به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از فارس، سران نهضت جنگل سه راه بیشتر نداشتند یا باید اسلحه را زمین میگذاشتند یا به روسیه پناه میبردند و یا مردانه میایستادند و شهید میشدند. سه دوست قدیمی با یک عهد بودند؛ اما یک دوست به عهد، وفادار ماند. خالو قربان اسلحه را زمین گذاشت، احسانالله خان به شوروی رفت تنها مردی که ایستاد و شهید شد میرزا بود.
روز 16 خرداد 1299 میرزا کوچکخان و قوای جنگل با انتشار بیانیهای، تشکیل
کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری را در
رشت اعلام کردند و یک روز بعد کمیته انقلاب، هیات دولت جمهوری (هیات اتحاد
اسلامی) را معرفی کرد که میرزا کوچکخان عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را
داشت.
میرزا یونس معروف به میرزا کوچک در 1257 ه. ش (1298ه. ق) در رشت متولد شد. در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی قدم به مدارس مذهبی گذاشت و مدارج علمی را طی کرد.
در 1326ه. ق در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای مقابله با محمدعلی شاه روانه تهران شد.
در ماجرای اولتیماتوم روسیه که منجر به تعطیلی مجلس شد (17اردیبهشت 1290) میرزا در شمار مخالفان پذیرش اولتیماتوم بود و مدتی نیز بازداشت شد.
*میرزا با توسل اندیشه «اتحاد اسلام» به مبارزه با استبداد رضاخانی پرداخت
در جریان جنگ جهانی اول و در هنگامی که دستهای از نمایندگان و رجال سیاسی به خاطر وضع بحرانی کشور و حضور نیروهای بیگانه دست به مهاجرت زدند، کوچکخان با گرویدن به اندیشه «اتحاد اسلام» درصدد برآمد تا با راه انداختن تشکیلات نظامی به مبارزه علیه استبداد رضاخانی و سرسپردگیها، پیمانهای تحمیلی بیگانگان و مداخلات آنان در امور داخلی کشور بپردازد.
میرزا در تهران اندیشه خود را با رجال دین و سیاست در میان گذاشت و به نظرخواهی از آنان پرداخت.
گروهی به ضرورت مبارزه مسالمتآمیز تأکید میکردند و مبارزه مسلحانه را نادرست میخواندند و گروهی دیگر نظر میرزا کوچکخان را تأیید میکردند.
سرانجام پس از یک سلسله بحث و گفتوگو قرار شد تا در گوشهای از ایران کانونی ثابت، برای مبارزه ایجاد شود.
میرزا کوچکخان پس از این توافق عازم گیلان شد و شروع به تهیه مقدمات قیام کرد.
اما چون روسها قبلاً او را از منطقه تبعید کرده بودند، مجبور بود مخفیانه به فعالیت بپردازد. با این حال میرزا در اندک مدتی توانست همفکرانی در کنار خود جمع کند و قیام را علنی سازد.
*میرزا هسته مقاومت را قبل از به قدرت رسید رضاخان تشکیل داد
او در سالهای قبل از به قدرت رسیدن رضاخان، موفق شد هستههای تشکیل نهضت مسلحانه را پیریزی کند. نیروهای اشغالگر روس که در سالهای قبل از انقلاب اکتبر، در سرکوبی این نهضت توفیق چندانی نیافتند، با وقوع انقلاب اکتبر از مناطق شمالی ایران بیرون رفتند و انگلیسیها یکهتاز میدان شده و تقریباً تمامی ایران را زیر سلطه خود درآوردند تا اینکه میرزا حسنخان وثوقالدوله به ریاست دولت ایران منصوب شد.
دولت انگلیس با انعقاد قرارداد معروف 1919 با وثوقالدوله، ایران را تحتالحمایه خود درآورد و کلیه امور مالی، گمرکی و نظامی کشور را به دست گرفت.
