کد خبر 225939
تاریخ انتشار: ۲ تیر ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۴

انتشار خبر برکناری حمدبن جاسم نخست وزیر قطر و جایگزینی ولیعهد به جای امیرحمد و افزایش بحران های سیاسی، اقتصادی و امنیتی در ترکیه، مصر، اردن و لبنان و عربستان و... که حلقه های اجرای سناریو و برنامه های غربی در منطقه از طریق آنها دنبال می شود، نشانه های سونامی جدید در منطقه است.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، در تحولات سوریه، همواره برخی نقاط جغرافیایی، جایگاه تعیین کننده ای از نگاه سوق الجیشی و یا قابلیت استمراردهی به بحران داشته اند. مرزهای لبنان و ترکیه از جمله این نقاط هستند، خصوصاً اینکه در مرزهای لبنان، به دلیل اوضاع متزلزل و بی ثبات سیاسی و فقدان پاسخگویی، از بهره بالایی در تزریق سلاح و تروریست برخوردار بوده است. اگر چه تا چند ماه پیش، تمامی این مرزهای یاده شده به اتوبانی برای تردد و لجستیک و اثرگذاری تبدیل شده بود، ولی با یک روند تدریجی در دو منطقه مرزی و بازپس گیری برخی نقاط در مرزهای لبنان و ترکیه و مراتب موثر در آن، دو محور القیصر و حلب، به گلوگاه های باقی مانده و راهبردی تبدیل شدند. مرز لبنان با منطقه القصیر آنچنان مزیتی داشت که گفته می شود تا پنجاه درصد لجستیک و سلاح برای تمامی نقاط سوریه و تروریست ها را به عهده داشت و به دلیل نزدیکی به مناطق مرکزی و حومه دمشق و دسترسی به جنوب حلب و یا استان های ساحلی لاذقیه و طرطوس، همواره از اهمیت بالایی برخوردار بود. این محور نه تنها برای یک معادله مرتبط با جریان های تروریست ، بلکه از منظر معادله منطقه ای و اثرگذاری رژیم صهیونیستی در قبال مقاومت در لبنان، از جایگاه راهبردی برخوردار بود. تبدیل جغرافیای القصیر و بقیه مناطق مرزی لبنان و سوریه به نقاط ناامن و تأثیرگذار بر توانایی های دوربرد موشکی حزب الله، اوضاع را برای هر درگیری جدید بین صهیونیست ها و مقاومت، به نفع رژیم صهیونیستی تغییر می داد.

از این رو استقرار سیستم های ره گیر در شهرک القصیر که از سوی صهیونیست ها و با هماهنگی کلیه طرف های تروریست و حامیان خارجی آنها انجام گرفته بود، نباید در قالب پروپاگاندا ارزیابی شود. در حقیقت منطقه القصیر و مزیت های فراوان آن موجب شده بود تا گروه های مستقر در این منطقه و حامیان خارجی آن، با ایجاد زیرساخت های جنگ چریکی و سلاح و نیروهای فراوان، ظاهراً به دژ غیرقابل تسخیر مبدل شود و حداقل در نگاه فرماندهان آنها، آزادی این منطقه، فقط با معجزه امکان پذیر بود.

آنچه اهمیت آزادسازی القصیر را برجسته می کند، این است که چگونه تمامی طرف های به ظاهر متضاد در کنار هم قرار گرفته اند و در واقع به تمرین ائتلاف های جدید در داخل سوریه و سپس در سطح منطقه می پردازند. این نکته حائز اهمیت است که در سناریو جنگ تروریستی در سوریه، چگونه برنامه های متفاوت و جداگانه در یک سناریو جمع می شوند و مزیت های غیرقابل تصوری تولید می کنند. در یک لایه، ارتباطات استخباراتی کارسازی می شد و در لایه ای دیگر جریان سازی مبتنی بر دلارهای قطری و سعودی و در لایه دیگری موج سواری بر اعتراضات و مهم تر از همه در یک برنامه فتنه مذهبی، ظرفیت های هدایت شده و تحریک شده مذهبی در کنار بقیه پتانسیل ها قرار می گیرند.

