نخستین شیعیان تحت حاکمیت روس
در مرحله نخست این تاریخ که از ابتدا تا انقلاب اکتبر را شامل میشود تمامی مسلمانان اراضی تحت حکومت روسیه تزاری اعم از شیعه و سنی از یک مرکز که در تفلیس قرار داشت اداره میشدند. در این دوره مسلمانان از حق تحصیل محروم بودند و در صورتی که اقدام به سواد آموزی میکرد مجرم شناخته میشد. این قانون به طور طبیعی در مورد شیعیان نیز صادق بود. پس از گذشت یک برهه تاریخی چند مرکز تحصیلی با نام سمیناریا ایجاد شد که در این مراکز به طور محدود و گزینشی مسلمانان نیز برای تحصیل ثبت نام میشدند.
در دوره پس از انقلاب اکتبر که اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد شیعیان نیز مرحله جدیدی از حضور خود تحت حاکمیت روسها را آغاز کردند. این مرحله با چند ویژگی از دوره پیش از خود متمایز میشد. در دوره پیش از این شیعیان مهاجرت بسیار محدودی را به مراکز حکومت که در اراضی دور دست قرار داشت انجام میدادند اما در این دوره شیعیان برای کارهای مختلف مانند اشتغال، تحصیل و فعالیت به مراکز حکومت و نیز سایر سرزمینهای دور دست مهاجرت کردند و در اثر همین مهاجرتها میان جمعیت شیعی و مسیحی تبادلات و رفتو آمد اتفاق افتاد. از بزرگترین مهاجرتهای تاریخی شیعیان در دهه 1930 اتفاق افتاد که سبب آن کشتارها و سرکوبهای گسترده ای بود که در نواحی شیعهنشین به وقوع پیوست. در این تاریخ تعداد قابل توجهی از شیعیان به سیبری و قزاقستان که بومیان آن را اهل سنت تشکیل میدادند تبعید شدند که الان هم در این مناطق ساکنان شیعه وجود دارند و تاریخ حضورشان به این دوره میرسد.
در اواخر این دوره تاریخی یعنی در سال های این 1979، بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران در مناطق شیعه نشین جماهیر شوروی یک بیداری و تحرک درونی ایجاد شد. با توجه به این بیداری که حکومت نیز از این موضوع بیخبر نبود یک کمیته اختصاصی برای نظارت بر شیعیان در حاکمیت ایجاد شد. یعنی در این سالها نظارتها و فشارها بر روی شیعیان با استفاده از این کمیته افزایش یافت. اما به هر حال روند بازگشت به اصول هویتی خود در میان شیعیان آغاز شده بود و این فرآیند تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه یافت. این کمیته در اراضی جمهوری آذربایجان فعالیت داشت و در سایر نقاط تقریبا هیچ اقدام قابل توجهی وجود نداشت. هممرزی با ایران و نزدیکیهای فرهنگی و تاریخی شیعیان این مناطق با ایران سبب شده بود که این روند خودیابی هویتی شیعیان که با حضور گسترده در مراسمات دینی جلوه گر میشد قدرت یابد و تقریبا به مرحله غیر قابل پیشگیری برسد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جمهوری آذربایجان نیز استقلال یافت و شیعیان این اراضی که اصلی ترین محل شیعیان اراضی تحت حاکمیت روسها بود تاریخ و سرنوشت مستقلی از شیعیان مقیم در اراضی روسیه کنونی پیدا کردند.
فروپاشی شوروی و فضای بازی که پس از این حادثه به وجود آمد شرایط مناسبی برای فعالیتهای مذهبی و تبلیغات در میان مسلمانان ایجاد کرد. اما با این وجود در میان شیعیان ساکن در اراضی روسیه که عموما آذریالاصل بودند حتی پس از فروپاشی شوروی نیز وضعیت دوری از معارف دینی و اعتقادات و اعمال اسلامی هم چنان وجود داشت. اما با بازگشت طلابی که با فروپاشی شوروی به ایران آمده تحصیلات دینی کسب کرده بودند به روسیه جو دینی و اعمال و اعتقادات اسلامی در میان شیعیان روسیه نیز رشد پیدا کرد. به طور کلی در اراضی روسیه 15 تا 20 میلیون مسلمان ساکن زندگی می کنند که از این تعداد شیعیان تعداد کمی در حدود 3 میلیون نفر را شامل میشوند. این تعداد افراد نیز بیشتر افراد مهاجری هستند که از آذربایجان به شهرهای بزرگی مانند مسکو، سن پترزبورگ و منطقه سیبری مهاجرت کردهاند. عموما در اکثر شهرهای روسیه آذربایجانی ها ساکن هستند.
در مورد رشد جو مذهبی در میان شیعیان تجربهای شخصی را برایتان تعریف میکنم. من در شهر سن پترزبورگ ساکن بودم. در این شهر برای اولین بار ما با همکاری برادران لبنانی که مشغول به تحصیلات دانشگاهی در روسیه بودند اقدام به برگزاری مراسم روضه برای امام حسین (ع) و نیز برگزاری مراسمات دعای توسل و کمیل کردیم. در ابتدا به زور میتوانستیم 10-15 نفر را جمع کنیم اما با گذشت زمان کم کم تعداد حاضران افزایش یافت. با آمدن طلاب قم و فعالیتهای تبلیغی آنها اقبال بیشتر هم شد به طوری که در سالهای اخیر مراسماتی با جمعیت چهار پنج هزار نفری برگزار می کنیم.