*انگلیسیها خواستند با کمک وثوقالدوله قیام جنگل را بدون خشونت حل و فصل کند
انگلیسیها از طریق وثوقالدوله تلاش کردند قیام جنگل را با مذاکره و بدون خشونت حل و فصل کنند، اما این تلاشها سودی نبخشید.
روز 16 خرداد 1299 میرزا کوچکخان جنگلی در ادامه مبارزات خود در شهر رشت حکومت جمهوری اعلام کرد.
این اعلام در پی یک رشته تماسها و گفتوگوها با مقامات روسیه و کسب اطمینان از اینکه نیروهای مداخلهگر آنان در شمال ایران در کار حکومت انقلابی میرزا کارشکنی نخواهند کرد، صورت گرفت. درست سه هفته پیش از این اعلام، در سپیدهدم روز 28 اردیبهشت 1299 نیروهای ارتش سرخ به بهانه «سرکوبی ضد انقلاب که در شمال ایران کمین کرده بود» به بندر انزلی یورش برده و این شهر را اشغال کرد.
مقصود روسیه از «ضد انقلاب» افراد مسلحی بودند که با حمایت انگلیسیها علیه بلشویسم نوظهور در شوروی میجنگیدند و از اراضی شمال ایران نیز به عنوان یکی از پایگاههای خود استفاده میکردند.
*روس در ابتدا سیاست دوستانهای با میرزا داشت اما در نهایت به میرزا خیانت کرد
جنگلیها که مبارزات مسلحانه با رژیم قاجار را آغاز کرده و جنگلهای شمال را مقر خود قرار داده بودند، در آغاز پیروزی انقلاب روسیه روابط حسنهای با بلشویکها برقرار کرده بودند، نهضت جنگل انقلاب روسیه را تأیید میکرد و رهبران جدید روسیه نیز میرزا را به عنوان یک انقلابی ضد استعمار میدانستند و او را ستایش میکردند.
اما چندی نگذشت که روسها سیاست دوستانه خود را تغییر دادند و قدم به قدم
به خاطر حفظ منافع خود در ایران از حمایت نهضت جنگل دست کشیدند و سرانجام
به آن خیانت کردند.
سران نهضت در شهر رشت سرگرم تحکیم مبانی جمهوری بودند که به تدریج اختلافاتی در میانشان پدید آمد و همین امر نهضت را به انحطاط و نابودی کشاند. پس از ورود ارتش سرخ به ایران، چند نفر از اعضای «حزب کمونیست عدالت باکو» از روسیه وارد گیلان شدند. این افراد در رشت حزبی به نام عدالت تشکیل دادند و رفته رفته ضمن برگزاری میتینگها و سخنرانیها، عملاً مواد توافق شده میان سران نهضت جنگل و روسها را زیر پا گذاشتند و تبلیغاتی نیز علیه میرزا کوچکخان آغاز کردند. میرزا دو نفر از اعضای نهضت را به قفقاز فرستاد تا با نریمانف، صدر شورای جمهوری قفقاز ملاقات کنند و او را وادارند تا اعضای حزب را از ادامه کارشکنیها و اقدامات نفاقافکنانه باز دارد؛ اما نریمانف اقدامی جدی به عمل نیاورد.
میرزا که اوضاع را چنین دید، روز 18 تیر 1299 معترضانه رشت را ترک گفت و اعلام کرد تا زمانی که حزب عدالت از کارهای خلاف و حمله به اسلام و تبلیغ کمونیسم دست برندارد، به رشت باز نخواهد گشت. روسها که هدفشان از تأسیس حزب، اشاعه کمونیسم و رخنه به تشکل اسلامی میرزا کوچکخان جنگلی و از بین بردن آن بود، شدیداً فعالیت میکردند.
سیاست خارجی شوروی که قبلاً پیش از این داعیه حمایت از انقلاب جهانی را داشت، حداقل پس از هشتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی، تغییر کرد. استالین در این کنگره دو اصل اساسی را مبنای سیاست خارجی شوروی قلمداد کرد. وی گفت: «سیاست خارجی ما واضح و روشن است. هدف آن صلح و توسعه دایره روابط تجاری با تمام کشورهاست.» اعلام چنین روشی در سیاست خارجی، چیزی جز اعلام عدم حمایت از نهضتهای رهایی بخش نمیتوانست باشد.