این پدیده در اوضاع دیگری باید به بررسی گذاشته شود و چگونگی مهندسی آن از سوی حامیان تروریست در سوریه و به کارگیری در جنگ بزرگ نیابتی با دقت مورد مداقه قرار گیرد. آنچه را نمی توان اغماض کرد این است که در بین دستگیر شده های موجود در القصیر، افرادی از حماس و بخشی از سلاح های اهدایی به آنها که باید علیه صهیونیست ها به کار می رفته، دیده شده اند. اگر چه این رویداد نشان دهنده سطحی از نفوذ قطر و استخبارات غربی در داخل حماس بوده و تمامی این تشکیلات را شامل نمی شود، ولی در عین حال، درگیری های داخلی و اختلافات تعیین کننده در داخل حماس، نیاز به بازبینی در مناسبات با این گروه را مورد تأکید قرار می دهند. نکته مهم این است که حماس نیز در سالاد تروریستی در القصیر حضور داشته است.

ابعاد ذکر شده در القصیر، دلیل روشنی است که واکنش های انفعالی و جنجال گسترده سیاسی و تبلیغاتی در جبهه حامیان تروریست را به خوبی درک کنیم. نشست اتحادیه عرب در قاهره، نشست ائتلاف به اصطلاح دوحه، نشست حامیان به اصطلاح دوستان مردم سوریه در اردن و رایزنی های عجولانه در پایتخت های منطقه ای و غربی، همگی ناشی از اهمیت و جایگاه القصیر و رسوایی های ناشی از آن است و باید به حضور نیروهای اصلی از یگان های نظامی- اطلاعاتی ترکیه، آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس و فرانسه در القصیر نیز تأکید کنیم.

اعلام صریح سیدحسن نصرالهأ مبنی بر اینکه اجازه نخواهد داد پروژه اسرائیلی- آمریکایی و ارتجاعی، عقبه مقاومت را در کنترل گیرد و نظام سوریه را با یک مداخله خارجی ساقط کند، بخش مهم دیگری از معادله جدید در بحران سوریه است. با اینکه از ماه ها پیش درباره یک روند سیاسی برای حل بحران سوریه از سوی روس ها تلاش زیادی به موازات دیپلماسی ایران انجام می گرفت و با بی اعتنایی طرف های مقابل روبه رو می شد ولی، شکست در القصیر و رسوایی های آن، بسیاری از مولفه ها و مواضع را تحت تأثیر قرار داده است. نشست ژنو2 با اهتمام جدیدی از سوی غرب روبه رو شده و با اینکه اصرار بر شروط غیرقابل قبول نیز در آن تکرار می شود، ولی نشان دهنده آثار شکست در القصیر است.

البته از آنجا که این آزادسازی در القصیر، آغاز عملیات های بزرگ در حلب و حومه شرقی و غربی دمشق و پاک سازی های جدید در حمص و حماه و مناطق مرکزی است، غربی ها، اعتراف می کنند که روند و شیب پیروزی های ارتش سوریه، موجب خواهد شد که اساس ژنو2 با سوال مواجه شده و غیرضروری باشد. آمار بیش از چهار هزار کشته، زخمی و اسیر از تروریست ها در القصیر که به خودی خود یک شوک به بنیه تروریست ها محسوب می شود و یکی از محورهای اساسی حمایتی از آنها را مسدود می کند، تصویر آینده جنگ در سوریه را نیز ترسیم می کند و با اینکه در نشست اتحاد اروپا برای ماه آگوست (مردادماه) مجوز ارسال سلاح برای تروریست ها از سوی کشورهای اروپایی داده شده، ولی انگلیسی ها و فرانسوی ها که موتور محرک این درخواست در اروپا هستند، هنوز در رایزنی با آمریکایی ها به سیاست روشنی نرسیده اند.

گمانه زنی های روسیه در خصوص واکنش غرب دارای چند لایه است و در بالاترین احتمال، به اقدام نظامی غرب نیز توجه دارد، خصوصاً اینکه صهیونیست ها و قطرو عربستان، مشوق اصلی این رویکرد می باشند. دیگر گمانه های روس از احتمال ارسال سلاح های جدید و موثر در روند درگیری ها از سوی غرب حکایت دارد که در قبال آن، تهدید متقابل روس برای ارسال سلاح های جدید به سوریه، ابراز شده است. نکته جالب این است که آمریکایی ها و غربی ها از هم اکنون به سناریوهای عقب گرد در قبال پرونده سوریه هم فکر می کنند و تلاش های آشکاری برای بازگشت دیپلمات های آن به دمشق شروع شده است و در قالب پروژه های نفتی و یا برنامه های بازسازی مناطق تا مرز اعطای وام های بدون شرط نیز به پیش رفته است.

