به گزارش مشرق، طی روزهای گذشته مقام های غربی مکررا اما محتاطانه گفته اند که عقیده دارند حسن روحانی فرصتی برای پیش برد دیپلماسی در مقابل ایران است.
یک مقام امریکایی وقتی برای نشست روز سه شنبه گذشته با بقیه اعضای گروه 6 به بروکسل می رفت پای پلکان هواپیما به تعدادی از خبرنگاران گفت که غرب نگاه مثبتی به روحانی دارد ولی پیشنهادهای خود را تا زمانی که گام مثبتی از سوی روحانی برداشته نشود تغییر نخواهد داد.
پس از آن، 29 تحلیلگر امور راهبردی در امریکا در نامه ای به رییس جمهور این کشور از او خواستند که با تعدیل تحریم ها شانس بیشتری به مذاکرات بدهد.
جالب تر از همه وقتی بود که 131 عضو کنگره امریکا –که خود موتور محرکه تندروی علیه ایران است- در نامه ای بی سابقه به اوباما خواستند با تندروی فرصتی به نام حسن روحانی را از دست ندهد.
بسته به اینکه این عوامل شکل دهنده این فضا را چگونه تحلیل کنیم، می توان هم خوشحال بود و هم نگران. اگر فرض ما بر این باشد که درون امریکا گرایشی به سمت واقع گرایی در مقابل ایران بوجود آمده و دولت اوباما برای کاهش فشارها و پذیرش حقوق ایران از جانب نخبگان این کشور تحت فشار قرار گرفته باید خوشحال بود.
اما این دیدگاه چندان واقع بینانه نیست. فضای «فرصت انگاری» دولت حسن روحانی در امریکا محصول تمایل دولت این کشور به دست برداشتن از دیپلماسی اجبار در مقابل ایران نیست. حداقل این است که می توان گفت فعلا هیچ نشانه ای که ما را به چنین چیزی امیدوار کند وجود ندارد. حتی وقتی رابرت آینهورن دستیار سابق وزیر خارجه امریکا و عضو تیم امریکا در گروه 1+5 در مقاله ای در فارین پالیسی به دولت این کشور توصیه کرد که اولا تحریم ها را بیش از این که هست تشدید نکند، ثانیا به سمت پذیرش غنی سازی تحت بازرسی شدید در ایران حرکت کند و ثالثا به جای اینکه از ایران بخواهد پاسخی جدید به پیشنهاد آلماتی بدهد این پیشنهاد را با پیشنهادی جدید جایگزین کند؛ مقام امریکایی ناشناسی که به بروکسل می رفت –احتمالا وندی شرمن یا پونیت تالوار- پاسخ او را اینگونه داد که پیشنهاد جدیدی به ایران داده نخواهد شد و آزمون تغییر دولت روحانی این است که ابتدا به پیشنهاد گروه 1+5 در آلماتی پاسخی متفاوت بدهد. بدتر از این، دولت امریکا حتی علاقه ای به کاستن از سرعت قطار تحریم ها هم از خود نشان نداده است.
تحریم بنادر، بیمه و تجارت فلزات که 6 ماه پیش تصویب شده بود درست از روز اول تیر –دقیقا یک هفته پس از انتخابات- به اجرا درآمد. دولت اوباما هیچ علاقه ای به اینکه به نشانه حسن نیت و با هدف ارسال یک پالس مثبت به دولت روحانی اجرای این تحریم ها را اندکی به تاخیر بیندازد از خود نشان نداد. همین حالا هم خانم رزماری معاون سوزارن رایس در هیئت نمایندگی امریکا در سازمان ملل –که به سمت مشاور امنیت ملی امریکا منصوب شده- خواستار آن شده است که تحریم های ایران به دلیل ارسال سلاح به سوریه تشدید شود. از کنگره امریکا هم خبر می رسد که برای سال جاری میلادی حداقل پیش نویش 4قانون جدید در جریان است.
اینها فقط چند نمونه بود. غرض این است که روشن شود وقتی به عمل امریکایی ها نگاه می کنیم نه فقط چیزی بهتر نشده بلکه خشونت شدید تحریمی علیه ایران ادامه دارد و آنچه در دورنما قرار گرفته از آنچه در حال حال می بینیم فاجعه بار تر است.
با این وجود جا دارد که به دقت به این سوال فکر کنیم که چرا غرب به حسن روحانی به عنوان یک فرصت نگاه می کند؟ و حالا که چنین نگاهی در غرب وجود دارد ثمره عملی آن چیست و آیا این نگاه مثبت کذایی کمک به کاهش فشارها به کشور و افزایش شانس دیپلماسی خواهد کرد.
من در این باره کاملا بدبین هستم. ظاهرا وقتی دولتمردان و نخبگان امریکا یا کسانی در کنگره می گویند دولت روحانی یک فرصت است دو منظور بیشتر ندارند.
نخست اینکه روحانی نماد سازش است، انتخاب او به این دلیل بوده که مردم از تحریم ها به ستوه آمده اند و گذشته او هم نشان می دهد که برای رابطه با غرب اهمیت بیشتری قائل است تا برنامه هسته ای. بسیاری در غرب روحانی را به این معنا فرصت می دانند که شاید او از چیزهایی که سعید جلیلی از آنها کوتاه نیامد، کوتاه بیاید و به همین دلیل به اوباما توصیه می کنند که این فرصت را از دست ندهد.
فرصت دانستن روحانی معنای دومی هم البته دارد. در این معنای دوم روحانی از دید غرب فرصت است چون فضا را برای تندروی های کسانی مانند بنیامین نتانیاهو تنگ می کند. واقعیت این است که تمایل به خفه کردن نتاینیاهو در غرب بیشتر از ایران است. در ایران ما حرف های او را می شنویم و می خندیم و هرگز حتی آن مقدار که درباره اش به طور جدی بحث کنیم هم جدی اش نمی گیریم اما در غرب او را جدی می گیرند و به همین دلیل می خواهند هر طور شده لااقل تا مدتی از شرش خلاص شوند. هم در اروپا، و هم در امریکا –حتی درون دولت امریکا- از اینکه در ایران کسی سر کار بیاید که از نفوذ کلمه فردی مانند نتانیاهو و مزاحمت های مستمر او برای دولت های اروپایی و امریکایی بکاهد، استقبال می شود. روحانی فردی است که غربی ها تصور می کنند بهانه کمتری دست نتانیاهو برای سر و صدا راه انداختن خواهد داد و به غربی ها اجازه می دهد با فراغت خاطر بیشتری درباره ایران سیاستگذاری کنند و بنابراین به این معنا شیخ حسن روحانی یک فرصت خواهد بود.
نتیجه این است که از اینکه غربی ها روحانی را یک فرصت می نامند نباید خوشحال بود. تا جایی که منافع مشترکی میان ایران و غرب وجود داشته باشد و یک معامله برد برد روی میز باشد عیبی ندارد که روحانی برای غرب هم یک فرصت باشد اما وقتی چنین شرایطی وجود ندارد –که اغلب اینگونه است- روحانی باید برای منافع ملی ایران فرصت باشد نه برای غرب.
منبع:تسنیم
کد خبر 233840
تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۹۲ - ۱۵:۰۵
- ۱ نظر
- چاپ
نتیجه این است که از اینکه غربی ها روحانی را یک فرصت می نامند نباید خوشحال بود. تا جایی که منافع مشترکی میان ایران و غرب وجود داشته باشد و یک معامله برد برد روی میز باشد عیبی ندارد که روحانی برای غرب هم یک فرصت باشد.