوروز به عنوان جشن ملی در تاجیکستان اعلام شد و اینک 20 سال است که این عید باستانی در تاجیکستان در سطوح دولتی به صورت باشکوه تجلیل میشود.
توجه شاعران به بهار و نوروز هم به ژرفای تاریخ برمیگردد
جشن نوروز در دوران کهن همواره با شعر و آواز عجین بوده و در کتابهای تاریخی داستانهای بسیار از بخشش و صله پادشاهان به شاعران در جشن نوروز فراوان آمده است.
اعطای هدایا به شاعران در جشن نوروز در واقع، نوعی دستمزد سالانه شاعران بود و آنها را به سرودن اشعار و مدیحهها تشویق میکرد. در این باره از جمله بیهقی مینویسد:
«روز پنج شنبه، هجدهم ماه جمادی الاخر، امیر (سلطان مسعود) به جشن نوروز نشست و هدیههای بسیار آورده بودند و تکلف بسیار رفت و شعر شنود از شعرا که شادکام بود دراین روزگار و فارغ دل... و صلت فرمود. و مطربان را نیز فرمود، مسعود (رازی) شاعر را شفاعت کردند 300 دینار فرمود به نقد و هزار درم مشاهره(شهریه) هر ماهی...»
و اما در سده بیستم میلادی استاد صدرالدین عینی، پایه گذار ادبیات معاصر تاجیک، درباره برگزاری جشن نوروز درمیان تاجیکان مینویسد: به سبب در اول بهار، در وقت به حرکت درآمدن رستنیها (گیاهها) راست آمدن (مصادف شدن) این عید، طبیعت انسان هم به حرکت میآید. از این جاست که تاجیکان می گویند: حمل (فروردین)، همه چیز در عمل. در حقیقت، این عیدِ به حرکت آمدن کشتهای غله، دانه و آغاز کشت و کار و دیگر حاصلات زمینی است که انسان را سیر کرده و سبب بقای حیات او میشود. در بخارا نوروز عید ملی عموم فارسی زبانان بود، بسیار حرمت می کردند. حتا ملاها به این عید که پیش از اسلام عادت ملی بوده، بعد از مسلمان شدن هم مردم این عید را ترک نکرده بودند، رنگ دینی - اسلامی داده، از آن فایده می بردند.
مردم تاجیک جشن نوروز را تحت هر شرایطی گرامی داشتهاند.
فولکلور مردم پارسی گوی آسیای مرکزی دلیل انکار دلبستگی آنان به این جشن است. در این آثار، شرایط روانی مردم در دورههای مختلف بازتاب یافته است.
مردم این خطه با آغاز فصل بهار، به ویژه در ایام نوروز، صرف نظر از مسائل و مشکلات دست و پاگیر روزگار با سرودن شعر و ترانههای دل آشوب به پیشواز آن رفته، به شادی می پرداختند، آنگونه که از این 2 رباعی مردمی بر میآید:
نوروز شد و لاله خوشرنگ برآمد
بلبل به تماشای دف و چنگ برآمد
مرغان هوا جمله به پرواز شدند
مرغ دل من از قفس تنگ برآمد
یا:
نوروزه به نوبهار کی می بینم
گلهاره به شش قطار کی می بینم
گلهاره به شش قطار در فصل بهار
دنیا ره به یک قرار کی می بینم
مردم تاجیک آفرینندگی را از بهار میآموختند و علیرغم همه سختیهای روزگار ناسازگار، مقاومت میکردند و به آینده خویش خوشبین بودند.
متاسفانه، این جشن باشکوه در دوران شوروی در برابر دیگر ارزشهای ملی و مذهبی تاجیکان ممنوع اعلام شد و سالهای دراز مردم از گرامی داشت آن محروم بودند. با وجود این، شاعران تاجیک با روشها و بهانههای گوناگون این شور و شوق فطری را حفظ کرده، به مردم انتقال میدادند. حتا میرزا تورسون زاده، از شاعران پیش کسوت نظام کمونیستی شوروی که زمانی گفته بود:
کیستی، شاعر؟ اگر پرسند، گویم: کمونیست!