در سنپترزبورگ شیعیان مسجد متمایزی ندارند و به طور مشترک با برادران اهل سنت در یک مسجد فعالیت میکنند اما در این مورد هم وهابیها مشکلسازی میکنند و با حرکتهای اهانتآمیز نسبت به مقدسات و محترمات شیعه جو را متشنج میکنند. البته این اقدامات وهابیها دولت روسیه را نیز مشکوک میکند و سبب ایجاد مشکلاتی میشود در حالی که شیعیان هیچ مشکل خاصی با حکومت ندارند. البته چند حسینیه هم تاسیس شده است که این حسینیه ها مختص شیعیان است و در آنها علاوه بر اعمال عبادی فعالیت های تبلیغی و فرهنگی نیز انجام میشود. در مسکو هم مسجدی است که به صورت مشترک میان شیعیان و اهل سنت مورد استفاده قرار می گیرد و در آنجا شیعیان بدون هیچ مشکلی جلسات بحث و وعظ و معارف خود را برگزار می کنند.
در هر دو شهر هئیتهایی وجود دارند که اجتماعات منظم و متوالی دارند و چندین سایت معارفی نیز برای افزایش معلومات مذهبی و پاسخ گویی به سوالات مذهبی شیعیان فعال است. در میان خود روسها نیز گرایش به اسلام افزایش چشمگیری داشته است و بر اساس آمارهای دولتی در چند سال گذشته بیش از 10 هزار روس مسلمان شدهاند که قطعا آمار حقیقی بیشتر از این است.
اما مسئلهای که وجود دارد فعالیت چشمگیر وهابیت در روسیه است. اینها با استفاده از امکانات مالی نامحدودی که در اختیار دارند ابتدا جامعه مسلمان سنی و از این طریق روسهای مسلمان شده را تحت تاثیر خود قرار می دهند. بر همین اساس مناسبات اهل سنت و شیعیان را در روسیه می توان به دو نوع تقسیم کرد: یک گروه اهل تسنن بومیای هستند که اکثرا هم گرایشات صوفیگرایانه دارند و نسبت به اهل بیت عصت و طهارت و نیز نسبت به شیعیان دیدگاه مثبتی دارند و گروه دوم افراد تحت تاثیر وهابیان هستند که در بیشتر موارد مسئلهساز هستند. این اقدامات وهابیها باعث شده است که در کل روسیه نسبت به همه مسلمانان و نسبت به مساجد که محل اجتماع مسلمانان است دیدگاهها منفی شود و تاثیر بعدی بر روی اهالی داشته باشد. مسائلی مانند چچن یا حملهای که وهابیان چندی پیش به یک مدرسه داشتند نیز مزید بر علت شده است.
وهابیت اصلیترین دلیل سوءظن به مسلمانان در روسیه است
شیعیان آذربایجان بیشتر به دلیل مشکلات اقتصادی و وضعیت سخت معیشتی مجبور به مهاجرت به روسیه میشوند. این وضعیت به حدی رسیده است که تقریبا 40 درصد از ملت آذربایجان مجبور به مهاجرت به سایر کشورها از جمله روسیه شدهاند. بیشتر این افراد با داد و ستدهای خرد و معاملات کوچک مانند دلالی و خرید و فروش جرئی مشغولاند و به خاطر کارشان و سطح معیشتیشان از ادامه تحصیل و حضور در دانشگاهها و انجام تحصیلات عالی محروم هستند.
به نظر میرسد این مساله نیز به نوعی تحت یک سیاست معین و با برنامه ریزی انجام شده است. به این ترتیب که حکومت محلی جمهوری آذربایجان و نیز روسها در صدد آسیمیله کردن هویتی شیعیان و مسلمانان اراضی آذربایجان که بیشترین تاثیرپذیری را از انقلاب اسلامی ایران دارند برنامهریزی کردهاند؛ چون انقلاب اسلامی علاوه بر شیعیان در میان اهل تسنن نیز سبب نوعی بازگشت به هویت اسلامی شده است. اما با گذشت زمان متوجه شدهاند که این سیاست عملی نیست و موج فضای اسلامی بسیار قدرتمندتر از این است که امکان جلوگیری از آن وجود داشته باشد. برای همین هم است که کم کم در صدد تغییر قوانین مهاجرت و سختگیری برای مهاجران آذربایجانی هستند.