در آخرین رایزنی های غربی ـ منطقه ای باید به دیدار سعود الفیصل و بندر بن سلطان با فابیوس (وزارت خارجه فرانسه) با حضور نمایندگان امنیتی رژیم صهیونیستی، دیدار رئیس موساد از ترکیه، دیدار وزیر خارجه انگلیس با جان کری و دیدارهای جدیدی در روزهای آتی در لندن که مقدمه ای برای نشست کشورهای G8 می باشد، اشاره کرد. این رویکرد از آن جاست که در شورای امنیت سازمان ملل، راه برای غربی ها باز نیست و باید، از مسیرهای دیگر برای ایجاد اهرم های فشار و بازیگری در سوریه و در قبال سوریه، تلاش کنند. مواضع جدید پوتین که چند روز قبل در موضوعات گوناگون انجام گرفت ضمن انتقاد از رفتارهای آمریکایی در حوزه داخلی روسیه و یا حوزه خارج نزدیک و یا رفتارهای بین المللی، تأکید بر تناقض در دیپلماسی غربی و یا رویکرد مقابله و موازنه سازی در قبال رفتار غیر عادی غربی ها، را نیز شامل می شود.

برگ های بازی آمریکا در روند سیاسی، از شرایط محدودی رنج می برد و با اینکه با افزایش هشت نفر از عناصر وابسته به سعودی به ترکیب ائتلاف دوحه و افزایش وزن سعودی در این ائتلاف، از آنها دلجویی کرده ولی همچنان با شکاف و اختلاف در بین گروه های هشت گانه ائتلاف و یا حامیان خارجی آنها و فقدان استراتژی محکم و تأثیر شکست های جدید در صحنه میدانی که از دو ماه قبل آغاز و مسیر فزاینده و گسترده تری به خود گرفته است، روبه روست. لذا مهم ترین اولویت در رویکرد آمریکایی ـ غربی و صهیونیستی که از حمایت ارتجاع عرب برخوردار است، حفظ محور حلب و جلوگیری از شکست در شمال سوریه و مرزهای آن با ترکیه است. در چنین شرایطی، تمامی ظرفیت های بحران سازی از طریق جنگ نیابتی و متکی بر تروریست ها، با فرجام تلخ پایان خواهد یافت.

رایزنی های مقامات صهیونیست در ترکیه و پاریس و با کشورهای حاشیه خلیج فارس بر ضرورت جلوگیری از پیروزی سوریه در حلب و حومه مرزی آن با ترکیه قرار گرفته و می توان انتظار داشت که با فشار و تشویق ترکیه، اقدامات حمایتی از مرزهای ترکیه برای تروریست های شمال سوریه به اجرا درآید. وارونه شدن بحران سازی، ترکیه را با شرایط دشواری روبه رو کرده که یکی از پیامدهای سیاست خارجی ترکیه و مقامات آن است. اگرچه بحران و اعتراضات داخلی با بهانه محیط زیستی شروع شده ولی عصبانیت اردوغان و رفتار شتاب زده سرکوب، آتش اعتراضات را به عرصه های سیاسی و سیاست خارجی وارد کرده و با سرعت، پیامدهای خود را بر حوزه مانور و تحرک ترکیه به جای می گذارد.

زیان های شدید اقتصادی در بورس، گردشگری، خروج هشت میلیارد دلاری سرمایه گذاری خارجی و شکسته شدن موزائیک سیاسی واگرایی گروه ها در مقابل حزب حاکم در ترکیه، چشم انداز قابل اعتمادی برای مقامات ترک در بر ندارد و در کمترین احتمال و در کوتاه مدت، مسیر فزاینده بحران سیاسی در ترکیه قابل تصور است که به موازات آن شوک اقتصادی را در برداشته و موجبات افزایش خودبه خودی بحران را شکل خواهد داد. لذا سیاست های حمایتی و فوری اسرائیلی ـ غربی برای مهار شکست در حلب و شمال آن، مانور بسیار محدودی خواهد داشت و آثار قابل توجهی تولید نخواهد کرد. به همین دلیل، هم شکاف در درون جبهه النصره (شاخه وابسته به عربستان و شاخه مرتبط با ظواهری) و درگیری این جبهه با برخی گروه های کوچکتر تروریست و فریادهای سران این گروه های تروریستی در ناامیدی از ادامه حمایت های غربی و پذیرش هرگونه حمایت خارجی (حتما از صهیونیست ها)، در این چارچوب و بن بست های میدانی و مجموعه حامیان آنها، قابل تحلیل هستند.

