به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، رابرت فیسک، ستوننویس روزنامه ایندیپندنت انگلیس در مطلبی درباره تحولات مصر مینویسد: «انزجار، شرم، خشم. همه این کلمات در شش هفته گذشته درباره فضاحت به وجود آمده در مصر صدق می کنند. یک کودتای نظامی، میلیونها حامی خشمگین دیکتاتور مخلوع اما انتخاب شده به طور دموکراتیک - گزارشهایی که نشان میدهند بیش از 1000 حامی اخوان المسلمین توسط پلیس امنیتی مصر قتل عام شدند - اما مقامات در این زمینه به ما چه گفتند؟
مقامات دولت مصر گفتند کشورشان دستخوش "توطئه تروریستی خبیثانه" قرار گرفته است. این کلمات خود گویای همه چیز هستند. این توطئه یک توطئه تروریستی معمولی نبوده، بلکه از دید آنها توطئه تروریستی به حدی وحشتناک بوده که "خبیثانه" بوده است. طبیعتا دولت مصر استفاده از لغت تروریست را از بوش و بلر یاد گرفته است که این تاثیر دیگر غربیها بر فرهنگ اعراب است اما مساله فراتر از این سخنان است. کشور مصر آنگونه که اکنون ما مطلع میشویم، دست خوش نیروهای افراطگری هست که میخواهند جنگ به وجود آورند. با شنیدن این جمله شما ممکن است فکر کنید که اغلب کشتههای شش هفته گذشته از سربازان و ماموران پلیس بوده اند، در حالی که در حقیقت اغلب آنها تظاهرکنندگان غیر مسلح بودند.
چه کسی را باید مقصر دانست؟ البته اوباما، چرا که وی تنها با شکایتهای بزدلانه خود طی چند روز پیش، تروریسم را تشویق کرده است.
همچنین مقصر بعدی، دوست قدیمی ما "رسانههای خارجی" هستند. این در واقع شبکههای ملحد خارجی از جمله الجزیره هستند که بنا به گفته مطبوعات مصری نفرت را به سرزمین فراعنه تزریق میکنند (در حالی که خود این مطبوعات مصری نیز اکنون در وفاداریشان به حاکمان جدید مصر به همان اندازه اوباما بزدل هستند.)
روز شنبه در اطراف مسجد الفتح در شهر قاهره، حامیان ارتش مصر با خبرنگاران و فیلمبردارانی که ایتالیاییها و آلمانیها نیز جزو آنها بودند، با خشونت رفتار کردند و حتی خبرنگاران شبکه الجزیره نیز مجبور شدند برای مدت کوتاهی از صحنه فرار کنند. در این میان خبرنگار روزنامه ایندیپندنت از فرصت استفاده کرد. آلستر بیچ، خبرنگار نشریه ایندیپندنت همراه با حامیان اخوان المسلمین در مسجد محاصره شده ماند: "در بیرون از این مسجد من در میان حامیان ارتش و مزدوران امنیتی مصر در حالی که یک کلاه توریستی نامرتب به سر داشتم، قرار گرفته بودم و در این میان یک دوست مصری به کمک من آمد هر چند که من تصور کردم کمک وی از روی محبت نبوده است."
وی به افراد چوب به دست حاضر توضیح داد که "من یک گردشگر انگلیسی مسن هستم که تنها از هتلم در قاهره بیرون زدم تا ببینم چه خبر است. من نوت بوک و تلفن همراهم را در جیبم نگاه داشتم." برای آنکه منصف باشیم بگذارید کمی بیشتر برایتان شرح دهم که در حوادث مسجد در روز شنبه چه اتفاقاتی افتاد: "دو مرد مصری به طرف من آمدند و گفتند که این بسیار ناعادلانه است که این مردم را در مسجد بدون آب و غذا محبوس کنیم. آنها انسانهایی همچون ما هستند."
این افراد حامیان محمد مرسی نبودند، اما چندان علاقهای نیز به نیروهای پلیس نداشتند. آنها مصریهای خوب، شریف و انساندوستی بودند؛ از همان کسانی که ما همگی امید داریم جزو اکثریت حقیقی در مصر باشند. اما این موضوع من را درباره یکی از گفتههای باراک اوباما طی چند روز پیش به فکر انداخت. این گفته هنگامی بیان شد که رئیس جمهوری آمریکا تصمیم گرفت مدتی از تعطیلات خارج شود و درخصوص خشونتهای مصر اظهار نظر کند. وی مخالفان محمد مرسی را که اکنون توسط ژنرال عبدالفتاح السیسی، وزیر دفاع و معاون نخست وزیر کنونی و نماینده آنها سرکوب میشوند، این گونه توصیف کرد: "آنها بسیاری از مصریها و در واقع میلیونها مصری و شاید حتی اکثریت مصریها هستند!" در اینجا میبینید که اوباما با اکثریت خواندن آنها، در واقع به کودتا در مصر اعتبار بخشیده است.
احتمالا ژنرال عبدالفتاح السیسی با این چند کلمه رمزی، در حالی که خود نیز انگلیسی را به لهجه آمریکایی بسیار خوب صحبت میکند، بسیار مشعوف شده است. البته عجیب است که چطور خبرنگارانی که خبیث فرض میشوند، قتل عامهای پلیس امنیتی مصر را کم اهمیت تلقی میکنند.
شبکه خبری الجزیره، چند روز پیش بارها از آنها به عنوان "مردان مسلح" یاد کرد، انگار که آنها یونیفرم به تن ندارند و از پشت بام یک پاسگاه پلیس شلیک میکنند. سرمقاله نویسان غربی کشتارهای پلیس مصر را تنها با لفظ "خشونتآمیز" توصیف کردند.
یکی از دوستان معتمد من یک روز پس از حوادث شنبه، گفت که رهبران ما در غرب شدیدا از تظاهرکنندگانی که نشستهای گروه هشت را به هم میزنند، نفرت دارند- موقعیتی که معمولا در آن هشدارهای تروریستی اعمال میشوند - بنابراین آنها همزادپنداری ذاتی با نیروهای پلیس و نفرت درونی از معترضان دارند.
اما این دوستان عزیز ما در عربستان هستند که ارتش و پلیس مصر میتواند روی کمک آنها حساب باز کند.
ملک عبدالله، پادشاه عربستان اکنون که دیگر خبری از سخاوتمندی قطریها نیست، وعده میلیاردها دلار کمک برای مصر داده است. اما مصریها باید حواسشان درخصوص عربستانیها، هنگامی که هدیه به دست می گیرند، جمع باشد.
عربستان حقیقتا علاقهای به کمک به ارتشهای خارجی ندارد - مگر آنکه آنها برای نجات عربستان بیایند. اما این کشور در مورد مصر تا حد زیادی در حمایت از سلفیهای حزب نور مشارکت دارد. این در واقع بنیادگرایان حزب نور بودند که در آخرین انتخابات پارلمانی به طرزی استثنایی 24 درصد رای به دست آوردند و به طرزی بیرحمانه، تصمیم گرفتند هنگامی که مرسی کنار گذاشته شد، با عبدالفتاح السیسی همپیمان شوند.
سلفیهای محافظه کار بسیار برای عربستانیها خوشایندتر از اعضای نسبتا لیبرال اخوان المسلمین هستند. این در واقع برای آنهاست که پادشاه عربستان سر کیسهاش را شل کرده است. اگر با کمی بدشانسی سلفیها در مصر بتوانند با استفاده از نمایندگان سر خورده اخون المسلمین، در انتخابات بعدی اکثریتی را برای خود دست و پا کنند، امید عربستان برای رسیدن به خلیفه گری مصر پررنگتر میشود.
اما طرف دیگر قضیه چه چیزی قرار دارد؟ این حقیقت دارد که افراد مسلحی از داخل جمعیت حامیان اخوان
المسلمین گلوله شلیک کردند. در بیشترین حالت، تعداد آنها از انگشتان دست بیشتر نبود، اما هم همکاران من و هم من افراد مسلح را در میان معترضان دیدیم. با این وجود این، ادعای مطبوعات مصری را در خصوص اینکه دهها هزار نفر را تروریست بخوانند، توجیه نمیکند.
حمله به کلیساها نیز حقیقت دارد. کلیساها آتش زده شدند و خانههای مسیحیها مورد خرابکاری قرار گرفتند. خشم ضد مسیحی در مصر اکنون یک مساله سیاسی-ایدئولوژیکی است. این اقدامات اکنون معادل آزار و شکنجه هستند. اکنون ممکن است پاپ تئودوروس از بابت عکس انداختن در کنار حامیان کودتا در مصر پشیمان باشد. اما نباید فراموش کرد که شیخ الازهر نیز در این عکس حضور داشت و سلفیها نیز در این عکس بودند.
و البته دولت مصر اکنون به لزوم انحلال اخوانالمسلمین تاکید دارد. از آنجا که اعضای اخوانالمسلمین توسط نیروهای پلیس دستگیر شدهاند، من نمیدانم که این انحلال قرار است چه چیزی را عاید آنها کند. آیا انگلیسیها زمانی ارتش آزادی بخش ایرلند را غیرقانونی نخواندند؟ آیا این موضوع موجب شد که آنها حذف شوند؟»
"ارتش و پلیس مصر در واقع بر کمک دوستان عزیز ما در عربستان سعودی است که میتوانند حساب باز کنند."