هر نفس، هر قطره خون، هر تار مویم کمونیست!
در جای دیگر می گوید:
بهار آمد ز عمرم باز یک سال دگر بگذشت
تمام زندگی آهسته از پیش نظر بگذشت
به مثل گوشت و ناخن من همیشه با وطن بودم
اگرچه نصف عمر بهترینم در سفر بگذشت
در این پاره شعر استاد تورسون زاده تلویحا به جشن نوروز اشاره می کند، زیرا تاجیکان نوروز را به تعبیر دیگر جشن «سر سال» نیز می گویند. گذشته از این، مروری بر زندگی گذشته خویش و ارزیابی دست آورد و ضعف های انسان در طول سال جزء سنت های نوروزی است.
در تاجیکستان شوروی به نوروز «جشن کار» هم می گفتند که نمودی دیگر از آب و رنگ کمونیستی تحمیلی آن بود. در جلد پنجم «انسکلوپدی شوروی تاجیک» در باره نوروز آمده است:
پس از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر این جشن کهن مضمون نو پیدا کرد. نوروز در زمان ما به عید آغاز نیک، محنت (کار)، عید نظم، جوانی و دوستی خلق ها تبدیل یافته است.
در آن زمان دیگر تمام شئون و سنت های ارزشمند این جشن باستانی ممنوع شد و از آن تنها به عنوان "عید کار" یاد می کردند. شاعران آن دوره نیز تحت فشار ایدئولوژیک مجبور بودند چنین بسرایند:
بهار شد، گل من، خیز، عزم سحرا کن
ز کفش و کرته کاری تو زیب و آرا کن!
(کرته به معنی پیراهن است).
یا:
بهار آمد، بهار آمد
به دهقان وقت کار آمد
عَمَک جان تراکتورچی
ما همراه گیری چی!
(عمک به معنی عمو است).
شاعران دوران شوروی که از جمله مبلغان پیشگام نظام محسوب می شدند، در فصل بهار مردم را با این گونه شعرها به مشارکت در کار کلخوز (مزرعه اشتراکی) و جامعه تشویق می کردند:
دسته کلخوزچیان
جانب سحرا روان
چشمه برین جوش زن
غیرت پیر و جوان
اما به قول رستم وهاب، شاعری که در اواخر عمر نظام شوروی به جمع شاعران تاجیک پیوست، چه گونه می توان نوروز را نادیده گرفت و روز روشن را پنهان کرد؟
تو را کی می توان در ظلمت شب ها فرو پیچید
تو را کی می توان در پای دیو ناامیدی سر فرود آورد
درخت باور تو سر به عرش راستان دارد
جهان از هفت خوان تو هزاران داستان دارد...
پس از محکوم شدن کیش شخصیت استالین در اتحاد شوروی، و باز شدن روزنه کوچکی برای آزادی عمل و اندیشه در دهه 1960 میلادی بود که شاعران تاجیک با جرات بیشتر به آرمان های ملی رو آوردند، و نوروز یکی از عنصرهای بنیادین در نگرش این جریان جدید بود.
گرچه درآن زمان هنوز تجلیل از نوروز ممنوع بود، اما با نرمش سیاست های رژیم، شاعران تاجیک به موضوع نوروز به عنوان عنصر نخست هویت ملی خویش رو آوردند. روان شاد لایق شیرعلی می گوید:
نوروز رسید، یار دیروزی من
یک روز بیا برای دلسوزی من
غم های تو کهنه اند، اما امروز
خوشتر ز غم تو نیست نوروزی من
گلرخسار، بانوی شعر تاجیک، از دیگر چامه سرایان این خطه است که به موضوع بهار و نوروز توجه ویژه دارد. شعر «نبض بهار» بیانگر ناسازگاری روزگار شاعر با نوروز است:
چو زندانی آزادی خویشم
بهارا، بنده ام کن، بنده ام کن
به مثل خاک و باد و آب و آتش
بهارا، زنده ام کن، زنده ام کن
گفتنی است که ارتقای مقام نوروز به عنوان جشن ملی و تجلیل باشکوه از آن، در کنار مسایل سیاسی و اجتماعی دیگر، از درخواست های جنبش آزادی خواهی تاجیکان در دهه 1980 و اوایل دهه 1990 میلادی بود.