مسئله قابل توجه این است که شکست در القصیر و تمامی شوک های نظامی و سیاسی و امنیتی در داخل و خارج از سوریه و پیامدهای بعدی موجب شده تا در راستای تحریک بیشتر فتنه مذهبی، ماشین تبلیغاتی صهیونیستی و ارتجاع عرب منطقه، با تمرکز بر حزب الله و مداخله ایران در سوریه، فضای بازتولید فرصت های جدید را دنبال کند. این تلاش های رسانه ای و امنیتی به دنبال مخدوش کردن ماهیت مقاومت و چهره سیدحسن نصرالله می باشد و با مخفی کردن مداخله مستمر (طی دو سال گذشته) در سوریه، به مداخله حزب الله و ایران در سوریه، برجستگی ویژه ای می دهد. این پروژه کاملاً اسرائیلی، ضمن تحریک جریان های اهل سنت منطقه برای درگیری های مذهبی، فرصت جدیدی به صهیونیست ها خواهد داد تا جبهه منطقه ای پر انگیزه ای در مقابل ایران و مقاومت با حضور عناصر گوناگون شکل داده و در پشت سر آن مخفی شود.

این صحنه فعال فتنه ساز، نیاز به سرعت بخشیدن به روندهای داخلی سوریه را ضروری می نماید و یک تلاش رسانه ای، دیپلماتیک و فعال برای جلوگیری از تشدید فضای فتنه و روشنگری ماهیت تحولات را به فوریت مطرح می کند.

مقامات صهیونیستی و غربی که از جنگ سوریه، به جنگ ایران یاد می کنند، معتقدند، شکست در سوریه به معنای ثبت پیروزی راهبردی ایران در عرصه منطقه ای و پرچم داری منفرد و یگانه در مبارزه با صهیونیست ها و پروژه های غربی و ارتجاعی خواهد بودو از آنجا که سیستم های هم پیمان منطقه ای آنها، از آسیب پذیری جدی برخوردارند، سونامی منطقه ای و غیر قابل مدیریت و هولناکی را پیش بینی می کنند. عکس العمل های مقامات صهیونیستی، فرانسوی، انگلیسی و برخی سران ارتجاع عرب، در این چهارچوب قابل تفسیر است و اصرار و پافشاری آنها برای پیروزی در سوریه و یا جلوگیری از پیروزی سوریه و یا ایران در این بحران، به معنی تعیین کنندگی این تحولات است.

انتشار خبر برکناری حمدبن جاسم نخست وزیر قطر و جایگزینی ولیعهد به جای امیرحمد و افزایش بحران های سیاسی، اقتصادی و امنیتی در ترکیه، مصر، اردن و لبنان و عربستان و... که حلقه های اجرای سناریو و برنامه های غربی در منطقه از طریق آنها دنبال می شود، نشانه های این سونامی جدید در مطنقه است. بدیهی است که به میزان شدت تحول ساز این سونامی و پیامدهایی که بر نظام منطقه ای و هم پیمانی عناصر آن با صهیونیست ها و غرب به جای می گذارد، انرژی بیشتری برای مدیریت این تحولات در مسیرهای مطلوب باید مصروف گردد و نمی توان با تلاش و انرژی های شرایط عادی به استقبال این شرایط جدید رفت و یا آن را در مسیرهای مطلوب هدایت نمود.

آنچه در القصیر رخداد، پس لرزه های متعددی در امتدادهای داخلی سوریه و منطقه به جای می گذارد و همان عناصر و مولفه هایی که، آن رویداد تعیین کننده و نقطه عطف را شکل داد، عنصر و عامل تشدید رزونانس و سونامی منطقه ای است. این پدیده بزرگ و شگرف در القصیر، باید سرآغاز تحول بزرگ در تمامی سوریه و ساخت سوریه جدید و تحول در نظام منطقه ای باشدو از همه مهم تر اینکه باید گفتمان منطقه ای و اسلام گرایی منطقه ای را نیز در یک پالایش و خانه تکانی به تصویر روشنی از اسلام محمدی، منتهی نماید. اسلام نمایی، انقلابی نمایی، و تمامی پدیده های بادکنکی و تزویرهای دینی و سیاسی در تکان های این زلزله منطقه ای باید فرو ریزد و جایگاه و ماهیت هر چیز و هر بازیگر و تفکری باید روشن شود. این فراز بلند از تحول به پایداری و ایستادگی ویژه ای نیاز دارد، چرا که مسئله بود و نبود و اصل موجودیت در بین است و وقتی نقاب ها از چهره و تفکرهای تزویر فرو افتد، پایان راه است و به همین دلیل باید در طراز جدیدی از ایستادگی وارد میدان شد تا تحمل و امکان غلبه فراهم شود.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس