چه خاطراتی از جشنواره فیلم کن دارید؟
نخستین بار سال 1982 برای نمایش «ای تی» به کن آمدم... نخستین نمایش عمومی فیلم بود و با بهترین واکنشها تا آن روز روبه رو شدم. یادم هست بالکن سینما مملو از تشویق شد...
در سال 1974 برای «شوگرلند اکسپرس» از جشنواره فیلم کن برنده جایزه بهترین فیلمنامه شدید. اما به جشنواره نرفتید؟
درگیر تولید «آروارهها» بودم. خوب خاطرم هست روی قایقی وسط اقیانوس و کنار کوسهی غولپیکر و مکانیکی بودم که قایق دیگری آمد و تلکسی بدستم دادند که برنده جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم اول از جشنواره کن شدم. فردا صبح تلکسی دیگری برایم فرستادند که جایزه دومی را به من نمیدهند. هیات داوران فراموش کرده بودند که پیشتر فیلم «دوئل» را ساختهام و شوگرلند اکسپرس فیلم اولم نیست. بدین ترتیب ظرف چهل و هشت ساعت برنده و بازندهی جشنواره کن شدم!
آخرین فیلم برنده نخل طلا را دیدهاید؟
بله. کمپانیام «دریم ورکس» همیشه دنبال یافتن استعدادهای جدید است. ما با دقت پیگیر جشنوارهها هستیم و در جست وجوی کارگردان، بازیگر، موسیقیدان و ... «عمو بونمی که زندگیهای گذشتهاش را بخاطر میآورد»(برنده نخل طلای دوسال پیش) را ندیدهام. «عشق» ساخته هانکه را دیدهام. اما دوست ندارم نسبت به برندگان گذشته نخل طلا نظر بدهم که مورد داوری قرار گرفتهاند. این درست نیست که نسبت به برندگان گذشته نخل طلا ابراز نظر کنم.
چه جور رئیس هیات داورانی خواهید بود؟
دموکرات! اما باید کمی به من زمان بدهید! آخرین بار سال1976 عضو هیات داوران جشنوارهی سینمایی بینالمللی آوریاز در فرانسه بودم که به «کری» برایان دی پالما جایزه دادیم...
دوست دارید به فیلمهای عامهپسندِ با کیفیت جایزه دهید یا در انتخاب بهترین فیلم بیشتر تلاش خواهید کرد؟
اجازه دهید به این سوال پاسخ ندهم. اعتقاد دارم پیش از آنکه تمام فیلمهای مسابقه به نمایش درآید همه همسنگ هستند. فیلمها چه کمهزینه باشند چه پرهزینه حاصل دیدگاههای شخصی و تلاشهای جمعی هستند.همیشه نیت فیلمسازان شبیه است؛ چه کریستفر نولان باشد یا میشائیل هانکه: آنها آنچه درونشان میبینند بیان میکنند. هر کارگردانی تنها است. او نفسش را حبس میکند و امیدوار است که همه چیز خوب پیش برود! زمانی که نمایش فیلم شروع میشود و تماشاگر با دوست بغل دستیاش شروع به نجواکردن تبادل نظر میکند، آنوقت شما پی خواهید برد که فیلمتان عامهپسند است یا نیست...
در جشنواره کن هم مثل هرجای دیگری بسیاری از فیلمها دیجیتالیاند. نظر شما چیست؟
من تفاوت را میبینیم. تمییزی نگاتیو را ترجیح میدهم که حرکات دوربین دیجیتالی نمیتواند آن را به لحاظ بصری بسازد... چنین تفاوت فاحشی میان نقاشی رنگ و روغن با نقاشی آکرلیک هم وجود دارد. آنچه واقعا اهمیت دارد ابتکار عالی هنرمند درباره موضوع، فلسفه و استعدادش است.
پس از آنکه داستان فیلم من را با خودش همراه کرد دیگر فرمت دیجیتال اذیتم نمیکند و دیگر به مدیومی که فیلم نمایش داده میشود اهمیت نمیدهم... امیدوارم استودیوهای آمریکایی در لابراتورها را برای ما فیلمسازان قدیمی باز بگذارند. برای افرادی چون من و کریستفر نولان که با نگاتیو کار میکنیم.