*دوستان نزدیک میرزا بعد از کمونیست شدند او را مرتجع مینامند
در پی خروج قهرآمیز میرزا کوچکخان از رشت، اعضای حزب عدالت که بعضی از آنها همچون احساناللهخان و خالو قربان قبلاً از دوستان نزدیک میرزا بودند و اکنون با گرویدن به سوسیالیسم، میرزا را مرتجع میدانستند، درصدد اجرای کودتایی برآمدند که طرح آن پیشتر ریخته شده بود.
نقشه این بود که میرزا یا باید کشته شود و یا دستگیر گردد و از رهبری انقلاب کنار رود. کوچکخان که تا حدی از هدف اعضای حزب و نقشه آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت. در این گیر و دار، بسیاری از جنگلیها دستگیر و یا کشته شدند و سلاح و مهمات و اموال آنان به غارت رفت. پس از این کودتا، اعضای حزب به کمک نیروهای بلشویک سعی کردند تا با تعقیب جنگلیها طرفداران میرزا را نابود کنند اما با وجود درگیریهایی که در جنگل میان دو طرف ایجاد شد، آنان از شکست دادن میرزا و یارانش ناتوان شدند.
در آستانه کودتای رضاخان، شرایط سیاسی ایران شدیداً علیه میرزا کوچکخان جنگلی بود. روسها او را تنها گذارده بودند و صرفاً به منافع خود در ایران میاندیشیدند. آنان به ویژه تلاش داشتند تا روابط صمیمانهای را با سردار سپه که با قدرت اسلحه و سرکوب نارضائیها توانسته بود ثبات نیمبندی را در کشور به وجود آورد، برقرار کنند. آنان مصلحت خود را در آزاد گذاشتن دست رضاخان برای سرکوب نهضت جنگل میدانستند، حتی حضور رضاخان در اتومبیل کنسول شوروی در رشت، زمانی که برای سرکوب جنگل به آن شهر رفته بود، نشان از همپیمانی روسها با سردار سپه در این تصمیم داشت.
علاوه بر این، رضاخان در آن زمان، در کمیتهای ایرانی ـ انگلیسی به نام «کمیته زرگنده» به اتفاق سید ضیاءالدین طباطبایی در حال تدارک کودتای سوم اسفند خود بود. به همین دلیل، اقدام رضاخان به نوعی اجرای مصوبه کمیته مذکور نیز بود. کمیته زرگنده در حقیقت 2 کارکرد اساسی داشت. یکی سرکوب نهضت جنگل و دیگر استقرار دیکتاتوری رضاخان.
*سرکوب جنگل با همکاری شوروی، کمونیستهای داخلی و استبداد رضاخانی همراه بود
پروژه سرکوب نهضت میرزا کوچکخان جنگلی، محصول اراده مشترک شوروی، کمونیستهای داخلی، دولت انگلستان و استبداد رضاخانی بود. در چنین شرایطی، سران نهضت جنگل چند راه بیشتر نداشتند، یا باید تسلیم میشدند و اسلحه را زمین میگذاشتند، یا به روسیه پناه میبردند و یا اینکه تسلیم و پناه بردن به بیگانه و اجنبی را نمیپذیرفتند و تا آخرین قطره خون به مبارزه ادامه میدادند.
احساناللهخان ترجیح داد تا به شوروی بپیوندد. خالو قربان نیز با قید تضمین از طرف سردار سپه، با همه افراد خود تسلیم قوای دولتی شد و جان خود را نجات داد. در این میان فقط میرزا کوچکخان بود که نه حاضر به ترک ایران شد و نه تسلیم به قوای دولتی را پذیرفت و سرانجام نیز به مبارزه ادامه داد تا در 11 آذر 1300 کشته شد.