* خود من دیدگاهم این است که اصلا از روز بعد از انتخابات اینکه شخصی به نام آقای روحانی میخواهد چه کار بکند، برای من مهم نیست. ممکن است بر خیلی از کارها و برنامههایی که میخواهد انجام دهد، نقد وجود داشته باشد. اما یک اتفاق مهمتری از این انتخابها و وزرا و اینها باید بیفتد این است که این فضا، آن آرامش و طمانینهای که در جریان انتخابات بهوجود آمد تبدیل بشود به یک جریان مدنی. البته این به این معنا نیست که زندانیان آزاد میشوند و برخوردها کمتر میشود و غیره اما اصل خود انتخاب خیلی تعیینکننده است.
* (سؤال: اصولاً باید چه انتظاری از آقای روحانی داشت؟ یعنی ما تصویر ملموسی از زمانی که رئیسجمهور آقای روحانی باشد نداریم. شما فکر میکنید فضا به کدام سمت برود؟)
آقای روحانی در شرایطی مسئولیت را پذیرفته است که آن چهار ساله امنیتی را گذراندهایم. چهار سالی که در تلویزیون کشور شعار مرگ بر هاشمی و خاتمی میدادند. چهار سالی که در آن بسیاری از چهرههای اصلی مملکت در زندان رفتهاند یا در حصر هستند. این شرایط متفاوتی است از شرایطی که مثلا آقای خاتمی به یکباره بیاید و از او انتظار داشته باشند. هرچه که میبینم جریان اصولگرایی بیشتر آقای روحانی را در آغوش خود میگیرد خوشحالتر میشوم، به خاطر اینکه یک مقدار واقعیتها در جامعه برگشته که رئیسجمهور و سیستم همه قدرتها را به یک نفر نمیدهد و جاهای دیگر هم قدرت وجود دارد. اگر آن قدرتها به رسمیت شناخته شوند و طلب همکاری از آنها بشود ممکن است بسیاری از کارها بتواند آرام آرام پیش برود ولی اگر نه با خواستهای حداکثری جلو برود و آن بخشهای دیگر قدرت نادیده گرفته بشود، این اتفاق نمیافتد. همچنان که یک مجموعهای که در دوم خرداد رشد کردند (نمیخواهم همه بدنه دوم خرداد را بگویم) آنها خیلیهایشان انتظارات را بالا بردند و این بالا بردن باعث شد خیلی از انتظارات حداقلی هم پاسخ داده نشود. نمونه آن قتل های زنجیره ای است. در قتل های زنجیره ای در آغاز همه نظام همراهی کردند. رهبر ی و قوای دیگر همه همکاری کردند و حرف آقای خاتمی این بود که این چهار نفر که در دوران من کشته شدند را پیگیری کنیم و این پرونده را ببندیم تا دیگر در آینده چنین اتفاقی نیفتد. برخی جریانات افراطی به وسط امدند و هی بالاتر رفتند. اینکه حکم را چه کسی داده، قاضی شرع که بوده و بعد گفتند در زمان رئیس جمهور قبلی چند نفر کشته شدند غیره و غیره. یک مرتبه تمام بخش های قدرتمند نظام را درگیر خود کردند. طبیعی بود که پرونده آن چهار نفر هم رسیدگی نشود. ولی الان من توقع زیادی از آقای روحانی ندارم. بخاطر اینکه هم باورهای ایشان خیلی باورهای متفاوتی است و هم شرایط، شرایط متفاوتی است و همینکه بتواند جلوی تشدید این فضای امنیتی را بگیرد برای من کافی است.
* (سئوال: فکر میکنید آینده جریان اصلاحطلبی در دولت آقای روحانی به چه صورت خواهد بود؟)
من اصلاحطلبی را به جای اینکه یک مجموعه آدم بدانم یک تفکّر میدانم. آن تفکر باید خود را سامان بدهد و بتواند در دوره آقای روحانی که احتمالاً فضای متفاوتتر است و احتمالاً آزادی بیشتری برای فعالیتهای مدنی دارد، خود را از درون جامعه رشد بدهد و بتواند یک فضای خوبی برای خود ایجاد کند. اینکه در دولت چقدر سهم دارند، من نمیدانم و پیشبینی چندانی هم نمیکنم.
* (سؤال: برنامهای برای انتخابات مجلس ندارید؟)
پیشبینیام این است که فضا به گونهای بشود که هرکس بتواند کار خود را بکند. به خصوص این نکتهای که آقای روحانی تاکید کردند که ما به سمت اینکه مدیریت بخشهای مختلف فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را به خود بدنهها آنها که که در دنیای مدرن به آنها NGO گفته میشود واگذار کنیم و اعتماد را به مردم بازگردانیم. اینکه اعتماد به مردم بازگردد بسیار میتواند تعیینکننده باشد.
* درحوزه سیاست خارجی بخاطر اینکه آقای روحانی درگیر آن بوده اند مشکلی نخواهیم داشت. بهترین شیوه ها را اتخاذ می کنند و نتایج خوبی هم می گیریم. در سیاست داخلی در بخش فرهنگی نسبت به سیاست های آقای روحانی ابهام دارم که به چه شکلی اجرایی خواهد شد. آیا متناسب با دیگر حوزه ها خواهد بود یا نه؟ اگر اولویت ذهنی خود آقای روحانی هم نباشد، می تواند آینده را سخت تر کند. جامعه ای که بخش فرهنگی و هنری اش حس شیرینی نداشته باشند از آنجایی که نبض فکری جامعه در دست آنهاست، می تواند این حس ناشیرین خود را به بخش های دیگر جامعه منتقل کنند.