رئیس هیات داوران جشنواره کن بطور سنتی برای دیدن بیست فیلم در دوازده روز دچار استرس و فشار میشود؟...
نه برای من که آخر هفتهها به طورمیانگین چهار تا شش فیلم میبینم! آخر هفتهها فیلمهایی که طی روزهای کاری تماشایش را از دست میدهم میبینم. تماشای دو فیلم در روز در جشنواره افتخار بزرگی است و مطبوع! من دو سینمای خانگی دارم یکی در دفترم و دیگری در خانه. اما گاهی مثل عامه مردم به سالن سینما میروم...
آیا به عنوان تماشاگر عادت بخصوصی دارید؟
بله. وسط سالن سینما نزدیک پرده مینشینم. زمان محبوبی برای فیلم دیدن ندارم. هر زمان، بهترین زمان برای فیلم دیدن است.عاشق فیلم دیدن به صورت خانوادگی و نقد کردن آن هستم. هیچ چیزی لذتبخشتر از سهیم شدن در تجربهای نیست که پیشتر داشتهای.
پارک ژوراسیک به فرمت سهبعدی عرضه میشود. آیا به فرمت سهبعدی اعتقاد دارید؟
نه برای همه فیلمها. نه برای فیلمهایی چون «کازابلانکا» یا «لورنس عربستان». اما دوست دارم «تایتانیک» را سهبعدی ببینم. به گمانم «پارک ژوراسیک» مناسب فرمت سهبعدی است. از آن طرف بیست و پنجمین سالگرد ساخته شدن فیلم بود و کمپانی یونیورسال مشتاقتر بود که فیلم را نمایش دهد. فرمت سهبعدی یک ابزار است نه بیشتر....
آخرین فیلم کلاسیکی که دیدهاید چه نام دارد؟
خانم مینیور (ویلیام وایلر، 1942) که نسخه بلو-ری آن چند هفتهای است به بازار آمده است. عاشق فیلمهای «بلو-ری»هستم. مجموعه شخصی بالغ بر نهصد عنوان فیلم دارم که این مجموعه کمتر از مجموعهای است که دوستم مارتین اسکورسیزی دارد. خیلی از فیلمها را هم در شبکه «ترنر کلاسیک مووی/TCM» میبینم.
یک نکته عالی درباره فیلمها وجود دارد: با هر فیلم موضوع یا دنیایی را کشف میکنید که فکر نمیکنید به آن علاقه دارید یا بشناسید و ناگهان حریصاش میشوی. هرگز وسط نمایش فیلم به سالن نمیروم. اگر فیلمی خوب شروع شود امیدوارم در میانه داستان تماشاگر را تکان دهد اگر بدتر شود به یکی از آن معجزات هالیوودی دل میبندم. من تماشاگری خوشبینم...
یک خوره سینما میداند که تجربه فیلم دیدن میتواند هیجانی خیلی خاص باشد...
هر بار که پردهی سالن سینما بالا میرود خودم را کودکی مقابل یک هدیه کریسمس یا هدیه تولد میبینم. آن بستهبندی، روبانها و کارت تبریکها. دلم میخواهد کاغذ کادویی را پاره کنم اما پدر و مادرم من را با مناعت طبع بزرگ کردهاند. پس با نقشهخوانی شروع میکنم... در فیلم کارت تبریک، فهرست عوامل انتهایی فیلم است نخستین هدیه!
نظرتان نسبت به تماشاگر امروز چیست؟
شکیبایی کمتری دارند. احتمالا به خاطر تمامیتخواهیشان باشد. آن زمانها هر بار که علاقه به داستان فیلم را از دست میدادند سیگار روشن میکردند. امروزه صفحه گوشیهای همراه روشن میشود و شروع به فرستادن پیامک میکنند. از این کار متنفرم.
به نظر میآید تجربهی سینما رفتن التقاطیتر شده باشد. البته فیلمهای پولپاروکن هالیوودی عامه مردم را جلب میکند. اما فیلمهای باشکوه و کمهزینهی بیشماری هم وجود دارد که تماشایشان تجربهی متفاوتی است. مردم از روایت داستانهای تکرای خسته شدهاند. هیچ چیزی بهتر از فیلمهای مستقل نمیتواند باشد.