همان طور که گفتم اکثریت شیعیان روسیه را مهاجران آذربایجانی تشکیل میدهند و این مهاجران بیشتر با کارهای خرد تجاری و دلالی در بازار مشغول هستند. این افراد امکان تحصیل دانشگاهی ندارند و با زبان و فرهنگ روسی آشنایی چندانی ندارند و از سوی دیگر اجازه ورود آنها به تجارتهای کلان داده نمیشود. این افراد از سوی دیگر با ورود از جامعه کوچک و روستایی به جامعه بزرگ و با فرهنگ شهری روس تحت تاثیر جو قرار گرفته و هویت و پیشینه تاریخی خود را منکر میشوند که برای همین عقدهها و نفرتهای مختلفی در فرد ایجاد میشود. این وضعیت گاهی حتی باعث میشود که این جوانان روستایی که خود را در سطح پایینتری از میزبانان روس میبینند به تغییر دین و گرایش به مسیحیت هم اقدام کنند. البته این مساله خصوصا در سالهای اخیر بسیار کند شده است و الحمدلله حتی کسانی که مسیحی شده بودند دوباره اسلام آوردهاند و مناسک اسلامی را عمل میکنند.
این سطح فرهنگی و معلوماتی در میان این مهاجران باعث میشود که حتی دینداری آنها نیز دچار آفتهای خاصی مانند تعصبهای بیجا و اقدامات نادرست با نام دین شود. البته باید بگویم که تبلیغات اسلامی طلاب مشکل چندانی ندارد و حتی نسبت به جمهوری آذربایجان که دولت در برابر تبلیغات اسلامی مشکل سازی میکنند مشکلات کمتری دارند.
اختلافهای سلیقهای طبیعی است که وجود دارد اما به طوری که مشکلساز باشد نیست، اما در این اواخر گروهی در میان شیعیان ایجاد شده است که فعالیتهای انقلابی و ولایی شیعیان را که عموما نسبت به ایران و ولایت دید مثبتی دارند را با عنوان خدمت به ایران و حتی مزدوری برای ایران معرفی می کنند و از جانب دولت آذربایجان نیز حمایت میشوند. این افراد کسانی را ظلم ها و اقدامات دولت آذربایجان را افشا و اعتراض میکنند را جاسوسی برای ایران معرفی میکنند و به نوعی وانمود میکنند که نسبت به سیاستهای دولت جمهوری آذربایجان نباید اعتراضی صورت گیرد. این گروه به جای هویت دینی و مذهبی هویت ناسیونالیستی را در میان افراد تبلیغ می کنند. و با استفاده از امکانات مالی شان سعی میکنند افراد را به خود جذب نمایند.
باید آینده شیعیان روسیه را در دو گروه بررسی کنیم: یک شیعیان بومی و دو اکثریت شیعیان مهاجر. شیعیان محلی که ابتدا مسیحی بوده اند و سپس شیعه شدهاند مشکل چندانی ندارند و تقریبا بدون دغدغه خاصی فعالیت و زندگی میکنند و تنها آفت و اذیتهای وهابیها این گروه را امکان دارد که تهدید کند. جمعیت این گروه رفته رفته در حال افزایش نیز است. اما شیعیان مهاجر که عموما هم آذریالاصل هستند با مشکلات فراوان فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی مواجه هستند. این گروه هر آن امکان دارد که از روسیه بازگردانده شوند و حتی این مهاجران به نوعی به حربهای علیه دولت آذربایجان نیز مورد استفاده قرار میگیرند.
در دوران تبلیغ و فعالیتی که در روسیه داشتم خاطرات مختلفی هم در مورد خودم و هم در مورد سایر برادران دینی تجربه کردهام که یک موردش را در اینجا برایتان تعریف میکینم. در روسیه گروههایی هستند به نام آمونها که عموما مسلحاند و تقریبا در اقدام به هر کاری آزاد هستند. در یکی از سالها در ایام ماه محرم ما در خانه یکی از دوستانمان که در طبقه سوم ساختمانی در کنار خیابان بود مراسم کوچک و خودمانیای برای عزاداری تشکیل داده بودیم و در مورد اهل بیت در حال صحبت بودیم که به یکباره چند نفر از این آمونها وارد خانه شدند. آنها از ما پرسیدند که شما مشغول چه کاری هستید و ما در جواب گفتیم که در حالی عزاداری برای اماممان هستیم. دوستان به آنها گفتند که با کفش وارد خانه نشوند و فرش ها را کثیف نکنند.
مسئله ای
که برای ما جالب بود لحن سخن آنها بود. چون این گروه نوعا خشن رفتار
میکنند و اکثرا فرد را ابتدا کتک میزنند و بعد از او میپرسند که مثلا
چرا فلان کار را کردی یا نکردی. اما این بار آنها بسیار خوش اخلاقانه و با
مهربانی از ما سوال کردند. یکی از آنها گفت: این عطری که بویش همه جا را
گرفته را کدامتان استفاده کردهاید؟ ما بوی عطری را که تا خیابان میآید
را دنبال کردیم و به اینجا رسیدیم. ما همگی به یکدیگر نگاه کردیم و تعجب
کردیم.
چون هیچ کداممان عطر استفاده نکرده بودیم و حتی اگر استفاده هم کرده بودیم طوری نبود که از طبقه سوم تا خیابان بوی آن استشمام شود. به این ترتیب آنها بدون این که مشکلی برای ما ایجاد کنند و حتی با مهربانی از ما خداحافظی کردند.