در بدخشان تاجیکستان که بیشتر ساکنان آن اسماعیلی اند، سنتی هنوز رایج است که در دومین روز جشن های نوروز با رعایت شرایط خاص می توان از کسی چیزی را خواست و انتظار داشت که حتما آن خواسته برآورده خواهد شد. یکی از این شرایط طرح درخواست در قالب شعر است. از این رو مرسوم است که بسیاری از جوانان عاشق برای رسیدن به مراد خویش تلاش می کنند با همین شیوه از پدر و مادر محبوبشان اجازه وصلت با او را بخواهند. عطا میرخواجه، شاعر خوش ذوق، این سنت بدخشی را در یک رباعی به زیبایی تصویر کرده است:
نوروز شد و بزم و طرب خواهم کرد
بنگر که چه سان کار عجب خواهم کرد
مردم ز خدا عمر دراز می طلبند
من از پدرت تو را طلب خواهم کرد
عطا در غزلی دیگر حال و هوای نوروزی را این گونه به تصویر کشیده است:
می کند بازار معشوقان پر از سودا بهار
سکه گل می زند بر تنگه سحرا بهار
می زند باران و موی دلبرم تر می شود
می دمد بر تار تار موی او صدها بهار
آمد و برقی زد و خاکسترم را باد کرد
همچو عشق اولین بگذشت بی پروا بهار
گرچه تنهایی، مخور غم، تا شکفتن دور نیست
در میان چار موسم بشکفد تنها بهار
از ترازوی شب و روز حیاتم می زنی
کی برابر می کند روز و شب ما را بهار
بهار برای فرزانه خجندی، بانوی شعر نو تاجیک، همچون دیگر شاعران، فصل عشق، رهایی از غم، و فرصتی برای آغاز زندگی شاداب و سرشار از محبت است. او می گوید:
بریز نور مبارک، ریز
از آفتاب نوازنده
که پر شود ز طلوع سیب
فضای باغ شکرخنده
چه لذتی است ز عطر گل
نفس کشیدن و بالیدن
وجود زه زده خود را
در آفتاب بپالیدن...
با رها شدن از زندان ایدئولوژی کمونیستی، تاجیک ها بدون هیچ مانعی به پیشواز جشن باشکوه ملی خویش، نوروز می روند. به قول اقبال لاهوری، «آن چه بودست و نباید ز میان خواهد رفت / آن چه بایست و نبودست همان خواهد بودم».
رستم وهاب، شاعر تاجیک، در باره مانایی و پایداری نوروز چنین می سراید:
بر این خاک کهن تا آسمان برپاست
تا خورشید می تابد
زر ناب دری جاری است چون دریا
ز نور روی انسان آیینه سرشار می گردد
صدای بلبلان بیدار می گردد
هلال ماه در هر چشمه ای چون ماهی طِلّاست
شکر-نم می تراود از نسیم شُکر در شبگیر
سحر خواب تو با بشکفتن گل می شود تعبیر
در این جا سرمه شب روشنی دیده روز است
به هر آیین که خواهی
تاجیکستان
میهن جاوید نوروز است
در پایان یادآور می شویم که جشن بینالمللی نوروز امسال با حضور سران کشور های منطقه در شهر عشقآباد پایتخت ترکمنستان برگزار میشود.
منبع: فارس
نوروز به عنوان جشن ملی و مردمی در میان مردم آسیای مرکزی از جایگاه ویژهای برخوردار است با وجود ممانعت و محدودیتهایی که در زمان شوروی برای مراسمهای ملی مسلمانان ایجاد شده بود اما تاجیکان با شیوههای مختلف سنتهای خویش را به پا میداشتند.